هدف اصلی نوشته حاضر، توضيح يک نکته است:
سياستهای عاميانه در هر شرايطی، فاقد اشکال هندسی مشخص و استاندارد و غيرقابل اندازهگيری هستند. سياستهای عاميانه ابعادی ارتجاعی دارند، يعنی به نسبت فضايی که ممکن است اشغال کنند، باز و بسته میشوند. از آنجايی که سياستهای عاميانه به تناسب شرايط زمانی و مکانی، حجمی بهشدت نوسانی دارند و در لحظه تغيير میکنند؛ نمیتوان آنها را در ظروف علمیـتئوريک جای داد بلکه، جايگاهشان هموارۀ کناری و حاشيهای است. اين که میگويند يک نادان سنگی را در چاه میاندازد که هزاران عاقل حيران میمانند؛ يک دليلاش اين است که دانايان آن عمل را بهشيوه علمی تجزيه و تحليل میکنند. در حالی که به تجربه ثابت گرديد که تنها با اتکاء به روشهای عاميانه، میتوانيم رفتارها، کردارها و سياستهای عاميانه را فهميد و آناليزه کرد!
جلب افکار عمومی
سردار باقرزاده فرمانده کميته جستوجوی مفقودين ستاد کل نيروهای مسلح جمهوری اسلامی، در دو نوبت مختلف موضوع کَنَدن ٣٢۰ هزار قبر برای مهاجمان خارجی را طرح کرد. بر اساس سنت سياسی رايج در جهان، گاهی اوقات ناچاريم بخشی از رفتارها و گفتارهای نظاميان را ناديده و ناشنيده بگيريم. اما وقتی میبينيم که سردار لجاجت نشان میدهد و در يک جلسهی رسمی و مطبوعاتی چنين ايدهای را دگربار عنوان و تکرار میشوند؛ معنايش آن است که موضوع کَنَدن قبرها را، بايد کمی فراتر از تپقهای معمولی يک نظامی، بهعنوان سياستی عاميانه و بخشی از يک هدف سياسی بهشمار آورد. اين هدف چيست و در پس چنين ايدهای، کدام تفکر و پيامی پنهان است؟ چگونه و بر اساس کدام منطق میشود مغزه اصلی پيام را کشف، درک و تفسير کرد؟
آيا چنين سياستِ غيرهدفمندانه [البته بهزعم ما] يا تصميم طنزآميزی که دانسته طرح گرديد _حتا اگر در ظاهر جنبهی گفتاری، نمايشی و تاکتيکی هم داشته باشد_ نشانهی نوعی واکنش ايدئولوژيکـسياسی عجولانه نيست؟ از آنجايی که اين واکنش در ارتباط با جنگ قابل فهم و توضيح هستند، ناخواسته در برابر پرسش ديگری قرار میگيريم که آيا اين سياست، جزئی از استراتژی نظامی است و بايد آن را در زمرۀ جنگهای روانیـتبليغی در نظر گرفت؟ يا نه، نوعی تاکتيک آمادهسازیست و از اينطريق میخواهند به مردم هُشدار بدهند که ما اکنون وارد فاز جنگی شدهايم؟ و خلاصه، چرا و به چه دليل مسئولان امور، بهجای فعال نمودن ماشين ديپلماسی، پيشاپيش، ماشينهای قبرکَنَی را به حرکت درآوردند؟
هدف از اتخاذ سياست عاميانه، در کليت خويش، تغذيهکردن و شکلدادن افکار عمومی است! بهطور مثال، از آنجايی که همه میدانند در جنگ نان و حلوا پخش نمیکنند، سياست کَنَدن قبر در جامعه به دليل ذهنيتهايی که از قبل وجود دارد، ظاهراً امری بديهی گرفته میشوند و کسی در مخالفت با چنين کاری، با حکومت چانه نخواهد زد و بحث نخواهد کرد. در نتيجه کليد واژه «نخواستن»، بهعنوان يکی از شاهکليدهای ذهنيت عمومی، در دست حکومت قرار میگيرد. حکومت با در دست داشتن چنين کليدی، گامهای بعدی را برمیدارد. مثلاً اگر بگويد بخشی از آن قبرها را برای مردم ايران میکَنَد، باز کسی مخالفتی «نخواهد» کرد. چرا که اجساد را _چه آمريکايی و چه ايرانی_ ناچاريم دفن کنيم و... الخ.
اين بخش از سياست را به لحاظ نظری، تا حدودی میشود درک کرد که چگونه طراحان سياست عاميانه معتقدند در هر شرايطی افکار عمومی دنبالهرو است. اما آيا هدف از اتخاذ چنين سياستی آماده سازی ذهنيت عمومی است؟ از آن سخن میشود چنين استنباط کرد که اگر فردا حکومت رسماً به مردم بگويد ما با آمريکا و اسرائيل میجنگيم، باز هم کسی مخالفتی نخواهد کرد؟ بهزعم من نقطه کور همينجاست و از همين نقطه میتوان نقبی زد به اتاق فکری که چنين موضوعی را طرح کردهاند! کَنَدن قبر را نبايد جزئی از استراتژی نظامی و سياسی در نظر گرفت و حکومت _هرچند گروهی بر طبل جنگ میکوبند_ بههيچوجه قصد ندارد با آمريکا يا اسرائيل وارد جنگ گردد. نوعی راهحل [خطمشی] سياسی است که با اتکای به آن میخواهند طلبکارانه، لجاجتها، خطاها و اشتباهات پيشين را بر گُرده مردم بگذارند. چگونه؟
اگر قاعده و محور اصلی اتخاذ سياست، همواره باوری است که میگويد افکار عمومی در هر شرايطی دنبالهرو به حساب میآيند، پس در تداوم خود، به چنين نتيجهای هم خواهد رسيد که آنها، آمادهگی لازم را برای پذيرش هر نوع سياستی دارا هستند. حالا و در شرايط بحرانی که ناچارند سياست هستهای را به ميزان يکصدوهشتاد درجه چرخش تغيير دهند، چرا چهره ظاهری چنين چرخشی بهنام مردم و حس مردم دوستی نباشد و رویشان منت نگذارند؟
چنين شگردی اگرچه نشانهی حماقت و بيانگر حقيقت تلخی است که در رأس نظام اسلامی، گروهی آدمهای عامی و در عين حال رَند قرار دارند ولی، آيا توده مردم _حتا عقبماندهترين بخش آن که مساوی با افکار عمومی بگيريم_ جوهر و ماهيت اصلی پيام را بههمان صورتی که حکومت میخواهد حقنه کند، میفهمند؟ يک ضربالمثل فارسی میگويد: «زبان لال را [بخوانيد زبان عاميانه را] تنها مادر لال [بخوانيد تودهها] خوب میفهمد!».
ادامه دارد
۲ نظر:
حسن جان، این گونه رجزخوانیها یک دلیل کوچک دیگر هم دارد: پوشیدن ترس
و واهمه خویش
با اجازه در بلاگ نیوز لینک شد
!حميدجان
اتفاقاً همين موضوعی را که نوشتی مردم جزء بديهيات می دانند و نظر آنان نيز چنين است و اميدوارم در بخش دوم استدلال کنم. در عنوان مطلب هم آمده است
ممنون از لطف شما
ارسال یک نظر