دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۷

نيروهای ضد ملی

🔸چه تعداد از «آخوند»های ايرانی را میشناسيد که در طول ۱۰۰ سال گذشته حافظ «منافع ملی» ايران بوده باشند؟ رهايی جامعه از منجلاب کنونی، وابسته است به چگونگی پاسخی که به پرسش کليدی بالا میدهيم! 





۱ـ رُک و راست بگويم، من يکی کسی را نمیشناسم! اما اگر ديگران هم قادر نباشند با قاطعيت علمی آخوندی را معرفی و بهطور مستند و مستدلل اثبات کنند که فلان شيخ برای نخستين بار در ۱۰۰ گذشته منافع «کاست آخوندی» را قربانی منافع ملی ايران کرده است؛ آن وقت يکی از مهمترين وظيفهی شهروندی میشود توضيح يک پرسش کليدی و حائز اهميت زير:
که چرا و به چه دليلی آخوندها [اعم از شکلاتی و سياه] در طول ۴۰۰ سال گذشته خطرناکترين ويروس ضد اجتماعی و ضد هويت ملی بودند و چگونه مانع از شکلگيری دولت_ملت شدند؟    

۲ـ همه میدانيد که در تاريخ کشورهای آمريکای لاتين، کشيشهای کاتوليکی بودند که در دفاع از منافع مردم و منافع ملی کشورشان، بارها با واتيکان و پاپ جنگيدند. در ايران اما بخاطر نگاه بغايت ارتجاعی «رعيتبينی» و «صغيرنگری» آخوندها به مردم، چنين پيشينهای اصلن وجود ندارد؛ چه پيش از دولت صفوی که تعداد آخوندهای شيعه در ايران از تعداد انگشتان دو دست فراتر نمیرفتند؛ چه در دوران صفوی و چه بعد از آن. تاريخ هيچ آخوندی را بخاطر ندارد که بشود گفت شبيه کشيشهای آمريکای لاتين، عِرق ملی و حس فداکاری در راه منافع مردم داشته باشند. واقعيت اين است که آخوندها همواره از منظر نگاه يک بيگانه به مردم، به ملت و به کشور مینگرند و بديهیست، هرگز نمیتوانند شبيه کشيشهای آمريکای لاتين، در کنار مردم باشند و شانه-به-شانهی آنان حرکت کنند. اين بيگانهنگری آخوندها، بیعلت نيست! خاندان صفوی که با زور و قدرت شمشير، اقليت ناچيز شيعه را يکشبه تبديل کرد به اکثريتی تقريبن مطلق؛ برای پايهريزی يک حکومت شيعهای، مجبور شد تعدادی آخوند از لبنان وارد کند. اما اين حضور نامبارک آخوندهای وارداتی علتی شدند که سنگپايه، ساخت و گفتمان کليدی آخوندها از زمان صفوی تا امروز مبدل گردند به يک گفتمان ضد ملی: «قدرت موازی». يعنی قدرتی که بتواند در برابر قدرت شاه، عرضه اندام کند، و تاريخ هم بهدرستی گواهی میدهد که آخوندها در جهت حفظ چنين قدرتی، در لحظات حساس تاريخی که جامعه نياز به تحول داشت؛ آشکارا چوب لای چرخ تحول گذاشتند و چگونه مانع شکلگيری ملت_دولت در ايران شدند.

🔸داستان بيگانهنگری و بیاعتقادی آخوندها به حقوق مردم، اگر چه متناسب با زمانه تغيير رنگ و شکل میدهد اما به لحاظ محتوايی، کوچکترين تفاوتی ميان نگرش امروزشان با ۴۰۰ سال پيش مشاهد نخواهيد کرد. همه میدانيد که ۴۰ سال است همهی ارکان قدرت در دست آخوندها و آخوندزادهها است. اما از آنجايی که خشت نخست شکلگيری، و بال و پرگیری آخوندها را فلان آخوند لبنانی از ابتداء کج نهاد، امثال خمينیها هم بر مبنای همان نظريه و فرمول قديمی «مردم=رعيت،صغير و فاقد حقوق» در حکومت اسلامی آخوندساخته نيز، از سياست قدرت موازی دل نکنَنَد. وقتی ديدند که نمیشود خواست بنيانی ملت صغير محتاج به قيم را که از پيش از انقلاب خواهان تشکيل دولت منتخب و کابينهی منتخب بودند؛ ناديده گرفت و زير پا نهاد، به موازات دولت منتخبِ قابل اعتماد و کاملن دستچين شده، دولت موازی پنهانِ ديگری را تشکيل دادند. در واقع آخوندها [اعم از اصلاحکرده و اصلاحنکرده] با چنين واکنشی، آشکارا تمايل درونی و چهره واقعی خود را بهعنوان نيروهای ضد ملی، به مردم نشان دادند و گفتند:  
 
نيش عقرب نه از ره کين است
مقتضای طبيعتاش اين است      

۳ـ از بالايیها و دولتمردان آخوند نوشتم، بد نيست يک نمونه هم در بارۀ «ملت هميشه در صحنه» بنويسم! در ظاهر، از هر کسی بپرسيد میبينيد اغلب ايرانيان نيک میدانند که آخوندها بههيچوجهی [به ويژه در ۴۰ سال گذشته] حافظ منافع ملی ايران نبودهاند و نيستند؛ اما معلوم نيست که چرا در هر انتخاباتی، باز هم به آخوندها رأی میدهند؟ آيا حضور چشمگير مردم در انتخابات مختلف بدين معنا نيست که ملت، ديگر حساسيتی به منافع ملی خود نشان نمیدهد؟ قصدم قضاوت نيست اما، اتفاقهای روزمره و بیتفاوتی عمومی در ۴۰ سال گذشته در برابر چپاولگری آشکار و دزدیهای فوق ميلياردی دولتمردان تنها يک معنا دارد: مردم ايران در برابر ثروتهای ملی و منافع ملی و کشور، در کليت خود بیتفاوت شدهاند!

۱ نظر:

مرتضی گفت...

کوتاه، مفید، مستدلل. دست مریزاد!
مرتضی