فوگ راسموس، نخستوزير دانمارک میگويد: «من به هيچ وجه نمیتوانم سر دربياورم كه چگونه اين ١٢ كاريكاتور چنين غوغايی در جهان به راه انداخته است». و از اين عجيبتر، سخنان فلیمینگ رُز، دبیر فرهنگی روزنامه یولندپُست بود که انتظار داشت: «اگر برخی از مسلمانان اندکی تولرانس داشتند، داستان به اینجا کشیده نمیشد».
همين دو نمونه از اظهار نظر دو شخصيت سياسی و فرهنگی اروپايی که مستقيما درگير با بحران کارتونی بودند، نشانه تفکر نخبگان اروپايی است. يک چنين برداشت و انتظاری سادهانگارانه از ماجرايی که روی آن سرمايهگذاری، برنامهريزی و کار شده بود، بدين معناست که نخبگان فکری و اجرايی اروپايی، نه تنها سالهاست در برابر سرعت تحولات و حوادث پيچيده و متنوع جهانی عقب ماندهاند، بلکه هرازگاهی، در لحظات حساس و سرنوشتساز، تعادل و توازن خويش را هم از دست میدهند و ناخواسته، تحت تأثير حوادث تحميلی قرار میگيرند.
اما هدف از اين اشاره، بدين معنا نيست که اتخاذ سياستهای غير منطقی و دوگانهی اروپائيان در دهـپانزدهسال گذشته، مبتنی بر همين عدم تعادل بوده است. به باور من، اينگونه برداشتها و انتظارها و شيوههای برخورد ناشی از آن، بيانگر تفکری است که اروپائيان تا همين لحظه، هنوز از جايگاه و زاويه ديگری به جهان در حال تغيير مینگرند. دريچهای که نمیتواند کشورهای جهان را بصورت اجزای بههم پيوسته و غير قابل تفکيک، در درون دهکده کوچکی بهبينند و بررسی کنند. از اين منظر و متأسفانه در واقعه اخير، روشنفکران و نخبگان فکری و اجرائی اروپايی، نه تنها ماجرای شورشهای کارتونی را در ظرف زمانه قرار ندادهاند و بررسی نکردهاند، بلکه از درک دقيق رابطه ديالکتيکی ميان شورشهای کارتونی در شرق، و تقويت سياستهای راست راديکال در غرب نيز دور و بیتوجه بودهاند.
فهم اين قضيه پيچيده نبود که روشنفکران اروپايی، به همان نسبتی که نخبگان فکری خاورميانه در اين ماحرا زير ضرب قرار داشتند، در معرض تهاجم راست افراطی قرار گرفتند. هر دو جريان شرقی و غربی، مانند دو سنگ آسيابی که همآهنگ و سازماندهی شده حرکت میکنند، میخواستند چيزی را در اين ميانه خُرد و نابود سازند. مقولهای که در تمدن قرن بيستويکمی، پيش و بيش از هر چيز ديگری در اولويت قرار میگيرد: توزيع دانايی!
از اين منظر اگر آقای فليمينگ رُز، دبير فرهنگی روزنامه يولندپُست اندکی تولرانس داشتند، محيط آشفته خاورميانه را خوب میشناختند، سطح تفاوت و درجه اختلافات فرهنگی ميان دو جامعه را بطور دقيق میسنجيدند و پيشاپيش، نوع واکنش و حساسيتی را که ممکن است مسلمانان از خود بروز دهند همه جانبه برآورد میکردند، آنوقت الزامی هم در چاپ چنين کاريکاتوری وجود نداشت. مگر اينکه ايشان میخواستند با پخش آن تصاوير، هدفهای ديگری را دنبال کنند. سادهانگاری محض است که اگر در ارزيابی از اين ماجرا، همه نيازها و اولويتهای جهان کنونی را نسنجيده، ناديده انگاريم و عوامفريبانه خود را در پس نقاب دفاع از آزادی پنهان سازيم. حالا اين آقای فلمينگ رُز است که باید پاسخگو باشد که با چاپ چنين کاريکاتوری، چه مقدار از معرفت و دانايی را در بين جوامع اسلامی توزيع نمود و سطح آگاهی آنان را ارتقا داد؟
از سوی ديگر، همه واکنشها و تهاجماتی را که در چند هفته گذشته اتفاق افتاده است، نمیشود دربست و بدون مطالعه و سطحی، به عنوان خواست و اراده بعضی از حکومتها ارزيابی کرد و نسبت داد [اين موضوع را در گفتار بعدی توضيح خواهم داد]. آنچه بايد نخست و پيش از هر موضوعی مورد مطالعه دقيق قرار بگيرند، روند جابجايی و تغيير زندگی در خاورميانه است. در چنين فضايی است که قشرهای مختلف جوامع شهرنشين اسلامی، تحت تأثير کاريکاتورها بعنوان تهاجم فرهنگی، ويژگیهای روانیـاجتماعی خود را از دست میدهند و جانب شورشيان و طغيانکنندگان را میگيرند.
تأثير شورشهای کارتونی ـ ۱
تأثير شورشهای کارتونی ـ ۳
همين دو نمونه از اظهار نظر دو شخصيت سياسی و فرهنگی اروپايی که مستقيما درگير با بحران کارتونی بودند، نشانه تفکر نخبگان اروپايی است. يک چنين برداشت و انتظاری سادهانگارانه از ماجرايی که روی آن سرمايهگذاری، برنامهريزی و کار شده بود، بدين معناست که نخبگان فکری و اجرايی اروپايی، نه تنها سالهاست در برابر سرعت تحولات و حوادث پيچيده و متنوع جهانی عقب ماندهاند، بلکه هرازگاهی، در لحظات حساس و سرنوشتساز، تعادل و توازن خويش را هم از دست میدهند و ناخواسته، تحت تأثير حوادث تحميلی قرار میگيرند.
اما هدف از اين اشاره، بدين معنا نيست که اتخاذ سياستهای غير منطقی و دوگانهی اروپائيان در دهـپانزدهسال گذشته، مبتنی بر همين عدم تعادل بوده است. به باور من، اينگونه برداشتها و انتظارها و شيوههای برخورد ناشی از آن، بيانگر تفکری است که اروپائيان تا همين لحظه، هنوز از جايگاه و زاويه ديگری به جهان در حال تغيير مینگرند. دريچهای که نمیتواند کشورهای جهان را بصورت اجزای بههم پيوسته و غير قابل تفکيک، در درون دهکده کوچکی بهبينند و بررسی کنند. از اين منظر و متأسفانه در واقعه اخير، روشنفکران و نخبگان فکری و اجرائی اروپايی، نه تنها ماجرای شورشهای کارتونی را در ظرف زمانه قرار ندادهاند و بررسی نکردهاند، بلکه از درک دقيق رابطه ديالکتيکی ميان شورشهای کارتونی در شرق، و تقويت سياستهای راست راديکال در غرب نيز دور و بیتوجه بودهاند.
فهم اين قضيه پيچيده نبود که روشنفکران اروپايی، به همان نسبتی که نخبگان فکری خاورميانه در اين ماحرا زير ضرب قرار داشتند، در معرض تهاجم راست افراطی قرار گرفتند. هر دو جريان شرقی و غربی، مانند دو سنگ آسيابی که همآهنگ و سازماندهی شده حرکت میکنند، میخواستند چيزی را در اين ميانه خُرد و نابود سازند. مقولهای که در تمدن قرن بيستويکمی، پيش و بيش از هر چيز ديگری در اولويت قرار میگيرد: توزيع دانايی!
از اين منظر اگر آقای فليمينگ رُز، دبير فرهنگی روزنامه يولندپُست اندکی تولرانس داشتند، محيط آشفته خاورميانه را خوب میشناختند، سطح تفاوت و درجه اختلافات فرهنگی ميان دو جامعه را بطور دقيق میسنجيدند و پيشاپيش، نوع واکنش و حساسيتی را که ممکن است مسلمانان از خود بروز دهند همه جانبه برآورد میکردند، آنوقت الزامی هم در چاپ چنين کاريکاتوری وجود نداشت. مگر اينکه ايشان میخواستند با پخش آن تصاوير، هدفهای ديگری را دنبال کنند. سادهانگاری محض است که اگر در ارزيابی از اين ماجرا، همه نيازها و اولويتهای جهان کنونی را نسنجيده، ناديده انگاريم و عوامفريبانه خود را در پس نقاب دفاع از آزادی پنهان سازيم. حالا اين آقای فلمينگ رُز است که باید پاسخگو باشد که با چاپ چنين کاريکاتوری، چه مقدار از معرفت و دانايی را در بين جوامع اسلامی توزيع نمود و سطح آگاهی آنان را ارتقا داد؟
از سوی ديگر، همه واکنشها و تهاجماتی را که در چند هفته گذشته اتفاق افتاده است، نمیشود دربست و بدون مطالعه و سطحی، به عنوان خواست و اراده بعضی از حکومتها ارزيابی کرد و نسبت داد [اين موضوع را در گفتار بعدی توضيح خواهم داد]. آنچه بايد نخست و پيش از هر موضوعی مورد مطالعه دقيق قرار بگيرند، روند جابجايی و تغيير زندگی در خاورميانه است. در چنين فضايی است که قشرهای مختلف جوامع شهرنشين اسلامی، تحت تأثير کاريکاتورها بعنوان تهاجم فرهنگی، ويژگیهای روانیـاجتماعی خود را از دست میدهند و جانب شورشيان و طغيانکنندگان را میگيرند.
تأثير شورشهای کارتونی ـ ۱
تأثير شورشهای کارتونی ـ ۳
۳ نظر:
به این مطلب شما در بلاگ نیوز لینک داده شد.
سلام.همیشه گذر از دورانی به دوران دیگر دشوار و پر از دردسر است.آرزو میکنم که از این ماجرا همه درس گرفته باشیم.
سلام آقای درویش پور! بالاخره مطلبی در وبلاگ شما خواندم که طبق "عقاید این حقیر" نزدیکی بیشتری به واقعیت داشت (تأکید می کنم:طبق عقاید بنده و تا حدودی به واقعیت نزدیک بود!) و نشان می داد که این بار،در بینش خود یک طرفه به قاضی نرفته اید. اما نکته ی آخر اینکه ای کاش به جای کلمات " شورشیان"و " طغیان کنندگان" از کلمات دیگری استفاده می کردید. درست است که این واژه ها از نظر معنایی توهینی تلقی نمی شوند اما خدایی) این واژه ها را بار منفی) نگفته بودید؟... اما شهدت می دهم این شورشیان مورد نظرتان، بار منفی با خود حمل نمی کنند هرچند ضرر مالی وارد کردند اما سنگینی موجود در کلامتان حاکی از معنایی ،ورای این گونه خسارات مالی بود....(البته من را ببخشید چون ما جهان سومی ها، چون مثل شما پیشرفته ها و مد روزها،خیلی با فرهنگ و پرستیژ نیستیم، نمی توانیم با این آزادی بیان غرب کنار بیاییم)... این آقای اروینگ (نازی) بدبخت که حرف خودشو پس گرفته بود و اظهار ندامت کرد و حاضر شد بر عقایدش خط بطلان بکشه....پس متفکرین و نظریه پردازان و منتقدان ، کجاست این آزادی بیانی که غرب مدعی آن است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!! ما که ندیدیم بالله ، شما دیدید به ما هم نشان دهید
ارسال یک نظر