سه‌شنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۳

آينده را چگونه بسازيم؟ ـ ۱


پرچم های نيمه افراشته برفراز ادارات دولتی، اختصاص بخشی از هزينه های سال نو به مناطق آسيب ديده و خلاصه فضايی نه چندان شاد و فرح بخش در شب ژانويه؛ بيانگر حقيقتی است که جهان سال جديد را با نگرانی و اندوه آغاز کرده است. آن سنت زيبايی که طی قرن های گذشته در کشور آلمان شکل گرفته بودند و هر سال، جمعيت انبوهی را در مقابل کليساهای بزرگ يا در ميادين معروف شهرها جمع می نمودند تا شادمانه، واپسين ثانيه های سال گذشته را با شمارشی معکوس بدرقه کنند و غريو شادی خويش را همراه با صدای ناقوس کليساها و انفجار ترقّه ها هماهنگ سازند؛ امسال، گويی نايی برای هلهله و شادی نبوده است و پير و جوان يکجا، از رمق افتاده بودند.اندوه عمومی، يادآور يک ضرب المثل قديمی ايرانی است که می گويد: «آن هنگام که بدبختی آغوشش را به روی مردم می گشايد، مردگان، خوشبخت ترين انسانهايی هستند که عاقبت ماجرا را نمی بينند». اگر چه با نگاهی گذرا به آمار کشته شدگان، می توان سرنوشت ميليونها انسان بی خانمان و تيره بخت را تا حدودی حدس زد و محاسبه کرد اما، اوج تراژدی سونامی و تأثيرات مخرب آن بر زندگی بخشی از مردم جهان، در آينده مشخص ميگردند. آينده مبهمی که دبيرکل سازمان ملل متحد را نيز وامی دارد تا ناباورانه بگويد: «برای باز سازی کامل مناطق آسيب ديده، دست کم ده سال تلاش نيازمند است».
نام کشورها
تعداد کشته شدگان
مفقودالاثر
خسارات وارده
اندونزی
سری لانکا
هند
تايلند
سوئد
آلمان
بريتانيا
فرانسه
نروژ
ايتاليا
فنلاند
سوئيس
دانمارک
اتريش
روسيه
102.000 نفر
28.000 نفر
12.709 نفر
10.200 نفر
59 نفر
34 نفر
34 نفر
22 نفر
21 نفر
14 نفر
14 نفر
12 نفر
7 نفر
5 نفر
1 نفر
نامعلوم
14.000 نفر
نامعلوم
نامعلوم
3.500 نفر
1.070 نفر
نامعلوم
96 نفر
420 نفر
700 نفر
263 نفر
850 نفر
419 نفر
100 نفر
80 نفر
غير قابل محاسبه
غير قابل محاسبه
غير قابل محاسبه
غير قابل محاسبه
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ

سالهاست که موضوع عدم امنيت، مشغله ذهنی انسانهای جهان را تشکيل ميدهد. بيکاری مزمن و نقش مخرب آن در فرآيند زندگی سياسی و اجتماعی؛ شيوع بيماريهای خطرناک و مقاربتی و تأثير مستقيم آن بر زندگی کودکان و جوانان؛ نگرانی های رو به افزونی که از ساخت، توليد و گسترش سلاح های هسته ای سرچشمه می گيرند؛ تحرک و گسترش تروريسم بين المللی و خلاصه تغييرات جوی و ارضی و عوارض طبيعی ناشی از آن، عمده ترين خطراتی هستند که هم اکنون زندگی بشر را در اقصی نقاط جهان مورد تهديدات جدی قرار داده اند. اگر تا ديروز زمزمه هايی در اين زمينه ها شنيده می شدند، امروز، در پس چهره های غم انگيز مردم، می توان بُعد و عمق پرسشی را که به زودی فراگير خواهند شد به آسانی حدس زد: راه چاره چيست؟ چگونه می توان چهره زندگی کنونی را تغيير داد و مانع از بروز فاجعه شد؟
بديهی است که توان علمی و فنی انسان ها در شرايط کنونی تا بدان درجه نرسيده است که بتواند مانع از وقوع حوادث طبيعی در اقصی نقاط جهان گردند، ولی آيا چنين امکانی هم وجود ندارد که بشود مانع از بروز فاجعه و خسارت شوند؟ تجربه کشورهايی مانند ژاپن نشان ميدهند که از طريق برنامه ريزی دقيق و سرمايه گذاری به آسانی می شود خسارات جانی و مالی ناشی از بلايای طبيعی را تا حد صفر رساند. اگر يکساعت قبل از وقوع زلزله به مردم هشدار ميدادند تا مناطق آسيب پذير را ترک کنند، شايد خسارات جانی ناشی از سونامی، کمتر از يک چهارم (اگرچه همين اندازه هم در حد خود وحشتناک است) رقم کنونی بودند. از طرف ديگر، اکثريت کشورهای آسيب پذير، يا فاقد توان مالی هستند که اجرای اين قبيل طرح ها، طبيعتاً به حجم عظيمی از سرمايه گذاری نيازمند است؛ و يا نظام سياسی آنها به گونه ايست که دولتمردانشان، بجای سرمايه گذاری اساسی، بيشتر به چپاول ثروت های ملی مشغولند.
از سال 1970 به اين سو، بيش از يک ميليون انسان در حوادث مختلف طبيعی و همه نيز در کشورهای آسيايی جان خويش را از دست داده اند. فاجعه گردباد بنگلادش را، اگر بشود با موضوعاتی مانند فقر اقتصادی و تکنيکی توجيه کرد، فاجعه ناشی از زلزله در شهرهای بم، رودبار و ...، بهيجوجه توجيه پذير نيستند. در واقع و در اين گروه از کشورها، سياست و اقتصاد با هم به شدت گره خورده اند. دولتمردان خود عمده ترين سهامداران شرکت های بزرگ راه، ساختمان و سد سازی اند. يعنی زمينه ها اوليه کشتار مردم را آنها هستند که آماده می سازند تا بعدها با کوچکترين تکانی، طغيانی و يا سيلی، يکجا برسر مردم فرو بريزند. ای کاش فاجعه تا همين سطح و اندازه محدود می شدند. تجارب دو زلزله بم و رودبار نشان داده است که از يکسو، انسانهای تبهکار برای کسب غنايم به مناطق آسيب ديده هجوم می آورند، و اما از سوی ديگر مسئولين امور، بجای اينکه کمک های جهانی را خرج مردم نيازمند کنند، ناجوانمردانه آنرا به تاراج می برند.
امروز، واقعيتی بنام سونامی که احتمال تکرار آن در آينده نيز وجود دارند، نه تنها کشورهای واقع در حوزه اقيانوس هند را، بلکه کل جهان را تکان داده است. اين تکانها را بايد به فکر و ايده مشخص، به برنامه ريزی و سازماندهی مبدل ساخت. اگرچه حرکتهای انسان دوستانه جهانی و جمع آوری کمک برای مردم آسيب ديده، در حد خود حرکتی است ارجمند و قابل ستايش، اما کمکهای بشر دوستانه درمان درد نيست. ميان پرداخت اعانه و وظيفه و مسئوليتی که انسانها در قبال يکديگر دارند، بايد تفاوت قايل شد. وانگهی، اگر در همين فردا، بارديگر چنين واقعی رُخ دهد، آيا جهان توان پرداخت چنين کمکی را دارد؟ بنظر من بايد بدنبال راه حل ديگری باشيم. راه حلی که مانع از بروز خسارات جانی و مالی گردند؟ راه حلی که انسانها را محتاج اعانه نگرداند.
[ادامه دارد]

هیچ نظری موجود نیست: