🔸لاهيجانیها تا سال ۱۳۵۸ به ماه رمضان میگفتند: «فصلِ قمار». علت و دليلی که چرا «ماه» را «فصل» میگفتند نيز برگرفته از يک اصطلاح عمومی و معروفی بود که میگفت: "هر کاری به فصلاش". فصل سينهزنی محرم بود، فصل روضهخوانی صفر، و ... فصل بازی قمار هم افتاد به ماه رمضان و شده بود تفريح عمومی بعد از افطار.
🔸يکی از بازیهای رايج و پُرطرفدار شبهای رمضان، بازی «دُبلنا»
يعنی همان بازی کارتهای شمارهدار و مُهرههای شمارهدار بود. دُبلناخوانهای
حرفهای که اغلب هم خوش صدا بودند، در هنگام خواندن شمارههای مُهره، بجای خواندن نام
واقعی عددها، بيشتر اوقات از اصطلاحها و تشبيههای گيلکی استفاده میکردند. مثلن
بجای عدد ۱۱ میخواندند: «بيلِهبوم چو» [يعنی همان دو چوب طبل و نقاره و جاز]، يا
بجای عدد ۹۰ که بالاترين و آخرين شماره بود، میگفتند: «دَوَد!»[=ببند!]. همهی
اصطلاحها آسان فهم بودند بجز يکی که به عدد ۵۵ میگفتند «پارتا پارت» یا «پارتَهَ
پارت».
🔸اصطلاح «پارتَه پارت» اگرچه يک اصطلاح قديمی بود و ريشه در تاريخ ايران داشت اما، در دورۀ حکومت
پهلوی اوّل همزمان با ورود بازی دُبلنا، جانی تازه
گرفت و رواجی دوباره يافت، برعکس، بعد از انقلاب اسلامی که قمارخانهها تعطيل و فروش وسايل قمار محدود و زيرميزی شدند؛ متناسب
با اين تغيير، اصطلاح «پارتَه پارت» نيز دوباره از گردش مبادلههای روزانه خارج گردید و دستکم، برای دو نسل جديد ديگر قابل فهم و آشنا نبود. اما از اردیبهشت ماه سال پيش که حسن روحانی با کُد انتخاباتی ۵۵ در
رقابت با مردی قرار گرفت که باصطلاح متولّی خراسان بود و از هر «پارت»ی، پرتتر و
بيگانهتر با مردم و سرزمين ايران است؛ دگر بار روی زبانها افتاد!
🔸داستان و معنای واقعی_تاريخی اصطلاح «پارتَهَ پارت» مربوطست به روزگار اتحاد هفت طايفه بزرگ ايرانی يا وحدت دو قدرت
بزرگ محلی مادها و پارسها
در تشکيل دولتِ بزرگ و قدرتمند هخامنشيان در سال ۵۵۰ پيش از ميلاد مسيحی. پارتها تنها طايفهی ايرانیای بودند که در آن روزها چنين اتحادی را برنتابيدند و کوچ
کردند بهطرف بالای دريا خزر و حد فاصل ميان
درياچههای خزر و آرال اسکان يافتند. از آن
روز در قلمرو دولت ماد که ديلمان [لاهيجان] هم بخشی از اين قلمرو بود، اصطلاح
«پَرتِ پارت» يا «پارتَهَ پارت» بمعنای پارتیان غيرواقعبين در حافظه عمومی ثبت گرديد. البته پارتها که مردمانی نيمهچادرنشين
بودند، پس از ۳۰۰ سال دوباره به ايران زمين برگشتند اما، نه تنها سرزمينهايی را که در مرکز و غرب ايران فتح کردند اصلن نمیشناختند بلکه،
ميان فاتحان ايرانی [پارتها]
و شکستخوردگان ايرانی ۱۸۰ درجه اختلاف فرهنگی
وجود داشت. تحت تأثير همين اختلاف فرهنگی بود که ايرانيان آن روز بجای آنکه پارتها
را نيروی رهائیبخش ببيند، آنان را به چشم دشمن نگریستند
و يکپارچه عليه آنان برخاستند.
🔸در زمان محمدشاه قاجار که بهنوعی دورۀ فترت دولت و ترکتازیهای آخوندها بود؛ حس ملیگرايی و گرايش به دين ايرانی و فرهنگی ايرانی در دلِ مردم و در درون جامعه
شروع به جوانهزدن کرد. وقتی آخوند محمدباقر شفتی
گيلانی تبار، مجتهد مقتدر اصفهان در تبانی با انگليسیها، افغانستان را از خاک ايران زمين جدا کرد؛ بار ديگر اصطلاح «پارتَهَ پارت»
در گيلان زمين بر سر زبانها
افتاد. به گمانم از اين تاريخ بود [دقيق نمیدانم] که عدد ۵۵ برابر گرفته شد با اصطلاح پارتَهَ پارت! يعنی «صفر» تاريخ ۵۵۰
پيش از ميلاد [که در بالا به آن اشاره کردم] به مرور زمان از قلم افتاد. مردم،
ماهيت کار آخوند محمدباقر شفتی را برابر با ماهيت کار پارتها در ايران میگرفتند: يعنی پاککردن و محوکردن گذشتهی
تاريخی ايران. اين نگاه بهقدری
مهم بود که تا دورۀ نوجوانی ما [صاحب اين قلم]، همشهریهای ما به آدمهايی که بی توجه به تاريخ و منافع ملی
بودند؛ میگفتند: شفتی!
🔸در انتخابات رياست جمهوری سال پيش، وقتی حسن روحانی با کُد انتخاباتی
۵۵ در رقابت با آخوند جنايتکاری
مثل «رئيسی» قرار گرفت؛ دوباره، اصطلاح «پارتَهَ پارت» با محتوا و مخاطبی تازه بر
سر زبانها جاری گرديد. در روزگاری که در هر
کوره_پسکورهای اينترنت هست و همه دسترسی
به تاريخ و گذشته آدمها
دارند؛ فهم يک نکته دشوار نيست که آخوندها از زمان ابومسلم خراسانی تا دورۀ آخوند
شفتی، و از زمان آخوند نوری تا دورۀ خمينی و خامنهای، فاقد حس ملیگرايی
هستند. از اين منظر در انتخابات رياست جمهوری سال پيش و بعد از نامزدی رئيسی جنايتکاری که تاريخ گذشته را همراه با راويان تاريخ محو و نابود کرد؛
ديگر موضوع کليدی «پارتَهَ پارت» نه آخوندها، بلکه جوانان تحصيل کرده دانشگاهی هستند که حسِ ميهندوستیشان کمی نم کشيد و بیتفاوت از کنار چنين نامزدی گذشتند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر