جمعه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۲

ودکا به‌جای چای دارچين



عصر روز سه‌شنبه سی‌ام آوريل کانال تلويزيونی «آرته» بمناسبت روز جهانی کارگر، فيلم مستندی را که از هر جهت گويای وضعيت طبقاتی‌ـ‌اقتصادی مردم چين بود، پخش کرد.  
 فيلم بقدری مستند، گيرا و دراماتيک بود که به فاصله‌ی هر ده‌ـ‌دوازده دقيقه يه استکان ودکای روسی مُسکووسکايای چهل درصد الکل می‌انداختم بالا. چنان مست تماشا و حيرت شده بودم، اصلن نفهميدم کی شيشه نيم ليتری [يا به قول عرق‌خورهای قديم پنج سيری] ته کشيد. صبح فردا هم اهل خانه معترض از مبهم‌گويی‌ها در خواب که گويا تا صبح به گوش ايستادند ولی [خوش‌بختانه] نفهميدند توی خواب داشتم ميو‌ـميو می‌کردم يا مائو‌ـ‌مائو می‌گفتم.

حالا چند تا از آن صحنه‌های عجيب و حيرت‌آوری را که بهانه‌ای برای بالاانداختن شدند، فهرست‌وار اشاره می‌کنم که ببينيد حق داشتم يا نه: 
١ـ کـُل ثروت‌های کسب شده سالانه در چين [در واقع ثروت‌های مازاد بر سرمايه‌گذاری‌ها و برنامه‌ريزی شده‌ها]، به سه قسمت نا مساوی تقسيم می‌گردند:
يک: ١٢% از آن ثروت سهم ٨٧٩ ميليون نفر از اعضای خانواده‌های دهقانی و کارگری می‌شوند؛
دو : ١٨% از آن ثروت سهم ٤٦١ ميليون نفر از اعضای خانواده‌های طبقه‌ی متوسط می‌شوند؛
سه: ٧٠% ثروت باقی‌مانده، سهم ٥ ميليون چينی از همه به‌تران يا بورژوازی نوکيسه و نوظهور چينی می‌گردند.

٢ـ چهارونيم ميليون نفر از آن ٥ ميليون ثروتمندان بالا را فرزندان رهبران حزب کمونيست تشکيل می‌دهند. يعنی آقازاده‌ها ٩٠ درصد ثروتمندان چينی را تشکيل می‌دهند. يکی از اين آقازاده‌ها، آقای «هويی وينگ مائو» هست که بخشی از ثروت آشکار شده‌اش در سال ٢٠١٠، برابر بود با بيش از چهار ميليارد دلار.

٣ـ تمام آن ٨٧٩ ميليون دهقانان و کارگران چينی‌ای که با پذيرش زندگی برده‌وار تن به بی‌گاری دادند تا چين را به مقام کنونی‌اش در جهان برسانند؛ در يک وضعيت کاملن اسفناکی زندگی می‌کنند. در ميان اين دو گروه، وضعيت کارگران مهاجر داخلی که اتفاقن درصد بالايی از جمعيت کشور را تشکيل می‌دهند، از همه اسفناک‌تر است. بعضی از اين کارگران با وجودی‌که فاصله‌ی ميان محل کار و محل زندگی خانواده‌شان دويست کيلومتر است و هر سال نيز دو هفته مرخصی ساليانه دارند؛ به‌طور متوسط بين هر دو تا سه سال، يک‌بار موفق به ديدار همسران و فرزندان‌شان می‌شوند. از آن‌جايی که قانون مرخصی ساليانه سراسری است و تعداد ٢٠٠ تا ٣٠٠ ميليون نفر از کارگران مهاجر داخلی تنها می‌توانند در يک محدوده زمانی مشخصی به شهرهای محل زندگی‌شان باز گردند؛ در نتيجه موج بزرگی راه می‌افتد که فراتر از ظرفيت وسايل نقليه‌ی موجود در کشور است. 
اروپايی‌ها چنين وضعيتی رو از منظر ديگر مورد بررسی قرار می‌دهند که اگر اين نيروی ناراضی روزی منفجر بشود و يک سونامی بزرگ ٢٠٠ تا ٣٠٠ ميليونی مهاجران چينی به‌طرف اروپا سرازير گردند؛ نه تنها کل قاره اروپا، بل‌که زندگی بخش بزرگی از مردم جهان مثل سارمان راه و ترابری چين، از دَم فلج خواهند شد.  

٤ ـ جمعيت طبقه متوسط چين را بيش از ٤٦١ ميليون نفر [يعنی بيش‌تر از جمعيت قاره اروپا] برآورد می‌کنند. اولويت‌های اين طبقه به ترتيب عبارت است از:
الف ـ کسبِ درآمد از هر راهی و به هر طريق. اين روحيه و اولويت را در بين لهستانی‌ها، اوکراينی‌ها، روس‌ها هم می‌توان مشاهده کرد.
ب ـ سفر به دور دنيا
ج ـ بالا بودن موقعيت اقتصادی چين در جهان.     

٥ ـ حزب کمونيست چين ٨٠٠ ميليون عضو دارد. جز چين، در هيچ يک از کشورهای کمونيستی جهان ديده نشده که بيش از ٦٢% از جمعيت يک کشور داوطلبانه تقاضای عضويت بدهند و عضوی از اعضای حزب حاکم بر کشور باشند. چنين استقبال غيرعادی [با توجه به توضيحی که در بارۀ تمايلات قشر متوسط در بالا آمده است] فقط يک معنا دارد: فرصت‌طلبی ملی!
بديهی‌ست آن تمايلات فرصت‌طلبانه ملی در عرصه‌ی بين‌المللی، خود را خلاف تمايلات غالب روز که مدافع حقوق بشر است، نشان خواهد داد. تمايلاتی که خيلی ساده (و به‌قول رهبران حکومت‌های ديکتاتوری بدون غل و غش) مناسبات ميان دو کشور مختلف را تنها به داشتن روابط اقتصادی فرموله می‌کند. به‌زعم رهبران چينی، اعدام‌ها، کشتارها و حتا نسل‌کُشی‌های سياسی، دينی و قبيله‌ای، موضوعی است داخلی.  

٦ـ گرچه سيستم حکومتی کشور چين شبيه دالان‌های تو‌ـ‌در‌ـ‌تو است اما ده‌ها واقعيت مختلف نشان می‌دهند که تنها ٩ نفر تصميم‌گيرنده هستند و سرنوشت ١ ميليارد ٣٤٥ ميليون چينی را رقم می‌زنند. کاری به درستی يا نادرستی تصميم‌گيرندگان ندارم اما در ظاهر و به‌زعم کارشناسان اروپايی، از آن‌جايی که بر سرِ راه تصميم‌های گرفته‌شده آنی رهبران چينی در شرايط‌های ضروری، قوانين محدودکننده و مانع‌هايی مانند نهادهای دموکراتيک وجود ندارد؛ آن‌ها در مقايسه با ديگر کشورهای دموکراتيک، در بسياری موارد کاربردی‌تر و سريع‌تر پيش می‌روند و می‌توانند تأثيرگذار هم باشند.

حالا سئوال کارشناسانه اين است: اگر اروپايی‌ها بخواهند در شرايط اضطراری کاربردی‌تر و سريع‌تر از چين حرکت‌کنند و تأثيرگذار هم باشند، چه بايد بکنند؟

هیچ نظری موجود نیست: