در هفتهای که همهی رسانهها اخبار تهاجم به حسينيه دراويش گنابادی در قم را پخش میکردند، من در جستوجوی شعری از شاه نعمتاله ولی، در فضای مجازی میگشتم. اصل شعر، بيانگر فلسفه و نگاهی بود که میتوانست راز، دليل و علت ماهوی چنين تهاجمی را برای خوانندگان توضيح دهد. متأسفانه، از آنجايیکه سند و منبع معتبری برای ارجاع و اثبات سخن در دسترس نبودند، سکوت را ترجيح دادم و از کنار اين ماجرا گذشتم.
اما، نامه سياسی و دو منظورهای را که آقای کروبی روز گذشته در خطاب به مراجع تقليد قم نوشت و رسانهها آن را بازتاب دادهاند؛ ديگرباره اذهان خفته و گمانهزنیهايی را در درون جامعه بيدار و تقويت ساخت که گويا مراجع تقليد در قم، با اصل تهاجم مخالفتی نداشته و ندارند. اشاره و تأکيد کروبی که دراويش گنابادی «فرقهای از فرق اسلامی و شيعی» بحساب میآيند ـآن هم در خطاب و تفهيم به مراجع تقليدـ بدين معناست که مهاجمين برای چنين يورشی، مجوز و توجيه شرعی داشتند.
پيش از اين نامه، آقای منتظری نيز با صدور بيانهای تخريب حسينيه دراويش گنابادی را محکوم کرده بود و از مسئولان [بخوانيد مراجع تقليد] خواست تا اشتباه (؟!) خود را جبران کنند. وی در خطاب به آمران و عاملان يورش نوشت: « تخريب منزل شخصی افراد و حسينيه و ضرب و شتم بندگان خدا به ويژه خواهران هيچ توجيه شرعی ندارد».
مخالفت و درگيری مراجع تقليد با دراويش، داستان دراز دامنی است که علت و ريشه تاريخی دارد. اما در اينجا و در مخالفت با دراويش نعمتالهی، دو نمونه مشخص تاريخی را مثال میآورم. اگر روزگاری روحانيت ايران تا حدودی شيخ احمد احسايی، بانی فرقه شيخيه را برتافتند، مهمترين و عمدهترين دليلش اين بود که شيخ عليه فرقه نعمتالهی تبليغ میکرد. يا اگر در سال 1837 ميلادی، مراجع ايرانی به رهبری محمدباقر شفتی، با دولت انگلستان ساختند و عليه لشکرکشی محمدشاه قاجار به هرات توطئه کردند، يعنی عليه منافع ملی ايران فتوا صادر کردند؛ بدين علت بود که روحانيت میخواست مخالفت و دشمنی خويش را عليه ميرزا آقاسی وزير [که عضو يکی از فرقههای شاه نعمتالهی بود] نشان بدهند.
مراجع تقليد ايران به درستی واقفاند که پيروان اين سلسله طريقت از زمان شيخ احمد احسايی به بعد، به سه شاخه مختلف نور علیشاهیها (ذوالرياستينی)، صفی علیشاهیها (صفائی) و سلطان علیشاهیها (گنابادی) تقسيم شدهاند که همين شاخه گنابادی مورد ستم قرار گرفته در قم، از جهات مختلف، يعنی در تفکر، استدلال و حتا در رفتار و بجا آوردن دستورات شرعی و اقامه نماز، تفاوتهای بسياری با دو شاخه ديگر دارند و بيشتر، به اهل شريعت نزديکترند. آقايان با چشمهایشان ديدند که اين گروه، به جای ساختن خانقاه، مکانی بهنام حسينيه میسازند. يعنی مکانی برای سخنرانی، ذکر دعا و اقامه نماز. پس دليل و توجيه شرعی [تعمدا مقولات حقوقبشری و اخلاقی را دخالت نمیدهم] مراجع تقليدی که فرمان آتش صادر کردند و بيش از هزار نفر را مضروب و مجروح ساختند، چه بود؟
درد اصلی، نه برسر اختلاف شاخههای نعمتالهی و نزديکی اين يا آن فرقه به مدهب شيعه است. بلکه موضوع اساسی اختلاف، بنيان تفکر شاه نعمتالله ولی کرمانی، سر سلسله انواع فرقههای نعمتالهی است که هيچيک از مراجع، نام و انديشه او را برنمیتابند. وی که يکی از عرفای قرن نُهم هجری (پانزدهم ميلادی) ايران است، پايبند به تفکر هزارهای و معتقد به انتظاری بود که ظهور مهدی، نبايد بيش از هزار سال طول بکشد. او شعری در همين زمينه سروده است که مصرح آخر آن مطابق حروف ابجد، عدد 1260 میشود. يعنی سالی (43 ـ 1842 ميلادی) که سيد محمد باب در بغداد با شاعره معروف طاهره (قرةالعين) ملاقات نمود و پنهانی و بهنام مهدی، ادعای ظهور میکند.
بديهی است که اگر تنها همين ساختمان حسينيه فرقه گنابادیها در جوار حوزههای علميه قم قرار بگيرند، بیآنکه نيازی به تبليغ باشد، خودبهخود، برداشتهای متناقضی در ذهن رهگذران شکل میگيرد و چهبسا بدنبال آن، پرسشهای مختلفی را نيز طرح کنند که باب طبع هيچيک از مراجع نيست. بهقول صفی علیشاه، رهبر يکی از فرقههای نعمتالهیها:
لحظهای در خود نگر تا کيستی
در کجايی، در چه جايی، چيستی
در جهان بهره چه عمری زيستی
جمع اين «هستی» بهزن بر نيستی
از حسابت تا خبردارت کنم!
اما، نامه سياسی و دو منظورهای را که آقای کروبی روز گذشته در خطاب به مراجع تقليد قم نوشت و رسانهها آن را بازتاب دادهاند؛ ديگرباره اذهان خفته و گمانهزنیهايی را در درون جامعه بيدار و تقويت ساخت که گويا مراجع تقليد در قم، با اصل تهاجم مخالفتی نداشته و ندارند. اشاره و تأکيد کروبی که دراويش گنابادی «فرقهای از فرق اسلامی و شيعی» بحساب میآيند ـآن هم در خطاب و تفهيم به مراجع تقليدـ بدين معناست که مهاجمين برای چنين يورشی، مجوز و توجيه شرعی داشتند.
پيش از اين نامه، آقای منتظری نيز با صدور بيانهای تخريب حسينيه دراويش گنابادی را محکوم کرده بود و از مسئولان [بخوانيد مراجع تقليد] خواست تا اشتباه (؟!) خود را جبران کنند. وی در خطاب به آمران و عاملان يورش نوشت: « تخريب منزل شخصی افراد و حسينيه و ضرب و شتم بندگان خدا به ويژه خواهران هيچ توجيه شرعی ندارد».
مخالفت و درگيری مراجع تقليد با دراويش، داستان دراز دامنی است که علت و ريشه تاريخی دارد. اما در اينجا و در مخالفت با دراويش نعمتالهی، دو نمونه مشخص تاريخی را مثال میآورم. اگر روزگاری روحانيت ايران تا حدودی شيخ احمد احسايی، بانی فرقه شيخيه را برتافتند، مهمترين و عمدهترين دليلش اين بود که شيخ عليه فرقه نعمتالهی تبليغ میکرد. يا اگر در سال 1837 ميلادی، مراجع ايرانی به رهبری محمدباقر شفتی، با دولت انگلستان ساختند و عليه لشکرکشی محمدشاه قاجار به هرات توطئه کردند، يعنی عليه منافع ملی ايران فتوا صادر کردند؛ بدين علت بود که روحانيت میخواست مخالفت و دشمنی خويش را عليه ميرزا آقاسی وزير [که عضو يکی از فرقههای شاه نعمتالهی بود] نشان بدهند.
مراجع تقليد ايران به درستی واقفاند که پيروان اين سلسله طريقت از زمان شيخ احمد احسايی به بعد، به سه شاخه مختلف نور علیشاهیها (ذوالرياستينی)، صفی علیشاهیها (صفائی) و سلطان علیشاهیها (گنابادی) تقسيم شدهاند که همين شاخه گنابادی مورد ستم قرار گرفته در قم، از جهات مختلف، يعنی در تفکر، استدلال و حتا در رفتار و بجا آوردن دستورات شرعی و اقامه نماز، تفاوتهای بسياری با دو شاخه ديگر دارند و بيشتر، به اهل شريعت نزديکترند. آقايان با چشمهایشان ديدند که اين گروه، به جای ساختن خانقاه، مکانی بهنام حسينيه میسازند. يعنی مکانی برای سخنرانی، ذکر دعا و اقامه نماز. پس دليل و توجيه شرعی [تعمدا مقولات حقوقبشری و اخلاقی را دخالت نمیدهم] مراجع تقليدی که فرمان آتش صادر کردند و بيش از هزار نفر را مضروب و مجروح ساختند، چه بود؟
درد اصلی، نه برسر اختلاف شاخههای نعمتالهی و نزديکی اين يا آن فرقه به مدهب شيعه است. بلکه موضوع اساسی اختلاف، بنيان تفکر شاه نعمتالله ولی کرمانی، سر سلسله انواع فرقههای نعمتالهی است که هيچيک از مراجع، نام و انديشه او را برنمیتابند. وی که يکی از عرفای قرن نُهم هجری (پانزدهم ميلادی) ايران است، پايبند به تفکر هزارهای و معتقد به انتظاری بود که ظهور مهدی، نبايد بيش از هزار سال طول بکشد. او شعری در همين زمينه سروده است که مصرح آخر آن مطابق حروف ابجد، عدد 1260 میشود. يعنی سالی (43 ـ 1842 ميلادی) که سيد محمد باب در بغداد با شاعره معروف طاهره (قرةالعين) ملاقات نمود و پنهانی و بهنام مهدی، ادعای ظهور میکند.
بديهی است که اگر تنها همين ساختمان حسينيه فرقه گنابادیها در جوار حوزههای علميه قم قرار بگيرند، بیآنکه نيازی به تبليغ باشد، خودبهخود، برداشتهای متناقضی در ذهن رهگذران شکل میگيرد و چهبسا بدنبال آن، پرسشهای مختلفی را نيز طرح کنند که باب طبع هيچيک از مراجع نيست. بهقول صفی علیشاه، رهبر يکی از فرقههای نعمتالهیها:
لحظهای در خود نگر تا کيستی
در کجايی، در چه جايی، چيستی
در جهان بهره چه عمری زيستی
جمع اين «هستی» بهزن بر نيستی
از حسابت تا خبردارت کنم!
۵ نظر:
در بلاگ نیوز لینک داده شد . شاد باشید
دوست گرامي درود بر شما من ان شعر مورد اشاره شما که در ان پيشبيني کرده بود اين حکومت سرنگون ميشود را خوانده ايم
....که ششمين بهار را خوش بهار ميبينم و
من هم فکر ميکنم
يکي از دلايلش همين پيشگوييها بوده
به مطلب حاشیه در بلاگ نیوز لینک داده شد
سلام.شوربختانه قدرت ويروسی است که همه چيز را نابود ميکند بجز خودش را.ولی هميشه ويروس های ديگری در حال شکل گيری هستند که ممکن قوی تر باشند.اما ويروس ها مغز ندارند و تا زمانی که مورد حمله قويتر قرار نگيرند٫هيچ چيز جلودارشان نيست.
سلام
از مطلب استفاده بردم . فكر مي كنم مهم ترين عامل در تخريب و اساسا"مخالفت روحانيت با تصوف به خاطر ارائه يك هويت متفاوت مي باشد كه عملا"خود را از اقتدار روحانيت رهانيده است و گسترش اين ايده در اشكال ديگر نيز با واكنش روحانيون روبرو مي شود مانند روشنفكر ي ديني كه دين را براساس عقلانيت جديد و نه اتكاء به سنت و داشته هاي فقي - كلامي تعبير مي كند و اين دوري گزيني از فقه و كلام به معناي عدم پذيرش صاحبان اين دانش خواهد بود.
ارسال یک نظر