امروز مقامات ارشد روسيه و چين در ارتباط با بحران اتمی، با علی لاريجانی دبير شورای امنيت، به گفتوگو خواهند نشست. هدف اين ديدار، ترغيب و تشويق مجدد دولت ايران به پذيرش مفاد پروتکل اتمی و پايبندی به تعهدات جهانی است.
آژانس بينالمللی هستهای در نشست آينده، شکست مذاکرات هستهای ميان ايران و اروپا را، به شورای امنيت گزارش خواهد کرد و آنان را نسبت به ارجاع پرونده و تصميمگيری نهايی درباره آن، هشدار و آماده خواهد ساخت. در واقع ديدار مقامات چين و روسيه، بمعنای آخرين شانس و بهره بردن از دقايق نود است.
علائم اوليه نشان میدهد که توازن نيرو در بالا، بنفع عناصر واقعبين است و مسئولين حکومت چارهای جز پذيرش واقعيتها ندارند. اما پذيرش واقعيت در لحظه کنونی، تنها و محدود به حاکميت نمیگردد. ما نيز بايد مسئوليت بپذيريم و آخرين فرصت را مغتنم بشماريم و مشوق اعمال دولتمردانی باشيم که تن به قوانين و تعهدات بينالمللی میدهند.
يک انسان صلحطلب، هرگز خود را در چارچوب تنگی محصور نخواهد ساخت که مثلا، مسئولين امور چگونه برداشت و ارزيابیای از اين ديدار ارائه خواهند داد؛ يا چگونه در شيپورهای تبليغیـتهيجی میدمند و موضوع را در کشور طرح میکنند؛ از نظر سياسی، آن گفتارها [نمونه مصاحبه ديشب لاريجانی] فاقد اعتبار و ارزشاند و بيشتر بمنظور توزيع و مصرف داخلی طرح میگردند. آنچه که در لحظه کنونی حائز اهميت اساسی است، نه گفتار دولتمردان، بلکه نخست، مسئولين امور دست از لجاجتهای کودکانهی خود بردارند و شرايط مذاکره را پذيرا و متعهد گردند؛ دوم و مهمتر، زير سايه چنين توافقی، تفکر افراطی و احمقانهای را که میخواهد بارديگر مردم ما را در زير فشارهای کمرشکن تحريم و يا ادامهاش جنگ و تخريب، خرد و نابود کند؛ خنثا و غيرفعال سازند.
اينکه چگونه بخشی از دولتمردان ما دستيابی به بمب اتمی را در راستای توهمات استقرار جامعه جهان اسلامی خود میبينند، و به همين دليل چرخه هستهای را راهاندازی کردهاند؛ موضوعی است خاص و کاملا قابل بررسی. اما اينکه بمب اتمی قوی و قابل انفجار، از مدتها و سالهای پيش در ايران ساخته شدهاند و اکنون در درون جامعه و در دل مردم پنهان است، بنظر موضوعی است خاص ديگر. امروز و در اين فضا، تلاقی و انطباق اين دو در نقطهای بنام ناسيوناليسم ايرانی، پيش از اينکه بتواند مفهوم اعمال قدرت در منطقه و برتری ملی را برساند، بيشتر نشانه خودتخريبی و پاره کردن نخهای شيرازه ملی است. بار ديگر به ليست انواع بمبهای موجود نگاه کنيد:
بمب عدم مشروعيت، بمب نارضايتی، بمب فقر اقتصادی، بمب گرانی، رکود و بيکاری، و مهمتر از همه، بمب سقوط فرهنگی. بديهی است که تحريم شورای امنيت، تنها فضای سياسی و شرايط زندگی را سخت و غيرقابل تحمل نخواهد ساخت، بل و بيش از هرچيز زمينه انفجار چنين بمبهايی را آماده میکند و جامعه از درون منفجر میگردد. به حادثه هفته گذشته و انفجار اهواز بنگريد. ببيند آنجا و از مدتها پيش، چگونه فارسها و لُرها و عربها دارند شکم يکديگر را پاره میکنند. البته منظور من از اين اشاره بههيچوجه، عملکردهای روزمره لايههای پائينی و اقشار بیسواد درون جامعه نيستند. سخن برسر بخشی از افراد تحصيلکرده که موقعيتهای ممتازی در شرکت نفت دارند و عضو جامعه مهندسين کشورند. هرکسی میتواند ليستی از مجموعه واکنشهای اجتماعی اين گروه از قشرها را ارائه دهد که چگونه تحت تأثير پانعربيسم [البته در مناطق مختلف، بگونهای ديگر] دخترانشان را بخاطر روابط دانشجويیـدرسی و ديالگوی را که با افراد غير عرب برقرار ساخته بودند، تا سرحد مرگ میزنند و میکُشند. به حادثه دو هفته پيش تهران بنگريد. دو تن از زن و مرد جوان، تحصيلکرده و وابسته به خانوادههای متمکن و ثروتمند، چگونه زنان ثروتمند تهران را شناسايی و سر به نيست میکنند. و دهها مثال ديگر بيانگر حقيقت تلخی هستند که چگونه اپيدمی حرص، ويروس ازدياد دلار با توهمات فردیـاجتماعی و سياسی پيوند خوردهاند و هرگونه رفتار، عرضه و معامله را در ايران قابل توجيه ساخته است. حتا شرف و حيثيت انسانی را.
چه خوشمان بيايد و چه نيايد، ما همه عضو يک جامعه نامتعادل، غيرموزون و متناقضنمائيم. وقتی يکشبه فردی صاحب ثروتهای ميلياردی میگردد؛ يا با يک توصيه، در رأس فلان يا بهمان نهاد سياسی و اجتماعی قرار میگيرد؛ ديگر نمیشود ميان کسب درآمد، جايگاه اجتماعی و سطح فرهنگ، توازنی را برقرار ساخت. ديگر نبايد انتظار داشت که مسئولين سياسی، فرهنگی و آموزشی، سخنان خيرخواهانه را فهم و درک کنند. يا جوانانش توصيههای وفاداری به سنتهای خوب، پسنديده و انسانی را پذيرا گردند و تعادلی را ميان زندگی امروز خود، با آينده مطلوب برقرار سازند.
متعادل ساختن چنين جامعهای، نيازمند فکر و برنامه راهبردی است. اما پيش و بيش از همه، مردم نخست فضای آرام، غيرقابل تهديد و التهابآوری را نيازمندند. تنها در چنين فضايای است میتوان فهم و لمس کرد که ما در جادهای غلط، ناهموار، ناآرام و بیانتها گام گذاشتهايم. پذيرش تعهدات بينالمللی، حداقل حُسنی که دارد، چشمان ما را در برابر جادههای مسطح و هموار میگشايد. اتوبانهايی که میشود کورس گذاشت و زودتر و حتا سالمتر بهمقصد رسيد. روشن شدن اين قبيل مسائل، موجب و علتی خواهند شد تا مردم مشوق دولتمردانی گردند که خواهان پايبندی به تعهدات بينالمللیاند.
آژانس بينالمللی هستهای در نشست آينده، شکست مذاکرات هستهای ميان ايران و اروپا را، به شورای امنيت گزارش خواهد کرد و آنان را نسبت به ارجاع پرونده و تصميمگيری نهايی درباره آن، هشدار و آماده خواهد ساخت. در واقع ديدار مقامات چين و روسيه، بمعنای آخرين شانس و بهره بردن از دقايق نود است.
علائم اوليه نشان میدهد که توازن نيرو در بالا، بنفع عناصر واقعبين است و مسئولين حکومت چارهای جز پذيرش واقعيتها ندارند. اما پذيرش واقعيت در لحظه کنونی، تنها و محدود به حاکميت نمیگردد. ما نيز بايد مسئوليت بپذيريم و آخرين فرصت را مغتنم بشماريم و مشوق اعمال دولتمردانی باشيم که تن به قوانين و تعهدات بينالمللی میدهند.
يک انسان صلحطلب، هرگز خود را در چارچوب تنگی محصور نخواهد ساخت که مثلا، مسئولين امور چگونه برداشت و ارزيابیای از اين ديدار ارائه خواهند داد؛ يا چگونه در شيپورهای تبليغیـتهيجی میدمند و موضوع را در کشور طرح میکنند؛ از نظر سياسی، آن گفتارها [نمونه مصاحبه ديشب لاريجانی] فاقد اعتبار و ارزشاند و بيشتر بمنظور توزيع و مصرف داخلی طرح میگردند. آنچه که در لحظه کنونی حائز اهميت اساسی است، نه گفتار دولتمردان، بلکه نخست، مسئولين امور دست از لجاجتهای کودکانهی خود بردارند و شرايط مذاکره را پذيرا و متعهد گردند؛ دوم و مهمتر، زير سايه چنين توافقی، تفکر افراطی و احمقانهای را که میخواهد بارديگر مردم ما را در زير فشارهای کمرشکن تحريم و يا ادامهاش جنگ و تخريب، خرد و نابود کند؛ خنثا و غيرفعال سازند.
اينکه چگونه بخشی از دولتمردان ما دستيابی به بمب اتمی را در راستای توهمات استقرار جامعه جهان اسلامی خود میبينند، و به همين دليل چرخه هستهای را راهاندازی کردهاند؛ موضوعی است خاص و کاملا قابل بررسی. اما اينکه بمب اتمی قوی و قابل انفجار، از مدتها و سالهای پيش در ايران ساخته شدهاند و اکنون در درون جامعه و در دل مردم پنهان است، بنظر موضوعی است خاص ديگر. امروز و در اين فضا، تلاقی و انطباق اين دو در نقطهای بنام ناسيوناليسم ايرانی، پيش از اينکه بتواند مفهوم اعمال قدرت در منطقه و برتری ملی را برساند، بيشتر نشانه خودتخريبی و پاره کردن نخهای شيرازه ملی است. بار ديگر به ليست انواع بمبهای موجود نگاه کنيد:
بمب عدم مشروعيت، بمب نارضايتی، بمب فقر اقتصادی، بمب گرانی، رکود و بيکاری، و مهمتر از همه، بمب سقوط فرهنگی. بديهی است که تحريم شورای امنيت، تنها فضای سياسی و شرايط زندگی را سخت و غيرقابل تحمل نخواهد ساخت، بل و بيش از هرچيز زمينه انفجار چنين بمبهايی را آماده میکند و جامعه از درون منفجر میگردد. به حادثه هفته گذشته و انفجار اهواز بنگريد. ببيند آنجا و از مدتها پيش، چگونه فارسها و لُرها و عربها دارند شکم يکديگر را پاره میکنند. البته منظور من از اين اشاره بههيچوجه، عملکردهای روزمره لايههای پائينی و اقشار بیسواد درون جامعه نيستند. سخن برسر بخشی از افراد تحصيلکرده که موقعيتهای ممتازی در شرکت نفت دارند و عضو جامعه مهندسين کشورند. هرکسی میتواند ليستی از مجموعه واکنشهای اجتماعی اين گروه از قشرها را ارائه دهد که چگونه تحت تأثير پانعربيسم [البته در مناطق مختلف، بگونهای ديگر] دخترانشان را بخاطر روابط دانشجويیـدرسی و ديالگوی را که با افراد غير عرب برقرار ساخته بودند، تا سرحد مرگ میزنند و میکُشند. به حادثه دو هفته پيش تهران بنگريد. دو تن از زن و مرد جوان، تحصيلکرده و وابسته به خانوادههای متمکن و ثروتمند، چگونه زنان ثروتمند تهران را شناسايی و سر به نيست میکنند. و دهها مثال ديگر بيانگر حقيقت تلخی هستند که چگونه اپيدمی حرص، ويروس ازدياد دلار با توهمات فردیـاجتماعی و سياسی پيوند خوردهاند و هرگونه رفتار، عرضه و معامله را در ايران قابل توجيه ساخته است. حتا شرف و حيثيت انسانی را.
چه خوشمان بيايد و چه نيايد، ما همه عضو يک جامعه نامتعادل، غيرموزون و متناقضنمائيم. وقتی يکشبه فردی صاحب ثروتهای ميلياردی میگردد؛ يا با يک توصيه، در رأس فلان يا بهمان نهاد سياسی و اجتماعی قرار میگيرد؛ ديگر نمیشود ميان کسب درآمد، جايگاه اجتماعی و سطح فرهنگ، توازنی را برقرار ساخت. ديگر نبايد انتظار داشت که مسئولين سياسی، فرهنگی و آموزشی، سخنان خيرخواهانه را فهم و درک کنند. يا جوانانش توصيههای وفاداری به سنتهای خوب، پسنديده و انسانی را پذيرا گردند و تعادلی را ميان زندگی امروز خود، با آينده مطلوب برقرار سازند.
متعادل ساختن چنين جامعهای، نيازمند فکر و برنامه راهبردی است. اما پيش و بيش از همه، مردم نخست فضای آرام، غيرقابل تهديد و التهابآوری را نيازمندند. تنها در چنين فضايای است میتوان فهم و لمس کرد که ما در جادهای غلط، ناهموار، ناآرام و بیانتها گام گذاشتهايم. پذيرش تعهدات بينالمللی، حداقل حُسنی که دارد، چشمان ما را در برابر جادههای مسطح و هموار میگشايد. اتوبانهايی که میشود کورس گذاشت و زودتر و حتا سالمتر بهمقصد رسيد. روشن شدن اين قبيل مسائل، موجب و علتی خواهند شد تا مردم مشوق دولتمردانی گردند که خواهان پايبندی به تعهدات بينالمللیاند.
۱۰ نظر:
سلام جناب درویش پور : خواهشآ اسم تعهدات بین المللی را به عنوان یک ایرانی بر زبان نرانید که تمام بدبختی خود را بخاطر این کلمه ی "به ظاهر زیبا " داشته و داریم... شما بگویید که ما چقدر به قوانین بین المللی می بایست پایبند باشیم؟.... چشمتان را شسته و جور دیگر بنگرید که آیا کشورهایی که بوق و کرنا میزنند که " هاااااای مردم جهان ایران به قوانین بین المللی پایبند نیست " ، خود پایبندد؟؟؟!!!! هان ، من چشمانم را می شویم و جور دیگر می نگرم : آمریکا و اسرائیل و روسیه و فرانسه و بریتانیا و ... به قوانین بین المللی عمل می کنند که بمب اتم دارند و به استفاده از آن ، افتخار هم می کنند.... اما دو هزار ساعت بازرسی کردن از هر گوشه و کنار مملکت پایبندی نیست ؟؟؟؟ اری ما می بایست هرچه اسرائیل گفت انجام دهیم ، این می شود" تن به قوانين و تعهدات بينالمللی دادن" ... به چه دل خوش باشیم به شورای امنیتی که فقط در دست چند کشور معدود بوده که در عمل ثابت کرده اند به هیچ قانونی پایبند نیستند و به مسلمانان در هرگوشه و کنار جهان به چشم جانی و تروریست می نگرند ؟... اگر به هرچه که آمریکا و شخص بوش در لوای صهیونیسم و اپیک خواست ، گوش فرا دهیم آنگاه می شویم "يک انسان صلحطلب" که "هرگز خود را در چارچوب تنگی محصور نخواهد ساخت " و کوچکترین مقاومت مسئولین در برابر این خواسته ی نا مشروع " لجاجت کودکانه " محسوب می شود و اینکه می گوییم حق خود را می خواهیم و نه بیشتر ، آنگاه انگ "تفکر افراطی و احمقانه" می خوریم....یک سوال، من به عنوان یک ایرانی بمب اتم می خواهم، چرا غرب مرعوب می شود ؟.... باز هم من را ببخشید که فراموش کردم ، این ایران بود که بمب اتم بر سر هیروشیما و ناکازاکی انداخت ، این ایران بود که از بمب های اورانیومی بر سر مردم مظلوم عراق ریخت تا دمکراسی برقرار کند!!! ، این ایران بود که ماه پیش با حمله به پاکستان ، هجده زن و بچه را به خاک و خون کشید تا ایمن الظواهری را به دام بیندازد!!! ، و این ایران بود که..... آیا آقایونی که مسئولین " احمق " من را از دستیابی به فناوری هسته ای منع می کنند چه دلیلی برای انبار سلاح های اتمی خود دارند ، این آقایون مدافع حقوق بشر ! چه وجاهت قانونی در خود می بینند که برای حقوق بشر به کشور من فشار آورند ؟ البته حق دارند چون به ظاهر(فقط) قشنگ حرف می زنند( و در باطن ابوغریب و گوانتانامو می سازند) ولی خوب پرستیژ دارند و این خود کافی است... بنده به عنوان یک " لر " گفته ی شما را نقض می کنم و عرض می کنم که نه من و نه هیچ یک از هم منطقه ای های من " شکم يکديگر را پاره " نمی کنند و متحدآ حامی سیاست جدید هستند... من فامیل های بسیاری در اهواز دارم و هفته ی پیش برای یک کار اداری در آنجا بسر می بردم ، به عینه پای حرف مردم بودم و از نزدیک نظرشان را راجع به بمب گزاری شنیدم....مطمئآ باشید که با نظر شما کاملآ متفاوت بود....البته شاید شما از فرسنگ ها دورتر و با دسترسی به رسانه های آزادتر! بیشتر از من بدانید.... " جاده ها و اتوبان های مسطح و هموار"ی که بدست غرب و با پذیرش حرف زور انها برای من راهگشا شوند ، فقط و فقط من را به طرح خاورمیانه ی بزرگ (خاورمیانه ی عبید غرب ) رهنمون می سازد..... ایران باید هرچه سریعتر از ان پی تی خارج شود و ما از دست مسئولینی که در این مورد تاخیر می کنند(به قول شما مسئولان واقع بین!!!!) عصبانی هستیم.... پیروز باشید
در بلاگ نیوز به این مطلب شما لینک داده شد.
سلام
خوشحالم که سخن من را توهین تلقی نمی کنید
این را از درج کامنت های قبلی ام ( پس از برگزیدن ! و انعکاس آن ) فهمیدم
آقای درویش پور ! لینک « انکار هولوکاست نقض حقوق بشر است » را که پیشنهاد دادید خواندم اما ای کاش از میان هزاران لینکی که در مورد دستیابی ایرانیان ( حاکمیت ؛ نه حکومت ! ) به فن آوری صلح آمیز هسته ای وجود دارد ، یکی را نیز برمی گزیدید تا به دوستانتان پیشنهاد کنید . می دانم ! ممکن است این امر شائبه ناک باشد ! آنهم برای کسی چون شما که مبارزه با هست و نیست سیستم سیاسی حاکم در ایران را وجه الهمه خود قرار داده است . من سراغ ندارم هیچ شری را در عالم خلقت که شر محض باشد . سیستم ظالم پرور غرب که با ابزارها و شیوه های گوناگون _ پاراپاگاندا _ سعی در وقبول جلوه دادن خود دارد و از حامیان درونی در سرزمین های گوناگون برخوردار است ، باز در درون خود نقاط خیر و مثبتی هم دارد .. اما دریغ از جزم گرایی هایی که جز نکبت و سیاهی برای رقبای خود نمی پسندند . ....
آقای درویش پور اگر نیروگاه بوشهر ما راه اندازی شود ( با خروجی معادل هزار مگاوات برق ) مطلع خیری خواهد شد تا بیست نمونه مشابه آن در کشور برپا شود .. البته اگر بدخواهان بتوانند آن را ببینند . بگذارید نام شما در لیست اعتلا گران این مرز و بوم باشد نه کینه توزانی که آب به آسیاب دشمن می ریزند.
ممنون
سلام.چين و شوروی٫بنظر من تنها بدنبال گرفتن مزايايی بودند تا موافقت خود را اعلام کنند٫چون آنها از چند و چون اوضاع در ايران آگاه هستند(قسمت اعظم اين تسليحات را خودشان فروخته اند)اما در مورد کشورهای اروپايی٫چون رابطه خوبی با آمريکا ندارند(رقابت اقتصادی)دادن مدرک حتمن کمک بزرگی در جلب موافقت آنها داشته.
سلام.با اجازه شما دو کلمه هم با دوستان عزيزم(يوسف و احسان)گپ ميزنم.باور کنيد با همه وجودم و عشقم به ايران در نهايت روراستی و بی غرض و مرض ميگويم که من هم مانند شما جز سربلندی ايرانی٫هيچ خواسته ای ندارم(همين چيزهايی که دارم برای خوشبختی يک انسان متعادل بس است)پس اگر ميگويم نگران ايرانی ساکن ايران هستم٫نميخواهم که کسی برود و من جايش را بگيرم.نه.اما کشورداری کار هرکسی نيست.حتا آدم کشی هم کار هر کسی نيست.فرض کنيد مردی دارد همسرش را کتک ميزند و کشان و کشان و عربده کشان او را در کوچه و خيابان ميگرداند٫بعد به يک چاقو فروشی ميرسد و ميگويد چاقويی به من بفروش که ميخواهم برای همسرم سيب پوست بگيرم!خدايی شما بين اين داستان و ماجرای دولتمردان ما شباهتی نمي بينيد؟من که به چنين مردی چاقويی نخواهم فروخت.
آقای درویش پور خیلی هم نسبت به نظرتان مطمئن نباشید. ضمنا از سطر اول چند پست قبلیتان (مبنی بر افسانه بودن اصحاب کهف) می توان از درصد درستی این نظریات پشت سر هم اطمینان پیدا کرد... ارادتمند؛ یک خواننده ناخوشایند
جامعه متناقضنما در کامنتها هم خود را نشان میدهد!
سلام خانم زیتا.....خوشحالم که همیشه نظر مخالف خودم را بشنوم و بتونم به بحثم ادامه بدم ( در موضوع های متنوع ).مثال زیبا و درستی است اما در مصداق اشتباه کرده اید. توضیح می دهم:... من ندیدم که ایران " زنش را کتک زده و عربده کشان در کوچه و خیابان بکشاند " بلکه همیشه در نقش زنی هستیم که کتکمان می زنند و در کوچه و خیابان می کشند و در همان حال از چاقو فروش ،چاقویی- بدون تزویر- برای سر بردین ما درخواست می کنند. ..و اما آقای مهدی ....اینگونه بحث ها نشان از شعور و درک عمومی بالای یک جامعه دارد که همچون من عامه ای به خود اجازه می دهم در هر موضوع مربوط به کشورم اظهارنظر و دخالت نمایم و نه شاهدی بر تناقض .. البته درک اینگونه شرایطی ، خود نیز ادراکی بس متعالی می طلبد.... در پایان از آقای درویش پور تشکر می کنم ، به دلیل بستری که فراهم نموده تا اجازه ی بحث آزاد و سالم را به دور از هرگونه جنجال ، داشته باشیم.....پیروز باشید
آقای احسان،
راجع به حرفهای شما اظهار نظری نمیکنم، فقط چرا شما اينهمه به سياست خارجی میپردازيد و از امريکا و اسراييل و ... انتقاد میکنيد؟ طبيعی است آنها به فکر خود هستند. ما به آنها کار نداريم اما از نظر شما آيا گرسنه نگهداشتن مردم در داخل و جنگيدن با جهان خارج به بهانه پديده خطرناکی چون انرژی هستهای مشکلی از مردم ما حل میکند؟
من نظر خود را راجع به پست نوشتم و نه بیشتر...ابتدا پست را مطالعه بفرمایید سپس نسبت به حرف های من واکنش نشان دهید.....همیشه کامنت مربوط به پست نوشته شده است....
ارسال یک نظر