پنجشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۴

تصادفی که چشم‌انداز را تصوير ساخت ـ ۲

در جامعه‌ای که علاوه بر زبان‌های ملی و قومی، اصناف و شاخه‌ها و کاست‌های مذهبی، هرکدام زبان و يا ديالوگ‌های مختص به‌خود را دارند، تشخيص و فهم گفتمانی واحد و فراگير در پهن دشت ملی، نه آسان است و نه ميسّر. به‌عنوان مثال، کافی است که نگاهی به مضمون و افقی را که رئيس جمهور خاتمی در نامه‌اش طرح و تصوير ساخته، بی‌اندازيم تا گفتمان آزادی مورد نظر او را دريابيم. وی در خطاب به مردم می‌نويسد: "بياييد تا با مشاركتى بس باشكوه‌تر از مرحله اول، در مرحله دوم آنان را كه آزادى و پيروزى و سربلندى ما را نمی‌خواهند، بيش از پيش نوميد كنيم.".
آيا از زاويه نگاه رئيس جمهور، هاشمی رفسنجانی مدافع آزادی است؟ کدام برگ از کارنامه سياسی او، مؤيد و مستند سخنان خاتمی است؟ پس علتی که موجب گرديد تا خاتمی پيش از دوم خرداد، کابينه هاشمی را برنتابد و خود را ملزم به استعفاء بداند، چه بود؟ اگر هريک از ما پاسخ دقيق اين پرسش را بدانيم، بديهی است که متوجه اين مهم نيز خواهيم ‌شد که خاتمی، قشر خاصی را با زبان مختص به آنان، مورد خطاب قرار داده است. گفتمان مورد نظر او تنها در چارچوب حوزه‌های علميه و در درون کاست روحانيت قابل بررسی است و او در اين پيام، روحانيان را مورد خطاب قرار ميدهد که مبادا غفلت کنند و زمينه را برای تسلط و نفوذ تشکيلات و باندهای مدافع خامنه‌ای بر امور حوزه‌ها و روحانيت، مهيّا سازند.
اگر زبان صنفی و دو منظوره‌ای را که در ميان کاست روحانيت رايج‌اند خوب بشناسيم، درک اين نکته به‌هيچ‌وجه مشکل نيست که چرا احمدی‌نژاد، نامزد منتخب و مورد علاقه خامنه‌ای است. رهبری حکومت اسلامی، به‌دليل موقعيت متزلزل سياسی و مذهبی، خواهان هرچه بيش‌تر تمرکز قدرت و تقويت جايگاه ولايت در هرم سياسی است. کسی که برای حضور و حفظ چنين جايگاهی، دست‌های خويش را آلوده به‌خون نموده بود، در هشت سال گذشته، با گفتاری در درون ساخت قدرت روبرو گرديد که به‌نوعی می‌خواست نگرش آوانگارديسم را، در درون دستگاه ولايت محدود کند. تجربه دوم خرداد 76، تنها برای شخص خامنه‌ای درس بسيار مهم و بزرگی بود. دوم خرداد، نه‌ تنها اعتبار و ارزش «امام» را در جامعه و در چشم مردم عادی و پای‌بند به ولايت تنزل داد، بل‌که پايه‌های آن اقتداری را که اين جايگاه در هرم قدرت داشت، سست و به‌شدت متزلزل ساخت. همان زمان صاحب اين قلم زير عنوان «نگاهی به اختلافات يک سال اخير» که هفته‌نامه «نيم‌روز» آن را در چهار شماره تيرماه سال 77 منتشر کرد، نوشتم که بازگشت به نقطه قبلی، حداقل ده سال زمان و سازماندهی می‌خواهد. آن زمان که اصلاح طلبان گرم مغازله و چانه‌زنی در بالا بودند، رهبری، پنهان از چشم این و آن، داشت برنامه و تدارک اوليه را برای همچين روزی مهيّا می‌ساخت.
اين‌که رهبری، يک عنصر درجه دوم يا سوم را به‌عنوان مهُره‌ای مطيع و سر به‌راه برگزيد، بدين معنا نيست که ما ملزم به حمايت از رفسنجانی هستيم. شخصيتی که در مظان اتهام جنايی است، گذشته و کارنامه نامطلوبی برجای نهاده و عوام‌فريبی‌های سياسی او زبان‌زده خاص و عام‌اند؛ و تازه اگر هم انتخاب شود، چه گُلی بر فرق ملت خواهد زد؟ وانگهی، او در دو انتخاب پيشين، نشان داد که نه ‌تنها توان تقابل با ولی فقيه را ندارد، بل‌که در مجموع، همسو با شبکه‌ی مافيايی قدرت حرکت کرده است. اما مخالفت با انتخاب ولی فقيه، و توضيح بعضی خط و مرزها و جداسازی تمایلات مختلف جريان‌های قدرت، يک علت سياسی دارد که چگونه دو انسان جاه‌طلب و زيادخواه [طبسی و خامنه‌ای] که هر يک از آن دو نفر، بخشی از رهبری شبکه‌های مالی و قدرت پنهان را در اختيار دارند، در اتحاد‌عملی مشترک، می‌خواند سرنوشت آينده کشور را به‌نام انتخابات، مطابق خواست و تمايل خود کليد بزنند.
آن‌چه در پس چنين توافقی پنهان‌اند، گذر از مراحل پيچيده، سخت و خشنی است که برای يک‌پارچه کردن قدرت در نظر گرفت‌اند. از اين پس، نه تنها در رأس قوه اجرایی، بل‌که در رأس دو قوه ديگر، عناصری قرار خواهند گرفت که مثل احمدی‌نژاد، دستان آن‌ها آلوده به خون بی‌گناهان است. اگر بعضی از مؤلفه‌ها، فشارها و نيازهای بين‌المللی را محاسبه نکنيم، روند سياسی پيش‌رو در چهار سال آينده عبارت‌اند از:
در مرحله آغازين، آن دو نفر تصميم گرفته‌اند تا ضلع سوم مثلث قدرت را، برای هميشه تضعيف، ناتوان و غير فعال سازند. در يک سال آينده، ابتدا پرونده رشوه‌خواری فرزند رفسنجانی به جريان خواهد افتاد. سپس پای هاشمی به‌ميان کشيده می‌شود. و در مرحله پايانی، جامعه ايران با دو قدرت توان‌مند و موازی روبرو ميگردد که هر‌يک از آن دو نفر، می‌کوشد تا حريف مقابل را برای هميشه از ميدان بيرون کند. مفهوم واقعی اين سخن، يعنی شعله‌ور ساختن جنگ داخلی. موضوعی که پيشاپيش در سال 76، زير عنوان «آخرين رئيس جمهور» به آن اشاره نمودم و به همه جمهوری‌خواهان هُشدار داده بودم.
ضميمه:
۱ـ ميان پرده
۲ـ بخش اوّل نوشته

۲ نظر:

ناشناس گفت...

دیشب از طبقه بالایی می پرسیدم که فردا چه خواهی کرد می گفت رفسنجانی را ترجیح می دهم که این حد اقل را از من نگیرد . گفتم مردمیم این درست اما ملزم به انتخاب بین بد و بدتر و یکی از دو قطب نیستیم همیشه . با سکوتمان هم بیش از انچه فکر کنی هزینه داده ایم تا کنون . این اعتراضی است به نظم موجودی که این انتخابات را پذیرفته .دیگر سطح انتظاراتمان را تنزل ندهیم

ناشناس گفت...

درود ...
من كه ديگه گيج شدم ...
به هر حال تحليل خوبي بود ...
بايد به انتظار نشست ...
شاد باشيد ...
مانيا .