عصر امروز در آلمان، آغاز مراسم عيد پاک و روز پخش هدايا است. اگرچه اين رسم ظاهری مذهبی دارد و با همين انگيزه طرح گرديد و جا افتاد؛ اما در پس آن فرهنگی زيبا، مدنی و انسانی را میشود مشاهده نمود که چگونه و نخست، رهبران مسيحی، دين را بر زمانه انطباق دادهاند. آنان برای جلب حاميان خويش، به تناسب سطح رشد و تحول در جامعه، دست به رفرم زدند و بصورت يکی از قوانين اخلاقی مورد پذيرش جامعه و عموم مردم قرار گرفتند و اکنون همه را، به رفتاری سازگار با آن تشويق و پايبند میسازند. يعنی برخلاف رفتاری که در جامعه ما شاهدش هستيم.
دوم، مراسم عيد پاک يعنی روز انجام وظايف و برآوردن آرزوهاست. روز مدنيت و تعهدپذيریست. روز آموزش کودکان و آمادهسازی آنها برای ورود به جامعه. کودکان آلمانی، از سن سه سالگی در کودکستانها میآموزند که به تناسب توان و ابتکار خود، هدايايی را برای تکـتک اعضای خانواده تهيه کنند و اين وظيفه شناسی تا بدان حد جدی است که بعدها و در سنين بالاتر، آنها با پسانداز پول توجيبی در طول سال، میکوشند تا بسهم خود، بخشی از نيازها و آرزوهای خانواده را در اين روز برآورده سازند.
اين فرهنگ مدنی، که کوچکترها به والدين و ديگر بزرگان هديه میدهند، پيش از اينکه سنتی دينی باشد، بيشتر نشانه روحيات و تمايلات ضد پدرسالارنه مردم و جامعه است. در يک جامعه پدرسالار، مشکل عمده تنها اين نيست که همهی مناسبات يکطرفهاند و از بالا به پائين تنظيم میگردند. بلکه آنچه در اين جامعه محو و ناديده گرفته میشوند، مقام و ارزش انسانی است. انسان، چه در جايگاهی که فرمان میراند قرار گرفته باشد و يا در جايگاهی که فرمانبر است؛ در هر دو حالت تفاوتی نخواهد داشت. او انسانی است به مفهوم واقعی فراموش شده، و به ندرت دلی را میتوانی بيابی که بیريا، برایش بهتپد و بهلرزد. از اين منظر مراسم عمومی و اجتماعی عيدپاک، به همان نسبتی که مانع میگردد ارزش و اعتبار هدايا در جامعه، تا سطح صدقه و خيرات تنزل پيدا کنند؛ به همان نسبت نيز، به جسم خسته و فرسوده ناشی از يکسال کشمکش و درگيری با زندگی پيچيده، جانی تازه و طراوتی ديگر میبخشد. و چقدر زيبا و فراموش ناشدنی است وقتی میبينی که دلهايی به ياد تو میتپند.
سوم، عيد پاک مانند نوروز، بيش از هر چيز توجه به کودکان، نوجوانان و جوانان دارد. روز اميد بخش است اين روز و برخلاف جامعه ما، که بزرگان، جانمان را به لبمان میرساندند تا بالاخره يک برگ اسکناس يک يا دو تومانی را عيدی بدهند؛ اينجا، هر کودکی میداند که دستکم، بخشی از آرزوهايش برآورده خواهد شد. خانوادهها، چه دارا و چه ندار، تلاش میکنند تا با برآوردن بخشی از آرزوها، ذهن کودکان را نسبت به مقوله تعهدپذيری حساس سازند. اين وظيفه زمانی قابل فهم هستند که بدانيم امسال، آلمان بدترين و خرابترين وضعيت اقتصادی را بعد از جنگ دوم جهانی داشت. باوجود اين، آمار فروش اجناس تا شب پيش نشان میدهند که فروش وسايل مربوط به کودکان، در صدر آمار قرار گرفتهاند.
اما در پايان بیمناسبت نخواهد بود تا نکتهای را بعنوان حُسن ختام اضافه کنم. در ميان اعياد رسمی و شناخته شده در جهان، من عاشق عيد نوروزم. اين علاقه، نه بخاطر تعصب فرهنگی بلکه بدليل فکر بکر پدران ما و انتخاب روز مناسبی که هرگز نمیتواند در انحصار گروه يا فرقهی خاصی قرار بگيرد و همچنين، بخاطر يکسری محاسبات، چه رياضی و چه نجوم و زيست شناسی، نياکان ما با ارزيابیهای منطقی و مستدلل خود، توانستند کل مردم جهان را تا همين عصر حاضر متعجب سازند. آنچه که در اينجا و در مقايسه با عيد پاک قابل تأملاند، نوروز از دو سوی، مورد بیمهری قرار گرفت. نه اکثريت مردم مضمونا قدر نوروز را میدانند و نه بزرگان دين ما، آن را برمیتابند. نوروزی که میتوانست روز برآوردن آرزوها، وظيفهپذيریها و تجديد عهدها باشند، به يک مراسم شکلی و بیجان و روح، مبدل شده است. پاپ هم چون ديگر مراجع و بزرگان اسلام، تمايلات و خواستههايی داشت اما، اين مردم بودند که همواره و در همه حال، مقوله دين را در زندگی شخصی و اجتماعی از هم جدا ساختند و او را در جايگاهی که به آن تعلق داشت، نشاندند. و با اين عمل خويش، بارها برای جهانيان ثابت کردند که طراوت بخشيدن به زندگی و يا آلوده کردن آن به غم، ماتم، بدبختی و پريشانی، يک فرهنگ است.
۲ نظر:
کریسمس مبارک! آقای درویش پور عزیز
!نی لبک عزيز
سپاسگزارم! متقابلا نازنين
ارسال یک نظر