صبح امروز روزنامه شرق توقيف شد! همزمانی روز توقيف روزنامه شرق با روز حادثه اسفناک و دلخراش يازده سپتامبر، نشانگر تفاهمی است که گروههای مختلف قدرتمند در منطقه ما، گروههايی که شيفتهگان پژواک صدای خويشاند يا عاشقانِ راه تکصدايیاند، تنها به توقيف، حذف و نابودی میانديشند.
هدف اين نوشته، دفاع از اعمال شرقيان و موافقت با خطمشی روزنامه شرق نيست. اگر صحبت نقد و درددل باشد، بسياری نمونههای مستند وجود دارند که اين کودک سهساله، در بعضی مواقع ابتدايیترين قوانين ژورناليستی را، که يک نمونه مشخص آن قوانين کپیرايت است؛ بارها و بدون ذکر منابع و نام نويسندگان، آشکارا زير پا نهاده است. اما اين نمونه و يا دلايلی را که هئيت نظارت بر مطبوعات مورد استناد قرار میدهند، آيا میتواند دليلی برای توقيف يا حذف روزنامهای باشد که در درون جامعه، حاميان و دوستدارانی دارد؟ اگر منظور پاسداری از قانون و حرمت جامعه بود، چرا هئيت نظارت برمطبوعات از روش نقرهداغ و جريمه نقدی بهره نگرفت؟
گزينش شيوهها، در هر شرايطی و برای هر منظوری بیارتباط و جدا از نگرش نيست. به همين دليل، روش توقيف و حذف، با معيارهای حقوقیـاخلاقی عصر امروز، روشی است در رديف اعمال جناياتکارانه. حتا بمراتب جنايتکارانهتر از رفتارها و شيوههايی که سازمان القاعده برگزيده است. اگر بنلادنها تنها به تخريب و مرگ میانديشند، حاميان روشهای حذفی، اعمال شاقه را نيز بر آن میافزايند. مخالفين انديشه و صدای حاکمیت در جامعه حذفی، همان پروسه تخريب و مرگ را همراه با شکنجههای روحی و جسمی، تدريجا طی میکنند و پشتسر میگذارند. اکنون اين وظيفه مسئولين نظام اسلامی است که با استناد به اعمال بيستوهفت ساله خود، تفاوتهای ميان خويش و سازمان القاعده را برای مردم ايران مستدلل سازند!
فراموش نکنيم که تولد حکومت اسلامی، مصادف بود با مرگ روزنامه آيندگان. روزنامهای که به درستی نشان میداد که صدا و فرهنگ اسلامی، تنها يکی از صداها و فرهنگهای برخاسته از درون جامعه و انقلاب بهمن است. با مرگ آيندگان، حقيقتی در تاريخ به ثبت رسيد که از اين پس، اگر مطبوعات بخواهند مکانی برای پژواک صداهای مختلف درون جامعه باشند، ديگر در نظام جديد آيندهای نخواهند داشت. اما روزنامه شرق، که روزنامه آيندگان نبود؟ حتا جُرم او به اندازه ماهنامه «نامه» که همزمان با «شرق» و به دليل انتشار سرودهای از سيمين بهبهانی توقيف شدهاست، نبود؟ به قول مدير مسئول شرق، نويسندگانش وفادار به اسلام و آزادی و میخواستند در چارچوب همين نظام سياسی فعاليت کنند؟ واقعا علت اين همه حساسيتها، نازکدلیها و زود رنجیهای مسئولان مطبوعاتی، قضايی و سياسی کشور را چگونه و از کدام منظر میتوان توضيح داد؟ شايد برخلاف تجربههای پيشين و مکرر، اينبار توقف شرق، جرقهای برای انديشيدن گردد که ميان نظام رانتی و آزادی، نمیشود بطور مداوم پاندول زد.
هدف اين نوشته، دفاع از اعمال شرقيان و موافقت با خطمشی روزنامه شرق نيست. اگر صحبت نقد و درددل باشد، بسياری نمونههای مستند وجود دارند که اين کودک سهساله، در بعضی مواقع ابتدايیترين قوانين ژورناليستی را، که يک نمونه مشخص آن قوانين کپیرايت است؛ بارها و بدون ذکر منابع و نام نويسندگان، آشکارا زير پا نهاده است. اما اين نمونه و يا دلايلی را که هئيت نظارت بر مطبوعات مورد استناد قرار میدهند، آيا میتواند دليلی برای توقيف يا حذف روزنامهای باشد که در درون جامعه، حاميان و دوستدارانی دارد؟ اگر منظور پاسداری از قانون و حرمت جامعه بود، چرا هئيت نظارت برمطبوعات از روش نقرهداغ و جريمه نقدی بهره نگرفت؟
گزينش شيوهها، در هر شرايطی و برای هر منظوری بیارتباط و جدا از نگرش نيست. به همين دليل، روش توقيف و حذف، با معيارهای حقوقیـاخلاقی عصر امروز، روشی است در رديف اعمال جناياتکارانه. حتا بمراتب جنايتکارانهتر از رفتارها و شيوههايی که سازمان القاعده برگزيده است. اگر بنلادنها تنها به تخريب و مرگ میانديشند، حاميان روشهای حذفی، اعمال شاقه را نيز بر آن میافزايند. مخالفين انديشه و صدای حاکمیت در جامعه حذفی، همان پروسه تخريب و مرگ را همراه با شکنجههای روحی و جسمی، تدريجا طی میکنند و پشتسر میگذارند. اکنون اين وظيفه مسئولين نظام اسلامی است که با استناد به اعمال بيستوهفت ساله خود، تفاوتهای ميان خويش و سازمان القاعده را برای مردم ايران مستدلل سازند!
فراموش نکنيم که تولد حکومت اسلامی، مصادف بود با مرگ روزنامه آيندگان. روزنامهای که به درستی نشان میداد که صدا و فرهنگ اسلامی، تنها يکی از صداها و فرهنگهای برخاسته از درون جامعه و انقلاب بهمن است. با مرگ آيندگان، حقيقتی در تاريخ به ثبت رسيد که از اين پس، اگر مطبوعات بخواهند مکانی برای پژواک صداهای مختلف درون جامعه باشند، ديگر در نظام جديد آيندهای نخواهند داشت. اما روزنامه شرق، که روزنامه آيندگان نبود؟ حتا جُرم او به اندازه ماهنامه «نامه» که همزمان با «شرق» و به دليل انتشار سرودهای از سيمين بهبهانی توقيف شدهاست، نبود؟ به قول مدير مسئول شرق، نويسندگانش وفادار به اسلام و آزادی و میخواستند در چارچوب همين نظام سياسی فعاليت کنند؟ واقعا علت اين همه حساسيتها، نازکدلیها و زود رنجیهای مسئولان مطبوعاتی، قضايی و سياسی کشور را چگونه و از کدام منظر میتوان توضيح داد؟ شايد برخلاف تجربههای پيشين و مکرر، اينبار توقف شرق، جرقهای برای انديشيدن گردد که ميان نظام رانتی و آزادی، نمیشود بطور مداوم پاندول زد.
۶ نظر:
آقای درویش پور؛ مطلب قبلی تان را به دقت خواندم. خیلی دلم می خواهد گام های بعدی گفتگو با شما را بیشتر بردارم. اما خیلی سربسته، نسبت به "تضمین حفظ نظام سیاسی" که اشاره کردید، با شما موافق نیستم. شاد زید
!سلام آقای جعفری
ايمیل آدرسم در زیر هر پُستی آمده است. خوشحال می شوم تا نظرات شما را بشنوم
در ضمن، نيازی نيست که ما حتما کل مسائلی را که در يک نوشته می آيد بپذيریم.طبيعی است که با بعضی نظرات موافقيم و با برخی ها مخالف. مهم این است که چگونه موضوعات مورد توافق را تقویت سازيم؟
برای شما شادی و شادابی آرزو می کنم
اينجا ايران است...
سرزمين بي دليل...
!صادق عزيز
در جهان و در زمانه ما، بسيار بودند سرزمين های بی دليل و با دولت مردانی غيرپاسخگو، حتا بدتر و شديدتر از ايران ما.اما از آنجايی که مردم آن سرزمين ها زندگی قانونمند را می خواستند و دوست داشتند؛ دولت مردان خود را مدلل ساختند.
!شاد باشی نازنين
سلام.اين همان داستان هميشگی است.هيچ اتقاقی هم نمی افتد.آزادی يا هست و يا نيست.هرچقدر حکومتی بيشتر به بيراهه و خودکامگی ميرود٫آزادی کمرنگتر ميشود.
زيتا جان! مگر قرار بود اتفاقی بیافتد؟
آزادی را يا می خواهيم و يا نمی خواهيم؟ اگر دانستيم برای چه می خواهيم، حتما از آن پاسداری خواهيم کرد!
ارسال یک نظر