سه‌شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۶

زنان و جنگ ـ ۸

توضيح: چند موضوع مشخص و مستقل ديگری مانند زنان و مقوله امنيت ملی، تحول در نگرش زنان مسلمان و غيره در ذهنم بودند که می‌خواستم در دنباله نوشته‌ها به آن بپردازم. اما متأسفانه بدليل يک‌سری گرفتاری‌ها روزمره، ميان نوشته‌ها و انتشار آن فاصله زيادی افتاد و اساسا رشته ارتباط مضمونی آنان از هم گسست. ادامه آن‌ها را الزامی نمی‌بينم ولی، از آن‌جايی که بی‌سرانجامی و بدون نتيجه رهاکردن موضوعی را نوعی بی‌حرمتی و بی‌احترامی به خوانندگان می‌دانم؛ با پوزش از اين گسست اجباری، تلاش می‌کنم در اين بخش و بخش بعدی، جمع‌بندی‌ای از کل نوشته ارائه دهم. حداقل معلوم شود که هدف و منظور از اين مقاله چه بود.

جمع‌بندی: بخش يکم دولت
اکنون بار ديگر برمی‌گرديم به پرسش آغازين مقاله: آيا کشور ما در آستانه جنگ قرار گرفته؟ آيا گسترش موج دستگيری‌ها و فشارهای روز افزون بر زنان فعال کشور، بدين معنا نيست که دولت نگران چنين حرکت‌هايی‌ست و آنان را مهم‌ترين و بزرگ‌ترين نيروی مخالف سياست‌های ماجراجويانه و جنگ‌افروزانه خود در کشور می‌بيند؟ برای يافتن پاسخی درست، دو بخش يکم و دوم نوشته را اختصاص دادم به شناسايی واکنش‌ها و جهت‌گيری‌های رفتاری دولت. دولتی که از هر لحاظ طغيانی، انقلابی‌نما و غيرشهروندست! اگرچه او دولتی است منتخب و از درون صندوق آراء بيرون آمد اما، با استناد به گزارش‌ها و شکايت‌های مختلف، او در واقع نماينده قدرت برتری‌ست که توسط گروهی از نظامی‌ها تحميل گرديد. توجيه تئوريک اين تحميل شعار «حق مسلم ما» بود و ساده‌ترين معنای آن: يعنی باز بودن دست گروهی خاص در چپاول ثروت‌های ملی!
البته منظور اين نيست که شخص احمدی‌نژاد دزد است، دروغ می‌گويد و يا عنصری‌ست استثنايی [مطابق تبليغات برخی از اصلاح‌طلبان] که بر نظام سياسی تحميل گرديد. اتفاقا برعکس، او هم فرزند خلف انقلاب و نظام اسلامی است و هم به‌ترين منتخب آن. پايبندی رئيس دولت به جمع‌گرايی و ارائه تصاويری زيبا، رويايی و بغايت کودکانه از ايده‌ال‌ها، عدالت و اخلاق در نظام اسلامی؛ هراس و گريزی که نسبت به آزادی از خود نشان می‌دهد؛ و همين‌طور آمادگی خويش را در فشردن گلوی همه‌ی دشمنان نظام توده‌ای که دم از فردگرايی و حقوق فردی و فرديت می‌زنند، بدون ذره‌ای ريا بر زبان می‌آورد؛ و ده‌ها نمونه ديگر، همان مؤلفه‌هايی هستند که از فردای انقلاب، مشخصه اصلی نيروهای خط‌امامی بود. رياکاری محض است اگر بگوئيم او منتخب نظام نبوده است. دلايل متنوع و مستندی در اين زمينه وجود دارند از جمله احمدی‌نژاد تنها مخرج مشترک هفت گروه و باند آشکار و پنهان قدرت در انتخابات رياست جمهوری دوره نهم بود. دشمنی کورکورانه و افراط‌گرانه‌اش عليه آمريکا، موجب بالا رفتن قدر و منزلت‌اش در نزد رهبری شد و فراموش نکنيم که فرزند رهبری، سازمان‌دهی انتخابات و انتخاب او را برعهده داشت.
به‌ترين گزينه نظام توتاليتاريسم اسلامی، کسی جز احمدی‌نژاد نمی‌توانست باشد. اما اين گزينه در ظرف زمان [که بعضی‌ها هنوز حاضر نيستند تغييرات جهان کنونی را بپذيرند] و با سی سال تأخير، تنها می‌تواند چهره‌ای انقلابی‌نما و مضحک از خود به‌نمايش بگذارد. چهره‌ای که در به‌ترين حالت، چيزی جز کاريکاتوری از دولت رجايی نيست. اگر روزگاری دولت رجايی معتقد بود «که ما برای خربزه انقلاب نکرده‌ايم»، امروز، فرزندان و نوه‌های همان مخالفان خربزه، در اروپا و آمريکا تحصيل کردند و يا هنوز مشغول‌اند. نوه‌ها عليه پدربزرگ‌هايی که خشت نظام اسلامی را چيده بودند، بخشی از زندگی شبانه خود را در ديسکوتک‌ها و مايوپارتی‌های تهران می‌گذرانند. همين دو نمونه عادی نشان می‌دهد که ناهم‌زمانی ميان انتخاب و نيازهای عمومی، روزبه‌روز دولت را بيش‌تر طغيانی‌تر خواهد کرد. و هرچه سطح و دامنه طغيان گسترده‌تر، به همان نسبت گسست ميان قدرت و قلمرو [اعم از مردم، نهادها و مرزها] بيش‌تر و عميق‌تر می‌گردد.
دولت‌های پادگانی در همه جهان، استراتژی‌ای غير از ايجاد فضاسازی‌های مصنوعی جنگی با دشمن فرضی و تحميل آن بر جو سياسی کشور، راهکار ديگر و مطمئن‌تری را نمی‌شناسند. تنها زير سايه چنين استراتژی‌ای‌ست که بقاء و منافع آنان تأمين می‌گردد. اما اين استراتژی در عصر ما و در جهان پيوسته کنونی، به‌سهم خود نوعی تهديد فرامرزی است. هم سطح بی‌اعتمادی‌ها را افزايش می‌دهد و هم ثبات نسبی منطقه را برهم می‌زند و در فرجام خود، حمايت جامعه بين‌المللی را از دولت ايران (که برای ادامه حيات جمهوری اسلامی بسيار ضروری و حائز اهميت است) سلب خواهد کرد. به زبانی ديگر، جدا از اين‌که خطر توليد سلاح هسته‌ای (که بخشی از استراتژی دولت نظامی ايران است) سبب گردد تا آمريکا يا اسرائيل به کشور ما حمله کنند يا نه؛ هم اکنون مردم ما در يک وضعيت ناپايدار سياسی‌ـ‌اقتصادی و نيمه جنگی بسر می‌برند. تعطيلی کارخانه‌ها، گسترش بی‌کاری [بخصوص در ميان قشر تحصيل کرده و متخصص]، بالا رفتن روز افزون هزينه‌های زندگی و قيمت‌ها، و همين‌طور خارج شدن بی‌رويه ارزها از کشور به سمت دوبی [آن هم نه برای سرمايه‌گذاری بل‌که، برای خريد خانه] در يک‌سال گذشته، در مجموع در بردارندۀ يک‌سری خطرات سياسی و اجتماعی است که روزبه‌روز دارد شکل حادتری به‌خود می‌گيرد. چنين وضعيت حادی را، نخست شاخک‌های حساس زنان کشور لمس کرده‌اند و عليه آن واکنش نشان می‌دهند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.از خواندن مطالب شما هميشه لذت ميبرم.منتظر نتيجه گيری کلی خودتان ميمانم
zita