در چند روز اخير، رسانههای بينالمللی از بس
در بارۀ اجلاس G8 و D8 يا اجلاس هشت کشور
افريقايی (HA8) که در ارتباط با فقر و گرسنگی
در قاره سياه تشکيل شد، اذهان عمومی را نشانه گرفتند و بمبباران کردند؛ ناخواسته، سالگرد هيجدهم تيرماه را T18 نوشتم. البته علامت اختصاری دقيق آن بايد T1+8 باشد. يعنی روزی که تغييرات مزاجی (Temperament) ولی فقيه + هشت نهاد مختلف: حزب مؤتلفه اسلامی، جامعه روحانيت مبارز، مجمع روحانيون، مشارکت، مجاهدين انقلاب اسلامی، کارگزاران، وزارت اطلاعات (اعم از بخش «موازی» و بخش «متقاطع») و سپاه پاسداران با نيروهای حواشی خود (مثل انصار حزباله و...)، عليه دانشجويان آشکار گرديد.
قُدمای ما هميشه میگفتند: خورد(خرداد)، تير، مُرد، سه ماه سرنوشتسازند! هيجده تيرماه نشان داد که اصلاحات دوم خردادی، به زودی زمينگير میشود و خواهد مُرد. البته سرنوشت چنين روندی پيشاپيش روشن بود و اهل تجربه همان زمان میگفتند که چانهزنی در بالا، بدون توان و بدون پشتوانه نهادهای مستقل مردمی، تنها يک معنا دارد: لاس خشکه! بديهی است که هزينه لاس خشکه سياستمداران را، هميشه و در هر شرايطی مردم میپردازند، که واقعه هيجده تير، بخشی از اين هزينه بود.
اگرچه امروز نگاهها و تحليلها تا حدودی تغيير کرد و حتا تئوريسين تاکتيک «چانهزنی» با صدا بلند فرياد کشيد: اصلاحات مُرد! ولی، اصل و موضوع «چانهزنی»، پيش از اينکه بيانگر تاکتيک سياسی اين گروه يا آن حزب باشد، بيشتر، نشانهی فرهنگ است. فرهنگی که چون نمیخواهد مسئوليت بپذيرد، تقريباً ده سالی است که بر سر واقعه هيجده تيرماه، در حال چانه زدن با دانشجويان است. در اين زمينه، يکسری تئوریهای عجيب و غريبی بافتند، بحث بسيار انحرافی را در مطبوعات دامن زدند مبنی براينکه قبل از انقلاب، حرکت دانشجويان مستقيماً برجامعه تأثيرگذار بود و پس ازآن، جامعه است که به روند آن سمتوسو میدهد. در حالی که همه میدانند واقعيت نه اين است و نه آن!
سخن بر سرِ جامعه در حال گذار و نيروهای توانمندی است که بهخواهند [يا بهتوانند] شرايط تغيير را بهدرستی مهيّا و مديريت کنند. واقعيت اين بود که اصلاحطلبان با آن ترکيب، نه تنها توان مديريت نداشتند، بلکه بيشتر و با انتخاب شعارهای زودرس و چه بسا انحرافی، جامعه را بسمت تشنج سوق میدادند. در واقع هيجده تيرماه، پاشنه آشيل اصلاحطلبان را عريان ساخت که اين مجموعه، چه از نظر ترکيب نيروها، چه از منظر پایبندی به شعارهای استراتژيک خود، چه به لحاظ مديريت سياسی و سطح کارآمدی آنها در برخورد با عناصر کليدی قدرت؛ در هدايت جامعه در حال گذار، بسيار ناتوان و عليل بود. البته بيان چنين سخنی بمعنای نفی نيروهای واقعبين و توانای درون آن مجموعه نيست. سخن بر سر نگاه مسلط خودینگر و انحصاری حاکم بر اين جريان است که موجب شکست اصلاحات شد. اگر همين نگاه ديروز و در رسيدن به قدرت، دانشجويان را قربانی کرد، امروز بهشيوهای ديگر، میخواهد دانشجويان را مديون و بدهکار سازد. بهجای انتقاد از خود، موذيانه در جهت اثبات حقانيت راه و روش پيشين، دولت کنونی و اعمال او را مثال میزنند.
در هر حال، هر حادثهای، تحليلهای مختلفی را بهدنبال خواهد داشت. باز بينی حوادث هيجدهم تيرماه، يعنی بررسی ديدگاهها، برداشتها و تحليلهای مختلف و متفاوت. اگر قرار است راه رفته را دوباره و با توجيهی ديگر طی نکنيم و اجماع نظر بر اين اصل است که آزموده را، آزمودن خطاست؛ پس چه اشکالی دارد تا دگربار ديدگاههای مختلف را درباره يک حادثه مشخص، مجدداً مورد ارزيابی قرار دهيم؟ مقاله «راه سوم، در تقابل با نيروی سوم» يکی از دهها تحليلی است که دو ماه بعد از حادثه هيجدم تيرماه نوشته شد است. اگرچه تازه و جاندار نيست ولی، برخی از پرسشها و پيشبينیها را در لابهلای سطرها طرح میکند: آيا سرفصل تازهای در سياست جمهوری اسلامی گشوده شد، و بهنوبه خود بازگوکننده پايان مرحله اول اصلاح طلبی خاتمی است؟ آيا او هم به سرنوشت تمامی اصلاحطلبان نيمبند گرفتار گرديد؟ پاسخ را در شفافيت آئينه زمان ديديم و در حال ديدنيم!
__________________________________
۲ نظر:
درود بر شما وبلاگ بسیار زیبایی دارید
موفق باشید
لینک شد در بلاگ نیوز
ارسال یک نظر