ايرانيان مقيم خارج از کشور، بطور بیسابقهای نگران شرايط کنونی هستند. حتا پيش از آن که چرخه هستهای وارد مدار پيچيده و بحرانی گردد، پاسخگويی به يک پرسش کليدی و استراتژيک، مشغله ذهنی بسياری از ايرانيان را تشکيل میداد: آينده ايران، رو به کدام سمت است؟
قدر مسلم اينکه پيشبينی آينده به هيچوجه ممکن نيست. يا دستکم، نمیشود همه مسائل را در مسيری سر راست و مستقيم مورد ارزيابی همهجانبهای قرار داد. بهزبانی ديگر و دقيقتر، بعد دوران جنگ سرد، بررسی فعل و انفعالات سياسی در تعدادی از کشورهای جهان سوم، حاکی از اين حقيقتاند که تغييرات سياسی در عصر ما، تابع يک فرايند منظم نيستند. خصوصا بعد از حادثه يازدهم سپتامبر، دو نمونه افغانستان و عراق بيانگر اين واقعيت است که سرنوشت نظامهای بشدت بحرانی و از درون متلاشی شده، با يک سری حوادث غيرمترقبه در جهان پيوند خورده است.
بديهی است دانستن پاسخ دقيق اين پرسش که تأثير بحران هستهای بر آينده سرنوشت سياسی ايران چگونه خواهد بود، مستلزم داشتن يک نگرش سيستمی است. نگرشی که يک مجموعه از عناصر مختلفی را که در بحرانی کردن مسائل فناوری هستهای نقش و سهم دارند، در ارتباطی متقابل با يکديگر و با اصل قضيه بهبينند و يا میبينند. از اين منظر، پذيرش بیچون و چرا طرح روسيه هم، علتی برای رفع بحران نخواهند شد و چهبسا مقدمات آن طرح، مبنی بر ايمن سازی و تأمين امنيت و سلامتی مردم و محيط زيست و مسير عبور و مرور، از همان لحظه شروع قرار داد، موجب بروز بحرانی تازه خواهد گرديد.
تلاش جهان مبنی بر ايمن سازی توليدات دو منظوره، امریست طبيعی و حقوقی و همسطح و چهبسا، مهمتر از مبارزاتی است که در راه دموکراسی و احقاق حقوق انسانها انجام میگيرند. در اينجا سخن برسر استانداردها، نهادها و مسئوليتها است. تنها کشورهايی میتوانند با چنين رويهای مخالف باشند که مايل به عرضه فرآوردهای غير استاندارد و پنهانی هستند. همانگونه که دولت ايران ـو به تبعيت از او گروهی از ايرانيان؛ علت اصلی شکلگيری چنين بحرانی را به کشورهای خارجی نسبت میدهند و آنها را، مخالف رشد و گسترش صعنت فنآوری میدانند. در حالیکه بنيان و ماهيت اصلی بحران را بايد در سيستم سياسی ـاقتصادی ايران (خارج از جدايی و تقابل ميان جامعه و حکومت) جستوجو کرد که از هرحيث متناقضنما، غيرقابل کنترل و بحرانی است. در منظر خارجى، همه نهادهاى ضروری را داراست، اما تمامى آنان فاقد محتوا، مسئوليت و جايگاه حقوقىاند:
نهادی را که رهبر انتصاب ميکند، به رهبر امر و نهى و او را تابع اراده خويش میسازد. نهادى که بايد مطابق قانون اساسى، رهبرى را در کنترل داشته باشد، خود در چنگال کنترل گروهى است که توسط رهبر انتخاب شدهاند. «نگهبان» قانون اساسى، قانون را در خدمت به خود و شرکاء، به نگهبانى مىگُمارد. مجلس شورايش، فاقد قدرت تصويب لوايحه، طرح و قانون است، اما در عوض « شوراى محلّل (مصلحت) نظام»، همه را به عقد خويش در آورده، هم سياستگذار و هم قانونگذار است!؟ وظايف وزرات خارجه را، شورای امنيت ملی انجام میدهد و موقعيت رئيس شورا در مقايسه با قدرت دبير آن نهاد، نقشی ظاهری و مترسک دارد. و خلاصه قوه قضايى، معّرف حضور همگان است و نيازی به توضيح و توصيف ندارد. نهاد بد قوارهاى که بهدلخواه، مىبُرد، مىدوزد و قواره میسازد.
اين نمونهها، تماماً حقيقى، واقعى و انکارناپذيرند! و بخشی از مهمترين معضلات اساسى جامعه و اصلى ترين موانع بر سر راه تحول و پيشرفتاند. در اينجا اصلا سخن بر سر عدم نظارت و کنترل مردم نيست. حتا وارد بحثهايی نمیشويم تا ثابت کند که چگونه نهادها، موازنه قدرت را در بالا برنمیتابند. بلکه مسئله برسر يک سيستم ملوکالطوايفی سياسی است که هر فردی، مسئولی يا مرجعی، تنها ساز خويش را مینوازد و تمايل و راه خويش را دنبال میکند. در چنين سيستمی، رشد و تقويت صنايع دو منظوره، هميشه دلهرهآور و خطرناک است.
از طرف ديگر، حکومت به دليل بینيازی از مردم و اتکا به درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت، روز به روز فاصله خويش را از مردم و جامعه بيشتر ساخت و بقا و حيات سياسی خويش را با توليدات خارجی و تجارت بينالمللی پيوند زده است. در چنين وضعيتی، اگر مسئله تحريم شورای امنيت ملی جنبه عملی بخود بگيرد؛ نه تنها حکومت توان پايداری نخواهد داشت، بلکه ظهور يک بحران جدیتر را بايد در انتظار بود. بحرانی که واقعا سرنوشت ساز است و از هم اکنون مجبوريم خود را برای فرارسيدن آن آماده سازيم.
قدر مسلم اينکه پيشبينی آينده به هيچوجه ممکن نيست. يا دستکم، نمیشود همه مسائل را در مسيری سر راست و مستقيم مورد ارزيابی همهجانبهای قرار داد. بهزبانی ديگر و دقيقتر، بعد دوران جنگ سرد، بررسی فعل و انفعالات سياسی در تعدادی از کشورهای جهان سوم، حاکی از اين حقيقتاند که تغييرات سياسی در عصر ما، تابع يک فرايند منظم نيستند. خصوصا بعد از حادثه يازدهم سپتامبر، دو نمونه افغانستان و عراق بيانگر اين واقعيت است که سرنوشت نظامهای بشدت بحرانی و از درون متلاشی شده، با يک سری حوادث غيرمترقبه در جهان پيوند خورده است.
بديهی است دانستن پاسخ دقيق اين پرسش که تأثير بحران هستهای بر آينده سرنوشت سياسی ايران چگونه خواهد بود، مستلزم داشتن يک نگرش سيستمی است. نگرشی که يک مجموعه از عناصر مختلفی را که در بحرانی کردن مسائل فناوری هستهای نقش و سهم دارند، در ارتباطی متقابل با يکديگر و با اصل قضيه بهبينند و يا میبينند. از اين منظر، پذيرش بیچون و چرا طرح روسيه هم، علتی برای رفع بحران نخواهند شد و چهبسا مقدمات آن طرح، مبنی بر ايمن سازی و تأمين امنيت و سلامتی مردم و محيط زيست و مسير عبور و مرور، از همان لحظه شروع قرار داد، موجب بروز بحرانی تازه خواهد گرديد.
تلاش جهان مبنی بر ايمن سازی توليدات دو منظوره، امریست طبيعی و حقوقی و همسطح و چهبسا، مهمتر از مبارزاتی است که در راه دموکراسی و احقاق حقوق انسانها انجام میگيرند. در اينجا سخن برسر استانداردها، نهادها و مسئوليتها است. تنها کشورهايی میتوانند با چنين رويهای مخالف باشند که مايل به عرضه فرآوردهای غير استاندارد و پنهانی هستند. همانگونه که دولت ايران ـو به تبعيت از او گروهی از ايرانيان؛ علت اصلی شکلگيری چنين بحرانی را به کشورهای خارجی نسبت میدهند و آنها را، مخالف رشد و گسترش صعنت فنآوری میدانند. در حالیکه بنيان و ماهيت اصلی بحران را بايد در سيستم سياسی ـاقتصادی ايران (خارج از جدايی و تقابل ميان جامعه و حکومت) جستوجو کرد که از هرحيث متناقضنما، غيرقابل کنترل و بحرانی است. در منظر خارجى، همه نهادهاى ضروری را داراست، اما تمامى آنان فاقد محتوا، مسئوليت و جايگاه حقوقىاند:
نهادی را که رهبر انتصاب ميکند، به رهبر امر و نهى و او را تابع اراده خويش میسازد. نهادى که بايد مطابق قانون اساسى، رهبرى را در کنترل داشته باشد، خود در چنگال کنترل گروهى است که توسط رهبر انتخاب شدهاند. «نگهبان» قانون اساسى، قانون را در خدمت به خود و شرکاء، به نگهبانى مىگُمارد. مجلس شورايش، فاقد قدرت تصويب لوايحه، طرح و قانون است، اما در عوض « شوراى محلّل (مصلحت) نظام»، همه را به عقد خويش در آورده، هم سياستگذار و هم قانونگذار است!؟ وظايف وزرات خارجه را، شورای امنيت ملی انجام میدهد و موقعيت رئيس شورا در مقايسه با قدرت دبير آن نهاد، نقشی ظاهری و مترسک دارد. و خلاصه قوه قضايى، معّرف حضور همگان است و نيازی به توضيح و توصيف ندارد. نهاد بد قوارهاى که بهدلخواه، مىبُرد، مىدوزد و قواره میسازد.
اين نمونهها، تماماً حقيقى، واقعى و انکارناپذيرند! و بخشی از مهمترين معضلات اساسى جامعه و اصلى ترين موانع بر سر راه تحول و پيشرفتاند. در اينجا اصلا سخن بر سر عدم نظارت و کنترل مردم نيست. حتا وارد بحثهايی نمیشويم تا ثابت کند که چگونه نهادها، موازنه قدرت را در بالا برنمیتابند. بلکه مسئله برسر يک سيستم ملوکالطوايفی سياسی است که هر فردی، مسئولی يا مرجعی، تنها ساز خويش را مینوازد و تمايل و راه خويش را دنبال میکند. در چنين سيستمی، رشد و تقويت صنايع دو منظوره، هميشه دلهرهآور و خطرناک است.
از طرف ديگر، حکومت به دليل بینيازی از مردم و اتکا به درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت، روز به روز فاصله خويش را از مردم و جامعه بيشتر ساخت و بقا و حيات سياسی خويش را با توليدات خارجی و تجارت بينالمللی پيوند زده است. در چنين وضعيتی، اگر مسئله تحريم شورای امنيت ملی جنبه عملی بخود بگيرد؛ نه تنها حکومت توان پايداری نخواهد داشت، بلکه ظهور يک بحران جدیتر را بايد در انتظار بود. بحرانی که واقعا سرنوشت ساز است و از هم اکنون مجبوريم خود را برای فرارسيدن آن آماده سازيم.
۱۲ نظر:
برادر نامهربان!
ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون/ سورهء انبيا
درباره مطلب حاشيه شمابه اطلاع حضرت عالی برسانم که دفاع از شرف دينی و برادران مسلمان سوريه، فلسطين و عراقی نه تنهااشکالی ندارد، بلکه ضروری و واجب است. اشکال از مغز کوچک شماست که نمی تواند منافع امت اسلامی را درک کند و موذيانه می کوشد تا اين منافع عظيم و اخروی را فدای منافع تنگ نظرانه دنيوی و ملی کند.
يکی از خوانندگان اين صفحه
سلام....چندنکته را ذکر می کنم....1- ایرانیان مقیم خارج از کشور که در بحران هسته ای گل کاشتند!!!!!! ایشان نتنها ایرانی گری نکردند بلکه از پشت خنجر زدند ، پس خواهشآ از ایشان با صفت «نگران» یاد نکنید، چرا که فقط منافع بی ارزش خود را مد نظر دارند..2- من به عنوان یکی از جوانان این میهن به گوش تمام ایرانیان خارج از کشور می رسانم که برومندان این خاک نه تنها تحت تأثیر تبلیغات 27 ساله ی غرب قرار نگرفته اند بلکه روز به زور در آشنایی با اهداف شوم غرب در مورد مسلمانان آگاهی بیشتری می یابند «خوشبختانه» البته .....3- من به شما که فرسنگ ها دور از این مملکت هستید، اطمینان می دهم که اصلآ جای هیچ نگرانی نیست!! شما غم این خاک و مردمش را نخورید!!!! طبق نظرهای قبلی به نظر شما مردم ایران فعلآ نادان هستند و نمی توانند آینده ی خود را درست رقم بزنند!!!! پس این مردم را به حال خود واگذارید و کمتر غصه بخورید!!!!4- در این نقطه از زمین (خاورمیانه) احتیاجی به «نگرش سیستمی» نیست چرا که کشورهای غربی ارزشی برای مردم این منطقه قائل نیستند و با چوب چماق،«نگرش سیستمی» خود را اعمال می کنند....5-در مورد کشور داری و نحوه ی چینش مسئولیت ها در ایران، شرایط و مسائل مختلفی باعث چنین «پراکندگی» در مسئولیت بوده ، همانطور که در دیگر کشورهای متمدن!! و پیشرفته ی !! دیگر نیز اینچنین است که نهاد های موازی در جریان امور دخالت می کنند، شما که نسبت به این مسائل آگاه ترین.6- در مورد تک محصولی بودن هم این نکته قابل ذکر است که اصولآ در کشورهای نفت خیز به دلیل اینکه ثروت در دست دولت است، لذا حکومت انگیزه ای برای پاسخگویی به ملت ندارد، ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست اما به لطف خدا و با روی کار آمدن دولت جدید ، خوشبختانه خلاف نظر شما در حال پیاده شدن است (یعنی ، نزدیکی ملت و دولت) ، پس باز هم تکرار می کنم ؛ شما غصه ی آینده ی این مملکت را نخورید چون پیر می شود!!!...شما برادری خود را نسبت به ایران و ایرانی ، قبلآ ثابت کرده اید!!!!! پیروز باشید
حسن گرامی سلام. در مورد یادداشت عاشورا در قسمت حاشیه خواستم اشاره کنم که مراسم عاشورا و عزاداری در واقع در دوره ی آل بویه در زمان معزالدوله یعنی 352 هجری شروع شد که حدود 400-450 سال با دوره صفویه فاصله دارد. مراسم عید غدیر را هم آنها بر پا کردند.
شاد باشی
پویا
!سلام پويا عزيز
آگاهم که در زمان آل بويه، شعيان برای اولين بار در ايران،آزادی انجام برپايی مراسم دينی و عبادت را يافتند. در همين زمان بود که شعيان، جمله «شهادت می دهم علی ولی خداست» رابه اذان اضافه کردند و همچنين در ياد روزها،دور هم جمع می شدند و عزاداری می کردند.
اما اين مراسمی که بصورت کارناوالهای زنجيرزنی و سينه زنی مشاهده می کنیم، در زمان صفويه شکل گرفت و تقويت شدند. اضافه کنم که بعد از آل بويه، مدت ها شيعيان بطور پنهانی و چند نفره،مراسم واجبات خود را انجام می دادند.
!شاد و پيروز باشی
!برادر مهربان و بی نام و نشان
اگر دوره حيات پيامبر اسلام را تعمدا ناديده بگيريم، از فردای روز وفاتش،تا همين امروز، امت اسلامی هيچوقت امتی يکپارچه و واحده نبود. حتا امت شيعه مذهب! سراسر تاريخ اسلام را جنگهای مسلمانان عليه مسلمانان رقم می زنند و جای تعجب است که تو چگونه از ميان اين همه درگيريها و کشتار، امت يکپارچه را کشف کرده ای؟
!احسان عزيز
جدا از مسئله هسته ای، يک نکته را بخاطر بسپار که تو به همان اندازه محقی که نگران سرنوشت مردم و ميهن باشی، که ايرانيان خارج از کشور.برادر عزيز، ما بايد ياد بگيريم با بردباری حرفهای يکديگر را بشنويم.
حسن گرامی، این یک واقعیت تاریخی است که رونق پابرجای شیعه در دوران صفوی شروع شد و ایران به ضرب شمشیر قزلباش این مذهب را به عنوان مذهب رسمی اختیار کرد. در مورد دوران آل بویه، حرف از برگزاری آیین های سوگواری عاشورا است که بازارها را تعطیل می کردند و زن و مردها را به کوچه ها می کشاندند تا بر سر و رویشان بکوبند و گریه کنند. مراسم تعزیه های رسمی عاشورا هم از همان موقع باب شد.
شاد باشی
پویا
جناب درویش پور .در اشاره به بخش حاشیه . عدم واکنش جدی ایرانیان نسبت به روزنامه دانمارکی را فارغ از گسیل شدگان حاکمیت جای توجه بسیار دارد .
سلام آقای درویش پور!
دلیل عصبیت من فقط و فقط اینست که همه ی ما شاهد دو رویی و ناروی غرب هستیم ولی شما ایرانیان خارج از کشور، همصدا با این "شیطان بزرگ" بر علیه مملکت خود ،«قیام»!!! کرده اید. شاید فکر! می کنید که این رفتارتان در جهت اعتلای ایران است ولی نه! بدانید که غرب فقط منافع خود را مد نظر دارد...... اگر فکر می کنید که من تحت تأثیر تبلیغات داخلیم و از کسانی هستم که چشمشان را بسته و فقط بر مخالفت با غرب تأکید می کنند، باز هم نه ! اشتباه نکنید. این شمایید که چشم و گوش بسته، حرف رسانه های شیطان صفت غرب را می پذیرید. می گویید نه ؟؟؟!!! پس یا علی تشریفتان را بیاورید ایران و از تزدیک شاهد ماجرا و ارای مردم ایران عزیزتان باشید....در ابتدای آشناییمان عرض کردم من هم به اندازه ی شما از دست این حکومت گله دارم ( و البته بیشتر از شما ، چون در این کشور زندگی کرده ام)... ولی این دلیل نمی شود که در مکانی سکنی گزینم که فقط سرشکستگی مملکت من را خواستار است و با انان همصدا شوم....آقای درویش پور شما واقعآ فکر می کنید "جامعه ی بین المللی" نگران برنامه ی هسته ای ایران است ؟؟!!! اگر اینچنین فکر می کنید ، با همه ی احترامی که برای شما قائلم، می گویم که حتی سر سوزنی از روابط بین المللی و طرز فکر سرکردگان غرب را درک نکرده اید و براحتی گول می خورید.... آیا واقعآ نظر شما اینست که آمریکایی که خود کلاهک هسته ای دارد حق اظهار نظر درباره ی استفاده ی صلح آمیز هسته ای توسط ایران را دارد؟؟؟ یا شاید ایشان فرهنگ استفاده از آن را دارند؟؟!!!! نه این نظر، توهین به ایران است...اگر بحث فرهنگ است به شما قول می دهم شایستگی در این مورد با ایران است نه با آقای بوش و کلآ امریکا... چرا که شما هیچ آمریکایی را پیدا نمی کنید که اصالت خود را بشناسد!!!! بله کشوری که تمدنی با 400 سال دارد ، پس هیچ اصل و بنی ندارد!!! ولی من با افتخار، به خود می بالم که از نسل امپراتوری هخامنشیانم که دنیا را در کنترل داشت، ، من از نسل انوشیروان عادلم.... اینست دلیل عصبیت من، اینکه شمای ایرانی! با اینچنین شیاطینی ، بر ضد ایران همصدایید . شیطانی که توهین به پیامبر من را نشانی از آزادی بیان می داند ولی حق اظهار نظر در مورد هولوکاست را به کسی نمی دهد...ایرانی! اینست آزادی بیان کشور متبوع شما ...... من با یک غربی اینطور مباحثه نمی کنم ولی با شما چرا، چون تو یک ایرانی هستی و باید!! ایرانی بمانی و برای ایران تلاش کنی، هرجای دنیا که باشی نماینده ی ایران و ایرانی هستی ولی با این طرز تفکر کمر ایران را خورد می کنی.... انتظار دارم که مشکلات کشور خود را با اتحاد و همدلی و با حضور در این خاک حل کنیم و نه اینکه از اینجا رفته و وبلاگی به راه اندازیم و هر روز به هر بهانه ای به حق و نا حق ایران را به باد انتقاد و .... بگیریم.....در اینجا عرض می کنم برای اولین بار در عمرم فردا در تظاهرات 22بهمن شرکت می کنم و از ایران و حقوق ایرانی دفاع می کنم و برای کسانی که به پیامبرم توهین کردند، "مرگ" را آرزو می کنم (فقط آرزو).... تا باشد خاری به چشم دشمنان این خاک.....در ضمن به این آدرس هم بروید و با امضای آن، عملکرد موهن روزنامه های "آزاد بیان!!! " رامحکوم کنید.....پیروز باشید
http://www.petitiononline.com/islamic/petition.html
سلام.من منتظرم ببینم چه زمانی این ماجرای کازیکاتور مانند داستان سلمان رشدی پایان میگیرد.همه چیز را آغاز و پایانی است.حتا حماس هم نرم میشود.امروز که حاضر شده با روسیه گفتگو کند.برای جلب نظر ازوپا و دریافت کمکهای آنها وارد گود متمدنها خواهد شد.
ba dorood . bayaniyei darim sepasgozar mishavim agar sari bezanid.
سلام.ممنون از لطف شما.دلیل باز نشدن بلاگ من حک شدن پرشین بلاگ است.
احسان عزیز این نوشته شما مرا به یاد ایام انتخابات انداخت که حامیان شرکت در انتخابات مداوما تحریم و حمایت از ان را به خارج از ایران و خارج نشینان منتسب می کردند و اندیشه تحریم در داخل را به هیچ می انگاشتند و داخل را قابل شمارش نمی دانستند .
ارسال یک نظر