دوشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۲

در انتظار محاکمه صدام حسين!



ديشب، خيلی ها بيقراری نشان می دادند؛ بسياری اصلاً نخوابيدند، يعنی نمی توانستند هم بخوابند. چرا که نسيم فرح بخشی بر فراز منطقه ی خليج فارس و خاورميانه، شروع به وزيدن گرفت. نسيمی که فردا، به موجی سهمگين مبدل می شود. موج بيداری! اولين ديکتاتوری که از منطقه ما، در پشت ميز محاکمه خواهد نشست! پيشاپيش، اين روز فرخنده و شاديبخش را به ملت عراق و ملت های کويت و ايران تبريک می گويم!

Foto:B.B.Cدستگيری صدام حسين، برای مردم و سرنوشت منطقه حائز اهميت بيشماريست. صدام فرد نبود. او نماينده جريان و گرايشی است که هرازگاهی، به چهره ای يا نامی: سوسياليسم قوم گرا، ناسيوناليسم افراطی، پان [...] يسم بی محتوا و اخيراً بنيادگرايی مذهبی، در صحنه سياسی منطقه تظاهر می يافتند. اهميت دادگاه او، حتی مهمتر از دادگاه نورنبرگ است. در دادگاه او پرونده هايی رو خواهند شد که متهمينش تابعيت های مختلفی دارند. چنانکه پيش از اين، بچشم ديديم طيفی از نخبگان را، به همراه انديشه ای که ديکتاتوری را صلاح ملتهای عقب نگهداشته شده می پنداشتند؛ يا آنانی که در دفاع از حاکميت ملی دروغين، عليه تهاجم خارجی شعار ميدادند؛ با سقوط صدام، در منطقه واژگونه شدند. و اکنون با محاکمه اش، بسياری نيز در انتظار محاکمه خواهند بود. اساس، محاکمه ديکتاتورها است. چه در خاک عراق، چه در آمريکا و يا در دادگاه لاهه!
از فردا، شاهد خواهيم بود که رسانه های منطقه و جهان، سريال دموکراسی خاورميانه را به اکران می برند و برای ميليونها چشم مشتاق و منتظر، سقوط ديکتاتورها را نمايش خواهند داد. سريالی که ممکنست تا ده سال ادامه يابد. جا دارد که از هم اکنون، داستان را از لحظه ی سقوط آغاز کنيم. داستانی که آقای عبدالرحمن الراشد، سردبير الشرق الاوسط در بيست و دوّم فروردين ماه گذشته، به روشنی و باشجاعتی تحسين برانگيز، توصيف نمود. (منبع: يک هفته باخبر، 18 آوريل 2003 ):
«ديروز فقط صدام حسين سقوط نكرد، بلكه چيزي فراتر از او سرنگون شد. و آن دروغهائي بود كه با او جريان داشت و او را همراهي ميكرد، انديشه هائي ساقط شد كه در را به روي واقعيت بسته بودند.
در برابر جهانيان، عراقيها پايان معركه را اعلام كردند، در بغداد پايتختشان كه گفته ميشد برخلاف بصره نامردي كه به ورود سربازان آمريكائي و انگليسي پايكوبان و رقصان به استقبالشان رفت، قلعه مقاومت نظام خواهد بود، كه اين شهر، ولايت حضرت صدام است و شهر ايل و تبار نظامش، آري در بغداد، مردم اين شهر پايان نظام را رقم زدند. تصاوير بامداد ديروز، عربها را تكان داد. تكاني به مراتب شديدتر از تكاني كه جهان را لرزاند. عربها از اقصي نقاط شرق در منامه تا اقصي نقاط غرب، در دارالبيضاء، در كنار اقيانوس اطلس تكان خوردند. و بين اين نقطه دهها و صدها شهر و روستا كه ساكنانش در اين سه هفته نخوابيدند و فرياد زدند و چنين باور داشتند كه از مردم عراق حمايت ميكنند. در حاليكه كار آنها در واقع دفاع و حمايت از صدام حسين بود. در قاهره بنيادگرايان در كنار ناسيوناليستها و چپي ها و آنها كه فريب تلويزيونها و روزنامه ها را خورده بودند حمله گسترده اي را براي ثبت نام داوطلبان رفتن به عراق آغاز كردند… بامداد ديروز هيچكدام از تلويزيونهاي فضائي از جمله الجزيره كه رهبري تبليغات به نفع صدام حسين را در دست داشت و متولي اصلي دفاع از نظام بعثي بود نتوانستند تصاوير جشن و پايكوبي مردم بغداد را مخفي كنند. اما در تفسير اين تصاوير عاجز بودند.
مناظري كه ديروز در بغداد در برابر چشمان ما جان گرفت، از جمله سرنگون شدند مجسمه بلندبالاي صدام حسين، و پاره پاره شدن تصاويرش، و ادرار كردن بر اين تصاوير، بزرگترين دروغ تاريخ را آشكار كرد. اين دروغ عنوانش، رسانه هاي گروهي عرب است. رسانه هاي عرب با صدام حسين سقوط كردند. تلويزيونها و مطبوعات كه در طول 20 سال گذشته ميكوشيدند به مردم منطقه ثابت كنند كه ارتش عراق ارتش ملي و نظام صدام حسين يك نظام ملي و حاكم عراق يك رهبر ملي است. من با كمال اطمينان ميگويم سقوط صدام حسين و نظامش آنقدر اهميت نداشت كه سقوط رسانه هاي دروغ… پايان صدام آشكار بود با موشكهاي آمريكا و بريتانيا و يا با شمشير عراقيها، آنچه قابل توجه است، امتحاني بود كه اكثريت رسانه هاي عرب در آن رفوزه شدند. همين رسانه ها به مردم بصره خيانت كردند. شادي آنها را شادي مشتي مزدور آمريكا خواندند. و حوادث غارت و سرقتي كه حتي وقتي برق ساعتي در نيويورك خاموش شد، نظاير بسيار گسترده ترش را شاهد شديم، چنان بزرگ كردند كه انگار هرج و مرج و آشوب همه جا را گرفته است… اما تصاوير پايكوبي مردم بغداد. كه همه مردم دنيا شاهد آن بود، نشان داد كه روشنفكران و اهل قلم و چهره هاي تلويزيوني دروغ پردازاني بيش نيستند.
تا آخرين لحظات پيش از سقوط صدام، براي ما از پيروزيهاي عظيم مردم عراق عليه آمريكا و انگليس ميگفتند و مينوشتند. حتي الجزيره مدعي شد قتل گزارشگرش در بغداد ساعتي پيش از سرنگوني مجسمه صدام، عمدي و براي جلوگيري از انتشار اخبار جنايات آمريكا بوده است. كسي نبود بگويد ده روزنامه نگار آمريكائي و بريتانيائي و غربي نيز در اين جنگ به قتل رسيدند حتي با آتش نيروهاي خودي، و هيچكس آمريكا و بريتانيا را متهم نكرد به عمد آنها را كشته است…
عربها در اين جنگ به دو گروه تقسيم شده بودند. گروهي كه ادعا ميكرد كه اين جنگ يك توطئه براي نابودي عربها و اسلام است، و گروه ساكتي كه صدايش شنيده نميشد. گروهي كه مردم عراق جزو آن بودند. و راهي براي بازگوئي احساس و انديشه اش نداشت. و ديروز صبح اين مردم براي نخستين بار توانستند به دروغ پردازان بگويند چه احساسي دارند. احساس شادي و غرور در سرنگوني يك رژيم فاسد جنايتكار…».

هیچ نظری موجود نیست: