دوشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۴

رازداری و سکوت مردم

روزی‌که هواپيمای c-130 به دليل نقض فنی سقوط کرده بود، ظاهرن اخلالی در برنامه پروازهای داخلی به وجود آمدند و تا نيمه شب آن روز، فرودگاه مهرآباد، مانع از فرود بموقع هواپيماهای داخلی شد، و اکثر آن‌ها حداقل با يک‌ساعت تأخير به زمين نشستند. اين جابه‌جايی ساده و اجباری، آن هم در يک جامعه ناامن و افسارگسيخته، چه زيان‌هايی را می‌تواند متوجه مردم سازد؟
در آن نيمه‌شب، سه جوان شيک پوشی که سرنشينان يک اتومبيل پرشيا بودند، به نيت دزدی، يکی از مسافران را که مرد ميان‌سالی بود، می‌رُبايند. خوشبختانه مسافر، انسانی بود بسيار با تجربه، دنيا ديده و به قولی سرد و گرم چشيده. او بجای آن‌که بخاطر حفظ اموال شخصی، خود را درگير با راهزنان سازد؛ همه‌ی نيروی خويش را در جهتی به‌کار می‌گيرد تا از اين مهلکه، جان سالم بيرون برد. دزدان هم ظاهرن جوانمردی کردند و بی‌هيچ ترسی از شناسايی و عاقبت ماجرا، بعد از ضبط اموالش، او را در یکی از شهرک‌های اطراف کرج رها و آزاد نمودند. يعنی در منطقه‌ای که خود اهالی نيز، بخاطر عدم تأمين جانی، شب‌ها جرأت بيرون آمدن از خانه را ندارند.
مسافر فلک‌زده، با هزار ترس و لرز و کورمال کورمال، عاقبت کوره راهی را پيدا کرد و با سر و رويی پريشان و زخمی، خودش را به جاده اصلی می‌رساند. دستش را به اميد تقاضا و کمک بطرف ماشين‌های در حال عبور می‌گيرد. اما رانندگان يک‌صد و بيست ماشين، بی‌توجه به تقاضای انسانی درمانده و در حال نياز، بی‌تفاوت از کنارش می‌گذرند. صد و بيست و يکمين ماشين، راننده وانتی بود که با ديدن وضعيت پريشان متقاضی، از سرعت خود می‌کاهد و از اين‌طريق، راه نجات او را ممکن می‌سازد.
مدت‌ها است که گزارشات مختلف از ايران نشان می‌دهند که ايرانيان، ابتدا صفحات حوادث روزنامه‌ها را می‌خوانند. اگرچه افراد با انگيزه‌ها و نيت‌مندی‌های مختلف اخبار حوادث را دنبال می کنند و هر کسی در جست‌و‌جوی خبر ويژه‌ای است؛ ولی وقتی اکثريت قريب به اتفاق جامعه و گروه‌های اجتماعی مختلف، روی پديده مشخص و آن هم پيرامون انواع جنايات زوم می‌کنند، دست‌کم می‌شود دريافت که افکار عمومی، درگير با نا امنی‌های رو به گسترش در جامعه است. جناياتی که نه می‌شود انکار کرد و نه کسی جرأت نفی آن‌ها را دارد. اما آن‌چه که در اين ميان عجيب و شگفت‌انگيز است، نگاه‌های مبهم و چهره‌های درهم بعضی از خوانندگان صفحات حوادث است که به نظر بعضی از انسان‌های مطلع، آن‌ها با سکوتی معنادار، ماجرا را دنبال می‌کنند. در پس نگاه آن‌ها، گويی رازی نهفته است که ظاهرن، شهامت هرگونه اظهار‌نظر را از آنان سلب نموده و بدون تضمين امنيت، قادر نيستند ناگفته‌ها را برزبان آورند.
در اکثر کشورهای جهان، ما کم و بيش شاهد انواع جنايات و روند رو به افزايش آن‌ها در چند سال گذشته هستيم. ولی آن‌چه که در ايران اين پديده مشمئزکننده را بطور مشخص استثنايی و از ساير نقاط جهان تفکيک می‌سازند، وجود يک‌سری عامل‌های فرهنگی و سياسی است که به‌سهم خود، رابطه ميان جنايت و پديده برخورد با آن را پيچيده می‌کنند. باندهای معروف و به اصطلاح باندهايی که پشت‌شان را به جای گرمی تکيه داده‌اند، وقتی دختری را از يک خانواده سنتی می‌دزدند و مورد تجاوز قرار می‌دهند؛ اعضای خانواده را برسر يک دو راهی وحشت‌ناک و کُشنده‌ای رها می‌سازند که از نظر سياسی و فرهنگی، توان مقابله و برخورد با آن‌ها را در خود نمی‌بينند. آنان مجبورند اين راز را، هم از جهت ترس از شکايت و فرجام پی‌گيری‌ها، و هم بخاطر حفظ آبرو و آينده دخترشان، هميشه و چون آتشی هستی‌سوز، در دل نگه‌دارند و از درون بسوزند.
موضوع رازها، تنها به مسائل اخلاقی و ناموسی محدود نمی‌گردند، بل‌که در ارتباط با گروگان‌گيری‌ها، دزدی‌های تقريبن کلان، رشوه‌خواری‌ها و حتا در رقابت‌های تجاری و زيرپا خالی کردن‌ها می‌شود نمونه‌های مختلفی را مثال آورد و تک‌تک‌شان را مورد بررسی قرار داد. اما پرسش کليدی اين است که آيا از طريق رازداری و سکوت، می‌شود با اين پديده مشمئزکننده و در حال گسترش، مبارزه کرد و آن را برای هميشه ريشه‌کن نمود؟

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.شوربختانه هر روز بيشتر٫اين فرهنگ دورويی در جامعه ما پا ميگيرد.و از هوش و انرژی خودمان برای گول زدن ديگران و خودمان بهره ميگيريم.در جامعه ای مصرفی که چشم و هم چشمی٫حرف اول و آخر را ميزند و زرنگی و کلک زدن٫اگر شده در خلوت٫پسنديده است٫چه انتظاری ميتوان داشت؟تازه دم از جوانمردی ميرنيم.اگر در يک جای پر رفت و آمد٫اين ماجرا اتفاق می افتاد٫برای کمک به آن مرد٫مسابقه ميگذاشتند.

ناشناس گفت...

وقتي بر سنت هاي ضد فرهنگي مان پا مي فشاريم بايد انتظار افزايش مشكلات اينچنيني را نيز داشته باشيم. اين سنت كتمان حقايق تلخ نيز كه بيان و روشنايي اش هم مي تواند بسياري قربانيان را نجات دهدو هم خلاف كاران را از سايه ي امن سكوت آگاهان مصلحت انديش به در آورد در همه سطوح جامعه ما گسترده است. از بالا ترين مقامان حكومتي و ققضايي تا كوچك ترين افراد و حتي كودكان بسياري كه مورد تجاوز قرار گرفته ولي به دليل آموزش هاي خاص اجتماعي ظلم و ظالم را پنهان مي دارند و در امان .