اصلاحات سياسی_اجتماعی و فرهنگی از بالا، بی توجه به نوع و شکل نظام سياسی
هموارۀ تابع دو مؤلفهی مهم هستند:
ـ نخست،
توجه داشتن به تمايل و جايگاه سُکاندار اصلی اصلاحات. در واقع اين سخن بدين معنا
است که سُکان اصلاحات در هر کشوری بايد در دست کسی باشد که جدا از توانايی فکری در
تشخيص نبض زمان، قدرت اجرايی و توانايی پيادهکردن ايدههای اصلاحی را داراست.
داشتن چنين خصوصياتی به اين دليل ساده حائز اهميت است که اگر رهبری اصلاحات در
برابر سرسختی و انعطافناپذيری
ساختارهای حقوقی و حقيقی قرار گرفت؛ توانايی کنارزدن آنها را به نفع اصلاحات داشته باشد.
ـ دوّم،
توجه داشتن به مومنتها و منطبق بودن تصميم اجرايی اصلاح بر تمايلات عمومی و شرايط
زمانی. به زبانی ديگر «خواست اصلاحی» رهبر اصلاحطلب يا رأس حکومت [در اينجا کيم جونک اون] برخاسته از نيازهای فوری و الزامی
زمانی است. يعنی تنها در ظرف زمانی معينی قابل تصميمگيری، اجراء و تحقق است. اگر
زمان اصلاحات برسد و بالايیها بنا به هر دليلی اين پا و آن پا کنند و کار امروز
را به فردا بياندازند؛ سرانجام چنين تأخيری [با توجه به تجربهی کشورهای مختلف از
جمله ايران] چيزی جز سقوط و سرنگونی نيست.
آيا رهبر جوان کره شمالی که تصميم به اصلاح سياست خارجی کره
شمالی در روابط بينالمللی گرفته است، تن به اصلاحات داخلی
نيز خواهد داد؟ اصلاح و تغيير سياست خارجی دولتها در مجموع، معنايی غير از تحولات درونی و ارتقاءدادن سطح زندگی داخل کشور
ندارد و نخواهد داشت. اين تحولات بايد همزمان صورت بگيرد. غير از اين میشود
اصلاحات نيمبند خاتمی که پايانی جز شکست و بايکوت
بينالمللی، بدنبال نداشت! پاسخ کيم جونک
اون در اين زمينه روشن است:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر