اشاره
بابک خرمدين، يکی از برجسته ترين شخصيت های ملی و تاريخی ايرانيان است. از نظر بينش، منش و روش، بسياری بابک را در مسيری می ديدند که پيش از او، نيکان مزدکی اش عليه حکومت ايدئولوژيک ساسانيان، آن زمان روحانيان زرتشتی که دين و سياست را در هم ادغام کردند، برگزديده بودند. از اين لحاظ بسيار ضروری است تا برخی مسائل و نقل قولهايی را که در ارتباط با او تعريف می کنند، از نگاه تاريخی مورد بررسی قرار گيرند. اما چه کسی نميداند که تاريخ همواره عرصه مناقشه و اختلاف بوده و هست. آن هم تاريخ ميهن ما که به فرموده يا با نگاهی ايدئولوژيک نوشته شده اند.
پرسش اينکه اگر بابک ادامه دهنده راه مزدک بود، پس چرا بايد برای او جايگاهی برتر و برجسته تر در تاريخ قائل گرديم؟ اين نکته يکی از معماهای تاريخی است و ماداميکه گروهی تحت تأثير احساسات و از منظر تفکر شونيسم و حتی با واژگونه سازی اسناد به تعميمات روانشناختی درباره ی مقاومت جانانه ی ايرانيان و انديشه ی ضد عربی آنان، مشغولند؛ هرگونه تحقيق و مستندی، موجی از مخالفتها و فشارهای روانی را متوجه محققان خواهد ساخت. اينکه بابک به چه و چگونه می انديشيد، در ميان امواج محتلفی که از سه جهت عليه انديشه های او بپاخاسته بودند، محو و پنهان ماند. از خليفه بغداد بگذريم، جامعه ملوک الطوايفی، بيست سال مبارزه او را بهترين فرصت برای ترک تازی های خود يافتند و مهمتر، وجود خيل بيشمار شيعيان ايرانی در صف خرمدينان، روحانيان را به کين خواهی واداشت و از اينکه بتوانند دامنه نفوذ او را محدود و محو سازند، داستان ارتباط با مهدی موعود را که ساخته و پرداخته ذهن روحانيان سوری بود، به فال نيک گرفتند و آنرا بهترين و مناسب ترين جانشين يافتند.
بنظر من بابک يکی از مظلوم ترين عناصر ملی و از اين حيث، يکی از برجسته ترين شخصيت های تاريخی ما ايرانيان است. از نظر فرهنگی، او را در برزخی مکان داده ايم که هر لحظه اراده کنيم، برای شهادتی تازه، آنگونه که ما می خواهيم، در دسترس و قابل احضار باشد.
در سالگرد تولد او، آقای مهرداد فرهمند گزارش جالب و همه جانبه ای را برای B B C تدارک ديده اند که در زير می خوانيد:
کوهستان بذ در شهرستان کليبر واقع در استان آذربايجان شرقی در شمال غرب ايران طی چند سال اخير گردشگاهی برای مردم شهرستانهای اطراف شده است که در اين مکان گرد می آيند و با شعر و موسيقی و رقص آذربايجانی به شادی و تفريح می پردازند.
اين کوهستان جايگاه قلعه ای است که بنابر اسناد تاريخی، حدود دوازده قرن پيش، پايگاه مبارزات بابک خرمدين، سردار ايرانی بوده که بيش از دو دهه همراه با پيروانش که به خرمدينان يا سپيدجامگان شهرت داشتند به نبرد با حکومت دولت عربی اسلامی خلفای عباسی پرداخت و سرانجام به اسارت در آمد و به دستور معتصم، خليفه عباسی کشته شد.
گردهمايی آذربايجانيان در قلعه بابک در اين ايام خاص در واقع به يادبود بابک و به نيت بزرگداشت او صورت می گيرد.
مردم محلی دليل اينکه اين گردهمايی با چنين وسعتی تنها در سالهای اخير باب شده است را احداث راه ماشينرو برای کوهستان بذ و ساخت پلکانی می دانند که صعود به قلعه بابک را که در مکانی بسيار مرتفع و صخره ای قرار دارد و پيشتر تنها کوهنوردان امکان دسترسی به آن داشتند را برای عموم مردم امکانپذير کرده است.
بيرون آمدن نام بابک خرمدين از دل کتابهای تاريخ و افتادن آن بر سر زبانها و گردهمايی بسيار گسترده مردم برای گراميداشت اين شخصيت تاريخی توجه زيادی را طی سالهای اخير به خود جلب کرده و واکنشهای گوناگونی به همراه داشته است.
تورج اتابکی، استاد تاريخ در دانشگاه آمستردام هلند که خود آذربايجانی است و سال گذشته ديداری از قلعه بابک داشته و با مردم محلی درباره آن گفتگو کرده است، اوضاع سياسی حاکم بر ايران را با اقبال مردم بسوی بابک بی ارتباط نمی داند.
به گفته آقای اتابکی، ستيز بابک با حکومت اسلامی عربی خلفای بغداد از او نمادی ساخته که اعتراض به حکومت اسلامی کنونی در ايران می تواند در آن تجلی پيدا کند.
اما آنچه تجمع آذربايجانيان در قلعه بابک را برجسته ساخته و توجه ها را به آن جلب کرده، فراتر از اعتراضی ضمنی و نمادين به وضعيت سياسی موجود در ايران است.
گردهمايی قلعه بابک به همايشی خودجوش برای مطرح شدن خواسته های قومی آذربايجانيان تبديل شده و به گفته افرادی که در اين جمع شرکت جسته اند، تأکيد بر ويژگيهای فرهنگی آذربايجان، همچون زبان ترکی و شعر و موسيقی و رقص آذربايجانی به شکل چشمگيری خودنمايی می کند.
اما آن گونه که پيمان پاکمهر، روزنامه نگار آذربايجانی می گويد، گروههايی نيز در اين جمع شعارهای جدايی طلبانه سر می دهند و با اقداماتی از قبيل در دست گرفتن يا به پيشانی بستن پرچم کشور جمهوری آذربايجان و استفاده از نمادهای خاص آن جمهوری و نمادهای قومی ترک، آشکارا تجزيه ايران و جدايی آذربايجان از اين کشور را تبليغ می کنند.
به گفته آقای پاکمهر، اين قبيل اقدامات حساسيت دستگاه اطلاعاتی و امنيتی ايران را بشدت برانگيخته و هر ساله در حاشيه مراسم قلعه بابک، برخوردها و بازداشتهايی رخ می دهد.
وی می گويد که شعارهای جدايی طلبانه و افراطی باعث شده است که حتی آنانی که به مطرح کردن خواسته های قومی قانونی خود پرداخته اند نيز با متهم شدن به عنوان "تجزيه طلب" تحت پيگرد و بازداشت قرار بگيرند.
اين روزنامه نگار آذربايجانی معتقد است که گروههای قومگرا که از تجمع مردم در قلعه بابک برای مطرح کردن شعارهای و خواسته های خود استفاده می کنند از خارج از ايران خط می گيرند و فعالان اصلی آنان اغلب از بازماندگان جريانهای چپگرا هستند.
بابک اميرخسروی، فعال سياسی آذربايجانی که خود چند دهه در جنبش چپ ايران فعال بوده است می گويد که جنبش چپ ايران همواره کشور ايران را فاقد ملتی واحد و مجموعه ای از ملل معرفی می کرده است که تحت سلطه اکثريت فارس هستند و بايد برای رهايی آنان از اين سلطه کوشيد.
به گفته وی، اين انديشه همچنان ميان چپگرايانی که در خارج از ايران فعالند دنبال می شود.
آقای اميرخسروی همچنين دخالت دولتهای خارجی، بويژه جمهوری آذربايجان را نيز در تقويت انديشه جدايی طلبانه بين آذربايجانيان ايران مؤثر می داند و می گويد در کنگره هايی که فعالان سياسی قومگرای آذربايجانی در خارج از ايران تشکيل می دهند معمولاً مقامهایی از جمهوری آذربايجان نيز حضور دارند و حتی به اين فعاليتها کمک مالی می کنند.
بيوک رسولوند، معروف به رسول اوغلو، که از رهبران تشکلهای آذربايجانی در خارج از ايران و از مؤسسان کنگره جهانی آذربايجان (دنيا آذربايجان کنگره سی) است نقش داشتن آذربايجانيهای خارج از ايران و از جمله تشکل تحت رهبری خود را در برنامه ريزی حرکتهای فعالان قومگرا در آذربايجان و از جمله مراسم قلعه بابک تأييد می کند و می گويد نحوه فعاليت اين تشکيلات عمدتاً بر استفاده از شبکه اينترنت و امکاناتی که اين شبکه فراهم می آورد متمرکز است.
آقای رسولوند می گويد از طريق اينترنت، اطلاعات و اخبار تجزيه و تحليل می شود و در اختيار آذربايجانيان داخل ايران قرار می گيرد و همچنين تبليغات و اطلاع رسانی حرکتهای قومی آذربايجانيان از طريق سايتهای اينترنتی متعدد آذربايجانيان خارج از کشور انجام می گيرد.
در شرايط خاص سياسی و اجتماعی ايران که هر نوع گردهمايی خودجوش مردمی در آن توجه خاص ناظران را به دنبال دارد و بدقت دنبال می شود، گردهم آمدن آذربايجانيان در قلعه بابک و بروز احساسات ملی و قومی در آن نيز تعبيرات گوناگونی به همراه داشته است.
آن گونه که تورج اتابکی توصيف می کند، تطبيق دادن چنين تعبيراتی با واقعيت و بررسی انگيزه گردهم آمدن آذربايجانيان در قلعه بابک لزوماً نبايد از ديدگاهی سياسی صورت گيرد.
او می گويد فضای غالب بر مراسم قلعه بابک، شادی و گردش و تفريح است، تا آنجا که گروههايی که به فعاليتهای قومگرايانه می پردازند در انبوه جمعيتی که برای گذراندن ساعاتی خوش به دل طبيعت پناه آورده اند چندان به چشم نمی آيند و جدی گرفته نمی شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر