بيش از پنجاه خانواده ايرانی داغدار
عزيزانی هستند که روز گذشته با سقوط هواپيمای بوئينگ 737 قرقيزستان که در اجاره «شرکت آسمان» بود، در پنج کيلومتری «بيشکک» جان خود را از دست دادهاند.
اگر بخواهيم پديده سقوط را بطور عام وارسی کنيم، سال 2008 را بايد سال سقوط هواپيماها نامگذاری کرد. در هشت ماه اخير، هشت هواپيما (بطور متوسط هر ماه يک هواپيما) در کشورهای مختلف به دليل نقص فنی سقوط کردند و بيش از چهارصد انسان جان خويش را از دست دادهاند. آيا ترافيک بيش از اندازه فرودگاهها و ارزان بودن قيمت بليطهای رفت و برگشت هوايی بين کشورهای مختلف _که ارزانتر از قيمت قطارهای بين شهری است_ میتواند يکی از علتهای سقوط باشند؟ يعنی به دليل پرداختهای کم، در مدت زمانی کمتر و تقريباً سطحی و غيرمسئولانه مورد کنترل و بازرسی فنی قرار میگيرند؟
برخی نشانهها و تشابههای ظاهری ميان دو سقوط در فرودگاههای اسپانيا و قرقيزستان، بخصوص اطلاعات متناقضی را که تا اين لحظه مسئولان فرودگاه اسپانيا ارائه دادهاند، موجب بروز پارهای نگرانیها گرديد و بهسهم خود برخی از گمانهزنیها را تقويت میکند که مبادا اين سری از هواپيماها، بطور جدی مورد کنترل و بازرسی قرار نگرفته باشند؟
اما اگر بخواهيم همين پديده را در ارتباط با ايران و بطور خاص وارسی کنيم؛ سقوط هواپيماهای انواع شرکتهای ايرانی، داستان ديگری دارد. سالهاست که شرکتهای هواپيمايی در ايران، انواع هواپيماهای از رده خارج شده کشورهای روسيه، ترکيه، قرقيزستان و غيره را اجاره میکنند و بی توجه به ارزش جان انسان ايرانی، در نقل و انتقالهای داخلی و منطقهای، مورد استفاده [در واقع سوءاستفاده] قرار میگيرند. اين عمل برادران را چه میتوان نام نهاد، من يکی زبانم قاصر است.
به گفته شاهدان عينی در حادثه روز گذشته، بخش بزرگی از بدنه هواپيما متلاشی شده است. بطور دقيق آنچه باقیماند، دو تکه از بالها و چرخهای هواپيما بودند و همين نشان میدهد که هواپيما پيش از پرواز، نه تنها دارای نقص فنی بسيار آشکار [مثل ترک برداشتن بدنه] و قابل لمس و مشاهده بود بلکه، چشمهای تيزبين مسئولين کنترل فرودگاه قرقيزستان، آشکارا ديده را ناديده گرفتند. همه ما هم نيک میدانيم که ناديده گرفتنها در منطقه ما، يک بيماری فرهنگی و عمومی است. هرکسی به تناسب وسع و توانايی خود، در اشاعه آن سهيم است. مآبهازای توجيهیاش هم جمله معروفی است: سرش به گردن خودش. به ما چه!
يکی از اين شرکتهای هواپيمايی وابسته به سپاه پاسداران که حمل و نقل زائران ايرانی را به کشور سوريه در انحصار خود دارد، برای مسافران خود دو نوع بليط صادر میکند. بليط رفت، مسير پرواز تهرانـشام را مشخص میکنند ولی بليط برگشت، برای مسير شامـتبريز صادر میشوند. برادران سوريه هم خوب میدانند که اين عمل نوعی تقلب و کلاهبرداری در جهت گريز از پرداخت مالياتهای بينالمللی است. در پاسخ به اين پرسش که چرا در برابر تقلب آشکار برادران ايرانی واکنش نشان نمیدهيد، میگويند: به ما چه! کسانی که نقصهای اداری را ناديده میگيرند و در برابر کلاهبرداریهای آشکار سکوت میکنند، حتما آمادگی اين کار هم دارند تا در برابر نقصهای فنی و غيره سکوت کنند. واقعاً با اين تفکر عصر قاطرسواران، چه مقدار زمان نياز داريم تا بطور واقعی وارد يک جامعه مدنی و مسئوليتپذير گرديم؟
۱ نظر:
سلام.این روزها هواپیما ها انگار بیشتر از قبل سقوط میکنند.شاید هم بدلیل نیاز بیشتر در تابستان/ کمتر رسیدگی و تعمیر میشود.من همیشه ترن را انتخاب میکنم.البته اگر امکانش باشه.
ارسال یک نظر