پنجشنبه، شهریور ۰۲، ۱۴۰۲

نگاه با عینک مخصوص

(به بهانه‌ی فرارسيدن نخستين جمعه شهريور ماه، روز گرامی‌داشت و زنده‌داشت قتل عام زندانيان سياسی در سال ۱۳۶۷ شمسی) 

Ist möglicherweise ein Bild von 3 Personen, Nelke und Text

🔸 از میان دوستان زندانی‌ام، آن‌هایی که در سال‌های پیش و بعد از ماجرای وحشتناک قتل عام زندانیان سیاسی، سال ۱۳۶۷ را در زندان بودند؛ با چند نفری دیدار داشتم. البته منظور از دیدار بدین معنا نیست که دوستانم را گرفته باشم به زیر ذرّه‌بین  پرسش‌های سمج، نه! من نسبت به سین/جیم پرسیدن بی‌نهایت حساس و شدیدن متنفرم. اگر صحبت بر سر دوستی است، این خود دوست هست که باید آماده‌گی برای واگویی داشته باشد تا از ستم‌هایی که با چشم خود دیده و با جان خویش کشیده است را تعریف کند.  

🔸 به گمانم در دیدار سوم یا چهارم بود که بعد از شنیده‌هایی از یکی از آن چند نفر پرسیدم: مدت‌هاست که یک پرسش حل ناشده‌ای در ذهنم در حال وول ‌خوردن است، آیا اجازه طرح آن را دارم؟ گفت بپرس! گفتم: تا آن‌جایی که از این و آن شنیده‌ام، فلانی، رفیق مشترک ما توبه کرده بود و بنا به قاعده، قانوناً نمی‌بایست مشمول اعدام می‌گردید؟ او را به چه دلیلی محکوم و اعدام کردند؟ گفت: "اگر می‌خواهی واقعیت را بدانی، راستش این است که تیپ و قیافه‌اش مورد پسند هئیت مرگ نبود و به همین دلیل اعدامش کردند."

🔸 آن پاسخ که تنها وجه ساده‌ای از واقعیت را آشکار ساخت؛ در نگاه نخست نشان می‌دهد که برخلاف ادعا اولیه‌ی هیئت مرگ که می‌گفتند «ما مسئول پیاده‌کردن فرمان امام بودیم»، یا بنا به اصطلاح معروف و گوش آشنا «مأمور بودیم و معذور»؛ هئیت مرگ خودش یک پا طرف حساب [یا خرده حساب] با زندانیان سیاسی بودند. اگر غیر از این بود، آن‌ها توانایی صدور اعدام بیش از ۴۰۰۰ انسان را در طول چند ماه محاکمه نداشتند. از این منظر، وظیفه همه‌ی ماست که با عینک ویژه‌ای به عمل‌کرد هئیت مرگ نگاه کنیم.  

🔸 بعضی‌ها ساده‌انگارانه «فرمان امام» در قتل‌عام زندانیان سیاسی سال ۶۷ را برابر می‌گیرند با «فرمان هیتلر» در سال‌های ۴۵ــ۱۹۴۴ میلادی در کشتار یهودیان. در فرمان هیتلر، وظیفه افسران زندان‌بان [اجرای کنندگان اصلی فرمان] تنها برنامه‌ریزی زمانی برای هدایت یهودیان به اتاق گاز است. در حالی که در فرمان خمینی، وظیفه هیئت مرگ، واکاوی روانشناسانه‌ی زندانی سر موضع است. علت و دلیل چنین واکاویی نیز وظیفه‌ای است که خمینی در تشخیص «مرتد سیاسی» با چاشنی سرموضع، به هیئت مرگ واگذار کرد. به ترکیب هیئت مرگ هم نگاه کنید می‌بینید تشکیل شده است از: نماینده اطلاعات که وظیفه‌اش تشخیص مرتد سیاسی سرموضعی است که ظاهرن در برابر هیئت مرگ تقیه می‌کند؛ دوّم نماینده دادستانی، که در اینجا حافظ منافع حاکمیت اسلامی است؛ و سوّم قاضی شرع، که حکم شرعی را صادر می‌کند. تصمیم نهایی این ترکیب با دو امضاء موافق از سه امضاء، به راحتی می‌توانست جان چند هزار جوان را به راحتی بگیرد. یعنی خمینی پیشاپیش با تعیین چنین ترکیبی، راه چکش گریز از قانون و گریز از احکام شرعی را پیش‌بینی کرده بود. به زبانی دیگر کشتار سال ۶۷، دو هدف سیاسی دراز مدت داشت: نخست، نابودی نسل تجربه کرده از انقلاب و ایجاد گسست نسلی؛ و دوّم، نابودی چهره‌های تأثیرگذار مردمی.

🔸 چنین اتفاقی قابل پیش‌بینی بود اما نیروهای سیاسی پیرامونی‌ام ظرفیت پذیرش چنین واقعیت تلخی را نداشتند. درک و شناخت‌شان از مذهب و احکام شرع و روحانیت، درک بسیار نازلی بود. وقتی برای بعضی از اعضای گروه سیاسی توضیح می‌دادی که در نظر حکومت، چهره‌های مردمی خطرناک‌تر از رهبران سیاسی هستند؛ با نگاه و لبخند عاقل اندر سفیه به تو می‌نگریستند. و به قول شیخ ازل سعدی، وقتی می‌بینی اطرافیانت ظرفیت پذیرش واقعیت‌ها را ندارند، آن را بیان نکن:  

 

چو رسی به کوه سینا ارنـی مگو و بگذر

که نیرزد این تمنا، به جواب لن‌ترانی

 

هیچ نظری موجود نیست: