پنجشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۳

نقش عدد «سه» در انتخابات آينده

تا هفته پيش، بعضی ها را عقيده بر اين بود که گويا تنها محافل مختلف راستگرای درون حکومتی است که پايبند به عدد باوری و آزمون و شانس سه باره و سه گانه اند. ظاهراً آنها پيشتاز و ناقلان جمله ی: « تا سه نشه، بازی نشه!» در محافل خصوصی بودند. انتخابات آينده را ضلع سوم شکل گيری و تکميل مثلث پيروزی بنفع خود و سه شکست پی در پی را برای رقيبان خود آرزو ميکردند و درباره اهميت آن فلسفه می تراشيدند. ولی، هفته پيش، مجمع روحانيون مبارز، به دليل ارتباط نزديکی که با محافل راستگرای حکومتی دارد، راز و کُد عددی موفقيت آنان را در انتخابات شوراها و مجلس کشف کرد و با معرفی ميرحسين موسوی، بعنوان تنها نامزد اين گروه برای نهمين انتخابات رياست جمهوری، ابتکار عمل را در بين جناح اصلاح طلبان در دست گرفت.
عدد سه، عددی است مثل ساير اعداد، و بی هيچ تفاوت، معنا و نشانه ای نسبت به آنها. اما در جمهوری اسلامی، عدد سه، خود پايه و اساس تفکر بسياری از دست اندرکاران سياست را شکل ميدهد و به زعم آنها عددی است ارزشمند و قابل تقديس. همينکه اصلاح طلبان، با هياهو و از ورای شانزده سال سکوت و خاموشی نامزدشان، بی هيچ آزمايش و موضعی، برايش چهره ای «سه گانه» تصوير می سازند و با هزار اصرار، می خواهند به قبولانند که موسوی 83، با موسوی 76 و موسوی 67، تفاوتش از زمين تا آسمان است؛ نشانه ی چنين اعتقاديست.
نامزدی مير حسين موسوی، هم برای ساده باوران و هم برای آن تعداد از سياستگذاران مکار و حيله گری که دگرباره او را در عرصه علنی سياست علم کرده اند، ناشی از همين عدد باوری است. برنامه ريزان پشت پرده نامزدی موسوی، شرايط را بگونه ای تحليل می کنند که بدبختی مردم، تا بدآنجا رسيد که بسياری بدليل عدم قدرت خريد، آرزوی دوران کوپنی شدن اجناس را طلب می کنند و از اين منظر، موسوی بعنوان سنبل دوران کوپنيسم، بهترين نامزدی خواهد بود که خاصيتی سه گانه دارد:
1 ـ هم آرزوی توده های محروم را برآورده می کند؛
2 ـ هم رضايت تجار محترم بازار را جلب می کند؛
3 ـ و هم ما را به قدرت ميرساند.
اصلاح طلبان، اگر چه در ظاهر و به پيروی از نظرات مرتضی مطهری، بارها به ضرورت يک نهضت پروتستانيسم اسلامی تأکيد داشتند و تجديد نظر درباره بسياری از احکام دين اسلام و مذهب شيعه را در عصر حاضر، برای شيعيان و ديگر پيروان اسلام الزامی می دانند اما، حداقل در حوزه فرهنگ و اخلاقيات و حتی متدولوژی برخورد آنان با مسائل روزمره، حامل بسياری از عناصر خرافی صدر اسلام است و مسائل سياسی جهان را، هنوز برمبنای مثلث شوم يا خير، تفسير می کند. تجربه ای که آنها از گذشته برجای نهاده اند، در حيطه تفکر و عمل، بارها پايبندی خود را به تقديس عدد سه اثبات کرده اند. خصوصاً آن هنگام که در برابر چهره های مبهوت و نا منتظر مردم، لجوجانه و در بعضی موارد هم با اتکا به خشونت، اصرار داشتند که بعد از اعلام نام خمينی، نبايد به کمتر از سه صلوات بسنده کنند.
اينکه چرا آنها چنين می انديشند، علت را بايد در ارتباط با سنت ها و مجموعه بيشماری از احاديث متناقض و تأثير آنها را بر فقه سياسی امروز جستجو نمود. اصول گرايی منطبق بر زمانه، هنگامی می توانست شکل گيرد که مبتکر آن، تمام دستگاه فکری و سياسی و سازمانی خود را مبتنی بر تثليث سازد، و تنها از اينطريق بود که می توانست برای ولی فقيه، نقش مرکزی و نوين را در دين و قدرت قائل گردد. تثليث مسيحيت که در مذهب شيعه، بصورت الله ـ محمد و علی تجلی يافته بود، در جمهوری اسلامی، بشکلی مادی تر و متناسب با زمان و تأمين نيازهای گروهی از روحانيت، بصورت تقديس ثلاثه ی نايب امام، دين و سياست تکامل يافته است. از آنجائيکه دين و سياست در کليت خود قايم بغييرند، تنها رهبر است که می تواند اصالت داشته باشد. اوست که با معانی تازه، آيات را جان می بخشد. کلام اوست که کلام آخر و وحی مُنزل است و خلاصه، تنها نقش محوری نايب امام است که با تفاسير خود می تواند پيروان سرگردان را در مسير دين و سياستی مشخص رهنمون گردد. بنا بر اين اعلام سه صلوات پی در پی، هم نشانه ی سپاسگزاری بود و هم مقدمه ای برای ذوب شدن در ولايت.
مير حسين موسوی در زندگی سياسی گذشته، بارها و به طرق مختلفی نشان داده است که يکی از سپاسگزار ترين مقلدان نسبت به امام و ولايت مطلقه فقيه است. آيا نامزدی او بمعنای آشتی دوباره اصلاح طلبان با ولی فقيه است؟ رهبری که مدتها است دست رد بر سينه پُر تمنای آنان می کوبد. و يا شايد هم با علم کردن متعصب ترين پيروان خط امام، قصد دارند زمينه و بستر سياسی انتخاب سومين رهبر را در جمهوری اسلامی مهيّا سازند؟
-----------------

انسان از همان بدو زندگی گروهی خود، نيازمند فراگيری اعداد، شمارش و تقسيم بود. اينکه چه تعدادی از آنها بعد از پايان کار شکار، غايبند و طعمه حيوانات درنده و خطرناک گرديدند و يا چه تعداد از شکار را بهمراه می برند و چگونه شمارش و تقسيم کنند، ضرورت کشف، نام گذاری و ثبت اعداد را احساس کردند. ولی از همان زمان و از ميان بی نهايت اعداد، تنها تعدادی از آنها، وارد محاوره عمومی و جامعه شده اند و در اذهان عمومی مفاهيمی ـ خوب يا بد، غير از ارزش کميتی خود را می رساندند. در واقع، اين نگرشهای فرهنگی ـ سنتی هستند که برای توليد مفاهيمی خاص، در پس اعداد پنهان گشته اند.
تقديس اعداد و يا پرهيز از بعضی از آنان، شايد به دليل وضعيت بيولوژيکی و ديگر نيازهای اجباری انسان به گذر و پشت سرنهادن مدتی از زمان، خود علتی برای ورود اينگونه اعداد در زندگی اجتماعی و خصوصی باشد. با وجود اين، جادوگران، بعنوان انسانهای هوشمند عصر خويش، اولين و شايد هم تنها کسانی بودند که راز ارتباط اعداد «عجيب و غريب» و چند مفهومه را با انسانهای نا آگاه کشف کردند و آنرا وسيله ای مناسب برای امرار معاش خود يافتند.
ناگفته نماند که شکل گيری و پايه ريزی علم نجوم قديم، بسهم خود اين گرايش را تقويت کرد چرا که پيش از آنها، جادوگران اولين و بهترين ستاره شناسانی هستند که نه تنها «هفت» طبقه از آسمان را شکافته و به چشم ديده اند، بلکه زبان آنان نيز برای مردم عامی و امی قابل فهم تر و ملموس تر بودند. وانگهی، از آنجايی که ابزارهای مناسب و زمينه های اجتماعی لازم و اوليه برای گسترش و پذيرش علم نجوم در جامعه موجود نبوده اند، ناکامی علم نجوم، باورهای جادوئی را در جامعه تقويت ساخت و بعنوان يک سنت گران جان و نيازمند تجديد حيات، در اديان تجلی تازه يافتند. عدد باوری، بقدری قدرتمند و سايه گستر بود که حتی اديان، مذاهب و فرقه های نو ساز و اصلاحی هم که در عصر بيداری پايه گذاری شده اند، هرگز آن قدرت لازم، منطقی و عقلی را نيافته اند تا از چنگال جادوئی آن يکسره رهائی يابند. يک نمونه، تقديس اعداد 19 و 9 و يا اعدادی که حاصل جمع آنان (مثل 18 و 27) عدد نُه می شوند، در فرقه های مختلف بابی و بهائيت است.
در اين ميان اعدادی هم بودند استثنائی، اگرچه ارتباطی با بحث ما ندارند ولی، در کليت خود ريشه در يک فرهنگ دارند. مثلاً تلفظ بعضی از اعداد، برای برخی ها در جامعه خوش آهنگ نبود و يا اينگونه تصور می شد که آهنگ صدا، بهيچوجه نمی تواند ارزش مفهومی عدد را در اذهان تداعی سازد. اين نحوه از نگرشها بيشتر سليقه ای و فردی بودند و به ندرت و بطور گذرا در جامعه خودی نشان دادند و بعد هم خيلی زود بفراموشی سپرده شدند. می گويند شاه عباس صفوی، دستور ساخت 99 واحد کاروانسرا را در سراسر ايران صادر کرد. وی در برابر اين پرسش که چرا آنرا به 100 واحد نمی رسانی گفت: آهنگ تلفظ صد، بسيار حقيرانه و کوچک است اما، نود و نُه، آهنگی مهيب و ترسناکی دارد و يک کمّيت عظيمی را برای آيندگان تداعی خواهد ساخت و از اين حيث آنها ديگر نمی توانند نسبت به کارهايی که انجام داده ام، بی تفاوت باشند و سرسری بگذرند. عکس اين قضيه هم صادق است که عدد يک، به رغم کوچکی خود که پايه و واحد شمارش است، صرفه نظر از نمونه بودن، مفاهيم وسيع و ارزشمندی را ميرساند. اين معانی محصول و مختص به جامعه قرار دادی و رقابت پذيری است. اگر چه بار «يک» تايی آن، وابسته به وزن مخصوص طبقات است و هر يک از لايه های مختلف اجتماعی، توليد خاص خود را عرضه می کنند با وجود اين، «يک» تنها عددی است که از مفهوم سنتی به مفهوم قرار دادی تحول يافته است. شايد واگويی يک خاطره، در پايان نوشته خارج از لطف نباشد: بيست و دو ـ سه سال پيش، خرم آبادی ها و بروجردی ها، درگير يک نزاع دسته جمعی و قومی شدند. از هر دو طرف تعداد زيادی مجروح و اگر اشتباه نکنم، چند نفری هم کشته شدند. عصر همان روز بعد از اخبار سراسری، طبق معمول، گوينده محلی راديو خرم آباد، ادامه خبر را، با اعلام وضعيت هوای استان دنبال ميکرد. گزارشگر خرم آبادی، تعمداً نام شهرهای خرم آباد و بروجرد را در آخر ليست گزارش قرار داد و پس از اعلام وضعيت هوای ديگر شهرهای استان، آنوقت با لحجه شيرين محلی اعلام کرد: هوای خرم آباد «ياک» [يک] ، ولی هوای بروجرد «گی»!
اکنون مجبوريم تا انتخابات رياست جمهوری آينده، در انتظار بمانيم که از ميان دو «سه» ، سه محافظه کاران يا سه اصلاح طلبان، پيروز خواهد گرديد. معذالک، نتيجه هر چه باشد اما، يک واقعيت را نمی توان انکار کرد که جمهوری اسلامی، تنها حکومتی است که در پايبندی به عدد باوری، ايران را «سه» کرد.

هیچ نظری موجود نیست: