پنجشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۷

استقبال «واواک» از «باراک»


در ظاهر و بنا به گفته برخی از تحليل‌گران سياسی داخلی و خارجی، نخستين و مهم‌ترين نهادی که در ايران پيشاپيش و دو روز قبل از مراسم تحليف چهل‌و‌چهارمين رئيس جمهور آمريکا، به استقبال آقای باراک اوباما رفت، وزارت اطلاعات و امنيت کشور بود. يک مقام عالی‌رتبه «واواک» [وزارت اطلاعات و امنيت کشور]، که نقش و مسئوليت او، نام و موقعيت «پرويز ثابتی» مدير کُل ادارۀ سومِ «ساواکِ» قبل از انقلاب را در اذهان عمومی زنده می‌کند؛ اطلاع داد که چند شبکه جاسوسی و براندازن نرم را کشف و حنثی نموده‌اند و از اين‌طريق، «خسارت‌های سنگينی» را به آمريکا وارد و تحميل کرده‌اند. براندازان نرم هم عبارت بودند از: گروه براندازان درمان بيماری ايدز (محاکمه دو برادر پزشک کاميار و آرش علائی)، براندازان حقوق بشری (تسخير دفتر کانون وکلای مدافعان حقوق بشر)، براندازان نوبلی (يورش بُردن به منزل خانم شيرين عبادی) و ديگر براندازان هنری و حتا منبری.
يکی از صاحب‌نظران ايرانی در حوزه روابط بين‌الملل، معنای استقبال جمهوری اسلامی را با سبک و سياق امنيتی، نوعی چراغ «زرد چشمک‌زن» به آقای اوباما تحليل می‌کند. آقای داوود هرميداس باوند استاد دانشگاه علامه طباطبائی تهران معتقد است که: "اين يک پيغام به موقع برای دولت جديد آمريکاست که دنباله‌روی از سياست‌هاي قبلی در قبال ايران به شکست خواهد انجاميد. آن‌ها می‌خواهند به رئيس جمهور جديد نشان بدهند که بايد رويکردی را انتخاب کند که کم‌تر مواجهه‌طلبانه باشد". مآ‌به‌ازای اين سخن نيز اشاره به بودجه هفتادو‌پنج ميليون دلاری دولت بوش است که ظاهراً برای سرنگونی حکومت اسلامی اختصاص داده بود.
اين‌که وزارت اطلاعات اولين نهادی است که تقريباً از دو ماه پيش [نه چند روز پيش!] به استقبال رئيس جمهور آمريکا می‌رود، هيچ‌گونه شک و شبهه‌ای وجود ندارد. اما برعکس ديدگاه آقای هرميداس باوند [که علاقه و سمپاتی ويژه‌ای نسبت به تحليل‌های ايشان دارم]، اين شيوه برخورد شتاب‌آميز امنيتی دليلی ديگر داشتند و ناچاريم از منظری ديگر، آن را مورد بررسی قرار دهيم! چرا که نمای اصلی چراغ «زرد چشمک‌زن» رو به سوی مردم ايران و بخصوص، رو به سوی فعالين جامعه مدنی است. يعنی در اينجا يک‌صد و هشتاد درجه زاويه ديد وجود دارد. چگونه می‌توانيم اين اختلاف را مستدلل و اثبات کنيم؟ کار دشواری نيست! يک مثال مشخص آن که هم‌زمان با هياهوی کشف شبکه‌ی براندازان زنده و در قيد حيات اتفاق افتاد، کشف پنهانی و بی‌صدای شبکه‌ی براندازان جان‌باختگان است؟! يک هفته پيش گروهی زير نظر وزارت اطلاعات و به بهانه ايجاد فضای سبز، شبانه به گلزار «خاوران» هجوم می‌برند تا تنها گورستان شناخته‌‌شده جان‌باختگان كشتار بزرگ تابستان١٣٦٧را زير و رو و ويران کنند. اين هم‌زمانی به روشنی نشان می‌دهند که مفهوم سياست پارک‌سازی را به‌هيچ‌طريقی نمی‌شود از مفهوم سياست کشف شبکه‌های براندازان نرم، تفکيک کرد. اين دو سياست [که توضيح خواهم داد] در يک راستا و مکمل هم هستند. اما برخلاف مثال روشن بالا، آن‌چه که در استدلال آقای هرميداس باوند مبهم و نا روشن است، آيا در لحظه کنونی، جان‌باختگان ما هم عضو شبکه براندازان نرم هستند؟


در دو دهه گذشته، همواره گروه‌ها و نهادهايی می‌خواستند گلزار خاوران را محو و نابود سازند. طرح‌های مختلفی هم ارائه دادند. اما جدا از مقاومت‌ها و مخالفت‌های خانواده‌های جان‌باختگان، از آن‌جايی که اجرای آن طرح‌ها با پاره‌ای مسائل امنيتی گره می‌خوردند، وزارت اطلاعات اجرای آن طرح‌ها را به‌نفع نظام اسلامی نمی‌ديد و مخالفت می‌کرد. موافقت کنونی وزرات اطلاعات بدين معناست که تحليل امنيتی آن‌ها نسبت به آينده و چشم‌انداز سياسی در کشور، از اساس تغيير کرده است. و اين تغيير نظر، اگرچه وجهی از آن به حوزه روابط بين‌الملل، اجماع نظری که بر سر آينده خاورميانه در حال شکل‌گيری است و به‌تبع آن، دولت ايران چاره‌ای جز رفتن به پای ميز مذاکره ندارد مربوط می‌شوند ولی، از آن مؤلفه‌ها نمی‌توان چنين استنباطی را بيرون کشيد که تغييرات و تحولات کنونی به‌مفهوم دخالت آمريکا، يا اروپا، يا کشورهای همسايه در امور داخلی ايران هستند. وانگهی، اگر در يک دهه پيش گروهی پای‌بند به صدور دموکراسی بودند، در چهار‌ـ‌پنج سال گذشته آن ديدگاه نيز مورد تجديدنظر قرار گرفت و مقولۀ گذار به دموکراسی را _‌دست‌کم در منطقه ما‌_ گذاری چند مرحله‌ای می‌بينند. اثبات اين نکته هم دشوار نيست که دخالت و رويکرد امنيتی دولت بوش در دور دوم رياست جمهوری خود نسبت به ايران، به‌مفهوم سرنگونی نبود.
در نتيجه جُنب و جوش‌های کنونی وزارت اطلاعات معنای ديگری دارد. تلاش برای تغيير جهت مضمونی و تبديل مقولۀ شيطان بزرگ به کشوری واقع‌بين که در ارتباط با نقش و وزن دولت ايران در منطقه هموارۀ جانب انصاف را می‌گيرد؛ پايه و اساس تحليل جديد را رقم می‌زنند و به‌همين دليل، مخاطب واقعی آن ملت ايران است. اما اين رويکرد امنيتی در دراز مدت، گسترۀ وسيعی‌تر را در بر خواهند گرفت که اگر آغاز آن با رُعب و سرکوب جامعه مدنی و محو تاريخ جنايت‌های مرتبط با مقولۀ «شيطان بزرگ» همراه شدند، فرجام آن به محو طراح اصلی ايده شيطان بزرگ، و يا دست‌کم به تغيير مجری اصلی آن سياست، يعنی ولايت فقيه منتهی خواهد گرديد.

هیچ نظری موجود نیست: