امروز دو گرايش همسان در ايران، از دو سو، در نقطهای بهنام «اينترنت»، باهمديگر تلاقی کردهاند. دولت، زير شعار «رعايت مسائل اخلاقی» خواهان کنترل بيشتر و کاهش سرعت اينترنت است، و بخشی از جامعه، زير شعار «هيچ چيز مقدس نيست»، در صدد راهها و گريزهای تازهاند. در اين تقابل، نه تنها بنيان نظری دولت از مقوله «مقدس»، از اساس غير اخلاقی است، بلکه مضمون شعار مخالفين نيز، چيزی بيش از توجيه عملکردهای غيراخلاقی نيست. و بديهی است که در اين ميانه، فقط اقشار آگاه جامعه، محققان، دانشگاهيان و ژورناليستها، بيشترين زيان را متحمل میگردند!
اينترنت، تلفن، موبايل، زاتاليت و حتا دوربين فيلمبرداری، ويديو و دیویدی، ابزارهای ارتباطگيری و پيامرسانی هستند. اين وسايل مانند چراغهای «گردسوز» و «موشی» در عصر خود، جزئی از وسايل اوليه و الزامی زندگی بهشمار میآيند. يعنی هر دو سو (دولت و ملت)، به اين مسئله و ضرورت آن آگاهاند. با وجود براين، چرا ورود و داشتن اين ابزارها در دورههای مختلف، مهمترين سوژههای جنگ و گريز را ميان دولت و ملت تشکيل میدهند؟
اساس درگيری ظاهرا برسر «پيام»هايی است که از طريق اينترنت مبادله میشوند ولی، مضمون درگيری، بهنظر چيزی فراتر از پيامهاست. حکومت ايران از شکلگيری شرايطی وحشت دارد که مبادا خود، اولين قربانی جامعه دستساز خويش گردد. معنای واقعی اين تعريف چيست؟
اگر بخواهم مضمون عملکردهای فلسفی و سياسیـاجتماعی حکومت اسلامی را در يک جمله تعريف کنم، تلاش دولتمردان ما تا اين لحظه، باز توليد و تقويت «جامعه همسان» بهجای «جامعه مدنی» بود و هست. يعنی جامعهای که مردمش در ظاهر و زير پوشش شعار «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»، خود را همسو با فرهنگ رسمی و دولتی نشان میدهند ولی در خلوت، از ارزشهای ديگری پيروی میکنند.
از منظر سياسی، چنين فضايی ناشی از فشارهای مستمر حکومت برمردم است. فشار مستمر، يعنی ناکامی در تحقق ايدهها و هدفها. در واقع و برخلاف انتظار و برداشتهايی که رهبران سياسیـدينی از فردای رفراندوم جمهوری اسلامی ارائه میدادند، بعد از زمانی کوتاه در عمل و بهتجربه، دريافتند که شروط تحقق بخشيدن و پياده کردن آرزوها و آرمانهایشان در جامعه، میتوانند به عاملی عليه خود و به شروطی نامتحقق مبدل گردند. بدينسان و از آنجايیکه دگماتيسم مادر همهی انحرافها و بدبختیهاست، رهبران سياسی جامعه ما نيز در عوض همآهنگی و تعامل با بخش آگاه جامعه، جهت ديگری را دنبال، و بهمسائل ظاهری و شکلی پرداختند و همسانی را ترويج و تقويت ساختند.
ادامه دارد
همسانی؛ يعنی تنزل اخلاقی ـ ۲
اينترنت، تلفن، موبايل، زاتاليت و حتا دوربين فيلمبرداری، ويديو و دیویدی، ابزارهای ارتباطگيری و پيامرسانی هستند. اين وسايل مانند چراغهای «گردسوز» و «موشی» در عصر خود، جزئی از وسايل اوليه و الزامی زندگی بهشمار میآيند. يعنی هر دو سو (دولت و ملت)، به اين مسئله و ضرورت آن آگاهاند. با وجود براين، چرا ورود و داشتن اين ابزارها در دورههای مختلف، مهمترين سوژههای جنگ و گريز را ميان دولت و ملت تشکيل میدهند؟
اساس درگيری ظاهرا برسر «پيام»هايی است که از طريق اينترنت مبادله میشوند ولی، مضمون درگيری، بهنظر چيزی فراتر از پيامهاست. حکومت ايران از شکلگيری شرايطی وحشت دارد که مبادا خود، اولين قربانی جامعه دستساز خويش گردد. معنای واقعی اين تعريف چيست؟
اگر بخواهم مضمون عملکردهای فلسفی و سياسیـاجتماعی حکومت اسلامی را در يک جمله تعريف کنم، تلاش دولتمردان ما تا اين لحظه، باز توليد و تقويت «جامعه همسان» بهجای «جامعه مدنی» بود و هست. يعنی جامعهای که مردمش در ظاهر و زير پوشش شعار «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»، خود را همسو با فرهنگ رسمی و دولتی نشان میدهند ولی در خلوت، از ارزشهای ديگری پيروی میکنند.
از منظر سياسی، چنين فضايی ناشی از فشارهای مستمر حکومت برمردم است. فشار مستمر، يعنی ناکامی در تحقق ايدهها و هدفها. در واقع و برخلاف انتظار و برداشتهايی که رهبران سياسیـدينی از فردای رفراندوم جمهوری اسلامی ارائه میدادند، بعد از زمانی کوتاه در عمل و بهتجربه، دريافتند که شروط تحقق بخشيدن و پياده کردن آرزوها و آرمانهایشان در جامعه، میتوانند به عاملی عليه خود و به شروطی نامتحقق مبدل گردند. بدينسان و از آنجايیکه دگماتيسم مادر همهی انحرافها و بدبختیهاست، رهبران سياسی جامعه ما نيز در عوض همآهنگی و تعامل با بخش آگاه جامعه، جهت ديگری را دنبال، و بهمسائل ظاهری و شکلی پرداختند و همسانی را ترويج و تقويت ساختند.
ادامه دارد
همسانی؛ يعنی تنزل اخلاقی ـ ۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر