سرريز به صندوقخانهها
سی سال پيش و دقيقاً روز پس از پيروزی انقلاب اسلامی، بعد از سهـچهار ماه دوری و تقريباً بیخبری از اوضاع و احوال مردم شهر، وقتی دو بارۀ به محل زندگی و کارم برگشتم، با يکسری تغييرات رفتاری عجيب و غريب گروهی از مردم روبهرو گرديدم.
يکی از سوژههای مهمی که ناخواسته نظرم را به خود جلب نمود، فهم و شناخت واکنشهای ناگهانی گروهی از مردم به اصطلاح مُدرن شهر بود. مطالعه رفتاری که در مقايسه با پيش از انقلاب، يکصد و هشتاد درجه تفاوت داشت. مثلاً چرا آدمهايی که تا روز پيش از انقلاب، شُستهورفته، دو تيغه اصلاح کرده و با بستن کراوات در محل کار خود حاضر میشدند؛ يکشبه هوادار ژوليدهگی گشتند، ريش گذاشتند، اورکت و [تعدادی هم] پيراهن بدون يقه پوشيدند؟
تنها بهانهای که میشود برای چنين واکنشی تراشيد، ترس از پاکسازیها است. ظاهراً اين توجيه با توجه به اطلاعاتی که در بارۀ پاکسازیهای اداری در سالهای اوّل انقلاب داريم، تا حدودی قابل قبول بهنظر میرسند. اما اگر بخواهيم بطور دقيق و همه جانبه علت چنين دگرديسی فرهنگی را عميقاً وارسی کنيم، دلايلی که میتراشيدند، در واقع خودفريبیای بيش نبود! زيرا به اين دليل ساده اگر رفتار اين گروه از انسانها را همزمان با رفتار ثابت گروهی ديگر مقايسه میکرديد، افرادی که اگرچه پيش و پس از انقلاب کراوات نمیبستند ولی، مثل گذشته بسيار تميز، خوشپوش و با صورتی پاکتراش در ادارات حاضر میشدند؛ مسلماً شما هم به اين نتيجه میرسيديد که معنای رفتار گروه اوّل، چيزی فراتر از ترس از پاکسازیها و اخراجها بود.
همينجا و از منظر فرهنگی بگويم که انقلاب اسلامی به يک معنا يعنی سرريز به صندوق خانهها! بخشی از آدمهايی که تا چند روز پيش خود را بهاصطلاح مُدرن در جامعه معرفی میکردند، همآهنگ و همجهت با امواج انقلاب، به پستوی خانههای خود و به درون صندوقها هجوم بُردند تا مُهر و تسبيح و انگشتر عقيقی را که برای روز مبادا در آنجا پنهان کرده بودند، بيرون آورند.
اين گروه از هموطنان ارجمند ما در عمل نشان دادند که بدون ترک عادتهای فرهنگی گذشته، از روی تقليد و بنا به پسند اوضاع و احوال روز، مُدرن شده بودند. در واقع علت اصلی رفتار و برخورد انسانهای مُدرننما [اصطلاحی که از جمهوری اسلامی عاريه گرفتم] بدين معناست که با تغيير مرجع تقليد در جامعه، وسايل تقليد پيشين (مانند کراوات، دکمه سردست و...) را بايد به صندوقخانهها سپرد و ابزار مناسب روز [انگشتر و تسبيح] را بيرون کشيد و بکار گرفت. و خلاصه، با اين قبيل رفتار مشعشعِ خود، مُشت محکمی هم بر دهان افرادی کوبيدند که پيش از آن اعتقاد داشتند: ورود تکنولوژی به کشور، خود به خود زمينههای رُشد و تحول فرهنگی را در بين مردم مهيّا خواهد ساخت.
اينکه ديروز پيشگامان و برنامهريزان جامعه ما چگونه میانديشيدند، خارج از بحث اين نوشته است ولی امروز، چه کسی میتواند واقعيت عصر کنونی را انکار کند که عاملهای اصلی و حاکم بر زمانه ما را تکنولوژیـفرهنگ + سازماندهی تشکيل میدهند؟ البته منظورم از سازماندهی در اينجا بههيچوجه بهمعنی پيروی از يک برنامه تمرکزيافته نيست که همه اجبار داشته باشند تا دستورالعمل خاصی را پياده کنند؛ بلکه غرض اين است که تکتکمان نسبت به يک اصل کلی وفادار و حساس باشيم که نبايد پوسته فرهنگی را از تکنولوژی جدا ساخت!
مثلاً زمانی که بلاگ رولينگ يا ابزاری شبيه آن در بورس توجه بلاگرها قرار گرفته بود، دوستان اهل فن، آن پوسته فرهنگی را _پوستهای که نشان میداد اگر بلاگ رولينگ را در انطباق با عصر حاضر (اطلاعاتـارتباطات) ببينيد؛ وسيلهای است هم در خدمت به تسريع تبادله اطلاعات، و هم راه تعامل را ميان خوانندگان و بلاگرها هموار میسازد_ در معرفی و آموزشهای خود ناديده گرفته بودند. آن ناديده گرفتن و جداسازی منجر به شرايطی گرديد که راه سرريز فرهنگ قبيلهای را به فضای اينترنت هموار ساخت. هنوز چند صباحی از عمر بلاگ رولينگ نگذشته بود که گروهی از وبلاگها بنا به عادت فرهنگی، و برخلاف همهی ادعاها و هياهويی که بر سر حقوق فردی و حياط خلوت راه انداخته بودند، در زير پرچم قبيلهگرايی، ستونی را به بخش «وبلاگهای اصلاحطلب» اختصاص دادند. گروه دوم، ژورناليستهای اصلاحطلب را روبهراه کردند و گروه سوم، صف دوستان و دشمنان را در وبلاگستان مشخص نمودند که پيش از اين وجه ديگری از آن را در بخش «وبلاگها و آمارگيری سرپايی» توضيح دادم. اما غرض از اين مثال در اينجا توجه دادن به اصل مبادلات مثبتـمنفی است. شايد کاری که ديروز دوستان ما انجام دادند در حد خودش مفيد و لازم بود _و صد در صد هم بود! مثل کوتاهنويسی که انتخابی خردمندانه بهنظر میرسد و با توجه بهشتابی که در توده کاربران سراغ داريم که میخواهند به همهجا سرک بکشند، چنين تصميمی در کوتاهمدت شايد کاربرد داشته باشد اما، مسئله کليدی اينجاست که با توجه به شناختی که از جامعه ايران داريم، جامعهای که از هر جهت و بشدت متناقضنماست و وارونهبين؛ ممکن است در دراز مدت نتايج نامطلوبی را بهبار آورد. يعنی سرريز دوباره به صندوق خانهها! در نتيجه پافشاری روی اين اصلها، بدين معناست که توجه بلاگرها _خصوصاً دوستانی که در زمينه معرفی و آموزش تکنولوژی فعالاند_ به اين نکته جلب گردد که اين اصلها، نه تنها در دنيای مجازی، بلکه در دنيای حقيقی، بخشی از فرايند جهتدهی اجتماعی رشد تحول هستند!
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر