🔸 میرحسین موسوی نماد واقعی و صادقانهی اقلیتی از «خط امامیهای آرمانخواهِ» نسلِ پنجاهوهفتیها (۵۷ها) است. او، اگرچه در زندگی سیاسی خود نشان داد که در فهم مسائل پیچیده، حرکتی لاکپُشتیوار داشت ولی، هر کجا شناخت تازهای از ضرر و زیانهای حکومت دینی بر منافع عمومی و جامعه و کشور پیدا کرد، با شجاعت کمنظیری بر زبان آورد.
🔸 دربارۀ ضعفها و نارساییهای او در امر مدیریت و عدم استقلال در پیشبُرد امورات دولتی و یا هدایت «جنبش سبز»
چه بسیار میتوان نوشت و بارها نوشتم. بعد از صدور بیانیهی شمارۀ ۱۷ جنبش سبز، او را بهعنوان بازیگر
«بندبازی سنتی» [به قول گیلانیها «لافندبازی»] معرفی کردم که در آخرین آزمون خود، از آنجائی که نمیتوانست
«چوبِ تعادل» را درست در دستان خود بگیرد، به دامن اصلاحطلبان امنیتی و ریاکار افتاد.
🔸 اما در ده_دوازده سال اخیری که در حصر خانگی بسر میبَرد، فرصتی یافت برای بازنگری به راه رفته و به آرمانی
که خط امامیها بجای چشمدوختن به فعل خمینی، به دهان و وعدههای او چشم دوختند و ایمان آورده بودند. حالا
بر این باورم که حاصل آن بازاندیشی، منجر به گذر از اعتقادهای اسلام سیاسی پیشینی شد که موسوی «حکومت
دینی» یا «ولایت فقها» را مقدمهای برای ورود به عصر طلایی جامعه اسلامی میفهمید.
🔸 اکنون یک پرسش کلیدی و حائز اهمیت سیاسی در مقابل چشمهای همهمان که معتقدیم ایران متعلق به همهی
ایرانیان میباشد قرار گرفته است: آیا موسوی خواهان جدایی دین از دولت است؟ به باور من کسانی که شعار
#زن_زندگی_آزادی را خطوط اصلی و بنیادین زندگی معرفی میکنند و معتقدند این سه واژه بذرهای آینده روشنِاند که
با خود تاریخی از تکاپو و تفکر و مبارزه و آرزو حمل میکنند؛ نمیتواند نشانهی جدایی دین از دولتی که زن را شخصیت
درجه دوّم میشناسد، نباشد. از این منظر، پاسخ من آریست! و چنین تحولی در بیانیهی اخیر او مستولی است.
🔸 استنباطم این است که برخلاف بیانیه و برخورد عوامفریبانه و ریاکارانهی محمد خاتمی که ۴۴ سال جنایت جمهوری
اسلامی را جزو «استثنائات نظام اسلامی» معرفی میکند، و با زبانی نرم ولی رندانه، تهدید میکند که گذر از قانون
اساسی اسلامی و حاکمیت دینی منجر به جنگ داخلی خواهد شد؛ یا برخلاف بیانیهی بازیگر سیالی مانند تاجزاده که
مشوق «حکومت دینی منهای ولایت فقیه» است؛ میرحسین موسوی در پاسخی هوشمندانه به هر دو شخصیت
اصلاحطلب، در نخستین بند آخرین بیانیهی خود نشان داد که بدون کوچکترین ریایی مدافع جدایی دین از دولت و حکومت
است. او بهعنوان یکی از آحاد ملتی که زیر سیطرهی حکومت دینی قرار دارد، وقتی مینویسد تغییر قانون پیشین یا
تدوین قانون اساسی جدید را به همهپرسی بگذاریم، سادهترین معنایش این است که در گام نخست دین باید از دولت
جدا باشد!
🔸 بدیهیست که بیانیهی
موسوی دربرگیرنده ابهاماتی نیز هست و خودش هم روی آن انگشت گذاشته است. من بخشی از
این ابهام را پیشاپیش در یادداشت «مسئلهی رهبری» توضیح دادهام و بر این باورم که
تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین و تصویب قانون اساسی هنگامی میسّر است که جامعهی
ایرانیان حاکمیت دینی را وادار به عقبنشینی کنند. اما مسئله کلیدی جنبش در حال
حاضر این است که تا رسیدن به آن روز، آیا لیدرهای آینده جنبش #زن_زندگی_آزادی
همکاری نزدیک با میرحسین موسوی را خواهند پذیرفت؟ تشویق امثالِ موسویها و همکاری
ثمربخش با کسانی که صادقانه گذشته خود را به زیر نقد گرفتهاند، بر مبنای آن شعار
استراتژیکی که میگوید: «ایران متعلق به همهی ایرانیان میباشد» وظیفهی همه ما در
لحظهی کنونی است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر