🔸 دکتر همایون کاتوزیان جامعه ایران را به دلیل شورشهای مکرّر در ادوار مختلف تاریخی، جامعهای کوتاه مدت و کلنگی تعریف میکند.
🔸پذیرفتن چنین نظریهای به دلیل تعدد شورشها، بههیچوجهی دشوار نیست اما، بهنظر میرسد که کاتوزیان در اثبات نظریه خود تاریخ چگونگی شکلگیری خاندان هخامنشیان را که سراسر الگو و نمونه است برای پژوهشگران امروزی، از اساس نادیده گرفت و کنار نهاد. از این منظر، ایشان توضیح نمیدهند که چرا و به چه دلیلی طبقات ممتاز ایران در طول تاریخ ناتوان بودند در بهرهگیری از الگوها و تجربههای ارزشمند متفاوتی که خاندان هخامنشیان برای آیندهگان باقی گذاشته بودند؟ اجداد ما نخستین دولت سکولار را در جهان بنیاد نهادهاند و با توجه به آن تجربه، بسیار طبیعی مینمود که اگر به لحاظ نظری، طبقات ممتاز آن روز ایران نظریهی ارتجاعی «فرّ ایزدی» را که میگفت شاه مشروعیت خود را از خدا دریافت میکند؛ برنتابند. همهی ما نیک میدانیم که نه کورش پایبند به دین خاصی بود و نه در درون دربار او «طبقهی روحانی» وجود داشت. پس دلیل آن تغییر ۱۸۰ درجهای طبقهی ممتاز ایران ناشی از کدام علتها و عاملها است؟
🔸 اگرچه تاریخ امروز ما بسیار پیچیدهتر از تاریخ باستانی ایران است ولی، یکسری تجربههای کلیدی و نخستینی مانند «نخستین قراردادها»، «نخستین سازمان دولت»، «نخستین طبقهی میانی»، «نخستین انقلاب مسالمتآمیز»، «نخستین کودتا در جهان» و «نخستین شبکه امنیتی» در میان خاندان هخامنشیان وجود دارند که همچنان مسئلهی روز ایرانیان است. و نوشتهی پیش رو، توضیح اشارهوار آن تجربههای نخستین میباشد.
نخستین قرارداد
🔸 «ایران»، هم نام باستانی سرزمین ما بود و هم نام مردمی که در این سرزمین زندگی میکردند. اما از سال ۵۵۰ قبل از میلاد مسیح، «مقدونیها»، «رومیها» و «یونانیها» نام ایران را تغییر دادهاند به نام «پارس». یعنی از این تاریخ، «پارس»، هم نام یکی از قومهای ایرانی خوانده میشد و هم نامِ سرزمین و مردم ایران.
🔸یکی از دلایل تغییر نام ایران به پارس در میان یونانیان و دیگران، این بود که «کوروش» از سال ۵۵۹ قبل از میلاد، بهمدت ۹ سال بر پارسها و عیلامیها حکومت میکرد و در عمل هم نشان داده بود که حکومت قَدَری است و به راحتی میتواند قومهای ایرانی دیگر را تسلیم و تابع خود کند ولی، او چنین نکرد!
🔸 کوروش تسلیم اجباری قومهای کوچک ایرانی را بخاطر آینده ایران برنتابید و بجای یورش و قدرتنمایی، بر سر تشکیل «نخستین دولت»، با آنها قرارداد بست. و چنین رویدادی [بستن قرارداد ۵۵۰ قبل از میلاد] بهسهم خود یکی از نقطه عطفهای بینظیر تاریخ ایران است مبنی بر همکاری داوطلبانهی جامعهی آن روز ایران با رأس حکومت وقت. چنین نمونهی تکراری را در طول تاریخ، تنها در قیام ۳۰ تیر ماه سال ۱۳۳۱ شمسی شاهد بودهایم.
نخستین سازمان دولت
🔸 یکی از دلایلی که چرا نخستین سازمان «دولت» نه در «روم» یا در «یونان» بلکه در ایران شکل گرفت؛ وضعیت آب و هوایی خشک کشور بود. در ایران از زمان باستان تا امروز، همواره وسعت مناطق کویری و خشک آن، بیش از وسعت سفرههای آبی و وسعت رودخانههای آن کشور بود. در نتیجه نیاز عمومی به مدیران با تجربه، برنامهریز و سرویسدهنده در درون جامعه کاملن احساس میشد. پارسها حتا پیش از تشکیل دولت، تشکیلات «مهرآب» یا تقسیمکنندگان آب را سازمان داده بودند. و همین تلاشها و رفتارها در میان پارسها بهسهم خود بیانگر واقعیتی بود که بنیان نظری ایده تشکیلات «مهرآب» یا فراتر از آن سازماندهی نخستین دولت مرکزی؛ نیاز بسیار مبرم پارسها به مدیریتی بود که توانایی برنامهریزی و سرویس دهی داشته باشد. به زبانی سادهتر، تشکیل دولت از همان آغاز تولدش گره خورده بود با دو مقولهای به نام «عدالت اجتماعی» و «شورش».
نخستین طبقه میانی
🔸 اگر صنعتگران و مهندسان را طراحان و سازندگان اصلی «کاریزها»[قناتها]، سازندگان «یخچالها» و «آبانبارها» و «کاروانسراها» و غیره در ایران بدانیم [که چنین هم بود]؛ اینها همان نقش تأثیرگذاری را در نخستین دولت هخامنشی داشتند که به معنای واقعی، طبقهی میانی امروز جهان بر حاکمیتهای مختلف دنیا دارند. شما از هر منظری به تاریخ ایران نگاه کنید، میبینید طبقه میانی، نه رعیت است و نه اشراف. در درون دربار کورش نیز بجز دو طبقه اشراف و نظامیان، توازن نیروها به نفع طبقهی میانیای مانند دبیران، صنعتگران، مهندسان، تعلیمدهندگان و غیره بودند. همینها نقش بسیار مؤثری داشتند در تشویق کورش در همکاری داوطلبانه و دو جانبه در بستن قراردادها با دیگر قومهای ایرانی.
🔸 آیا در این زمینه اسناد تاریخی هم وجود دارد؟ بهترین سند در این زمینه،
شناخت و فهم روانشناسانهی واکنشهایی است که سازندگان همواره در شرایطهای بحرانی
و پُرآشوب، از خود بروز میدهند. چه کسی نمیداند که نگرانی و دلسوزی طبقهی سازندگان
در حفظ آثار و بناهایی که ساختهاند؛ همواره بیشتر از طبقات دیگر مثلن، طبقهی
نظامیان یا طبقهی اشراف است؟ آنها بهتر و دقیقتر از هر کسی نیک میدانند که
وجود بحرانها و شورشها و جنگها دشمن واقعی همهی بناها و زیرساختهایی هستند که
در جهت رفاه عمومی ساخته شدهاند. به زبانی دیگر، شما هم اگر چنین تحلیلی
داشته باشید که حفظ و بقاء بناها [اعم از زیرساختی و رفاهی و غیره] بهدنبال خود موجب
دوام عمر خاندان حاکمیت نیز خواهد بود؛ مهمترین خطمشیتان میشد تلاش پیگیرانه
در جهتِ کاهش فاصله میان حکومت و جامعه. در واقع صنعتگران و مهندسان با کار جمعی خود، همان نقش نخستین نهاد
واسطه [نهاد مدنی] را میان حکومت و مردم ایفاء میکردند.
نخستین انقلاب مسالمتآمیز
🔸 در دورۀ حاکمیت کوروش، حتا یک شورش کوچک هم علیه حکومت او وجود نداشت. علت این پدیده استثنایی در تاریخ پُر از شورش ایران، ریشه در نزدیکی میان حکومت و جامعه داشت. تجربهی تاریخی کشورهای مختلف نیز نشان میدهند که نزدیکی هر حکومتی با جامعه خود، موجب تقویت و بالا بُردن فرهنگ مقاومت در میان مردم میگردد. منظور از بالا رفتن فرهنگ مقاومت، نه شورش! بلکه تشخیص درست راه و روشی که بتواند آنها را به خواستهای خود برساند. نمونه چنین فرهنگی را در برنتابیدن جامعه از رفتار غیرانسانی کمبوجیه بخوبی ببینید.
🔸 کمبوجیه فرزند بزرگ کوروش و حاکم «بابل» در تدارک حمله به کشور مصر بود که خبر مرگ پدرش را میشنود. اما کمبوجیه پیش از رفتن، پنهانی «بردیا» یگانه برادر و رقیب سیاسی آیندهاش را میکُشد. این خبر خیلی زود به گوش مردم میرسد و جامعه بهطور یکپارچه متأثر میگردد. مردم به رهبری «گئومات» و با شعار دفاع از خون بردیا، آرام و مسالمتجویانه بهطرف کاخ شاهی حرکت میکنند. با پیوستن سربازان به مردم، آنها به راحتی وارد کاخ میگردند و نخستین انقلاب مسالمتآمیز را به ثمر میرسانند. حمایت جامعه از گئومات در آن سطحی بود که کمبوجیه با شنیدن داستان مقاومت مردم، خودکُشی میکند.
نخستین کودتا
🔸 تا اینجای داستان، برخلاف نظریه دکتر کاتوزیان، نه صحبت بر سر فرّ ایزدی است؛ نه سخن بر سر شاهیست که مالک اصلی و واقعی آسمان و زمین و رعیت میباشد؛ و نه وجود مسئله کلیدیی به نام شورش مردم. اگر داستان چگونگی خلع ید از کمنوجیه، ذرهای شباهت با داستان شورشهای تاریخی بعدی مردم ایران داشت؛ طبقهی اشراف و نظامیان طرفدار کمبوجیه، بهترین بهانه را برای سرکوب بهدست میآوردند. اما دیدیم چنین نبود و گئومات مثل دکتر مصدق به مدت سه سال در رأس دولت بود. آنچه باعث کودتا و سرنگونی گئومات گردید، بهخطر افتادن منافع شخصی اشراف و نظامیان زمیندار بود. حاکمیت مردمی گئومات در جهت بالا بُردن سطح تولید کشاورزی، قانون خدمت اجباری را لغو کرد. به مدت سه سال بخشودگی مالیاتی داد. بدهی مردمی را که بهای حقآبه را نپرداخته بودند، به تعویق انداخت. و از این مهمتر در اسناد کشف شده در «تخت جمشید» روی مسائلی انگشت گذاشتهاند که باور آن برای ما ایرانیها دشوارست مثل: بیمه درمانی کارگران کشاورزی و ساختمانی. یعنی نخستین کودتای روی زمین، بخاطر حفظ منافع اشراف و زمینداران نظامی شکل گرفته بود، نه بخاطر شورش مردم!
نخستین شبکۀ امنیتی
🔸 بعد از کودتای ۲۸ مرداد ماه سال ۱۳۳۲ جدا از دستگیریها و زندانکردنها و اعدامها، چه اتفاق مهمی را در ایران شاهد بودهایم؟ سازماندهی نخستین تشکیلات سراسری/امنیتی «ساواک» را. دلیل اصلی برپایی و سازماندهی چنین تشکیلاتی به لحاظ سیاسی نه تنها پنهان نیست بلکه، برگرفته و ریشه در نام و تعریف فعل «کودتا» دارد. از منظر سیاسی کودتا دیوار نفوذناپذری است که توسط نظامیان میان مردم و حکومت دلخواهشان کشیده میشود. کودتای اشراف و نظامیان زمیندار به رهبری داریوش نیز دقیقن همین معنا و منظور را میرساندند. اما جدایی حکومت از جامعه، زمینه را برای شورشهای متوالی مردم مهیّا میسازد. چنین واقعیت تلخی را هم داریوش میدانست و هم محمدرضا پهلوی و بههمین دلیل هر دوتایشان دست به تشکیل یک نهاد اطلاعاتی/امنیتی زدند. داریوش سرزمین آنروز ایران را به بیست ساتراپی تقسیم کرد و در رأس هر ساتراپ، یک فرماندار بهعنوان مسئول سیاسی و یک فرمانده نظامی مستقل قرار داد ولی، شخص سوّمی را هم در رأس یک شبکه کاملن مخفی/اطلاعاتی میگذاشت تا از نزدیک وضعیت آنان را در چگونگی سرکوب یا خنثیسازی شورشها نظارت کند. و جالب اینجاست که در هر دو حکومت داریوش و محمدرضا پهلوی، در مقایسه با دیگر حکومتها، با بیشترین شورشها روبهرو بودهاند.
🔸 این همه نوشتم تا بگویم: آنچه خوبان همه دارند، ما که یکجا داشتیم؛ پس چرا از این همه تجربهی گرانبهاء بهرهای منطقی نگرفتهایم و راه پیش نبُردهایم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر