نقش مصرفکنندگان
از زمانی که علت اصلی ترکيب يکسری مقولات مختلف با مقولۀ فرهنگ که در ظاهر بصورت متصلـمنفصل نوشته میشوند، مثل تکنولوژیـفرهنگ يا اقتصادـفرهنگ، سياستـفرهنگ، ژنـفرهنگ و... [که در واقع ادغام فرهنگ با تکنولوژی و اقتصاد و غيره در عصر اطلاعاتـارتباطات است] تا حدودی آشکار گرديد؛ همزمان با آن موضوع ديگری نيز زير عنوان نقش و جايگاه «مصرفکنندگان» _از خريدار بگيريد تا مخاطب_ در فرايند ارتباطات بطور عام، مورد توجه مخصصان قرار گرفت.
يکی از علتهای اصلی درهمتنيدگی فرهنگ با مقولات ديگر، بدين دليلاند که جهان در حال سامانگيری نوينی است. ارتباط، مهمترين عامل پايهای و تعيينکننده سامانگيری نوين را تشکيل میدهند. به لحاظ نظری هم میشود اثبات کرد که گذر از جهان صنعتی به جهان فراصنعتی، گذری است آگاهانه و به همين دليل توزيع اطلاعات و دريافت و پردازش آن، يکی از اجزای مهم عدالت اجتماعی را در عصر حاضر تشکيل میدهند. همين تغييرات بهظاهر جزئی تا اين لحظه و بهسهم خود، در شکلگيری خصلت انتقادی و شيوۀ نوين نگرش به زندگی نقش بهسزايی داشتهاند.
اگر بخواهم نمونهای از اين درهمتنيدهگی را در عرصه اقتصاد و مناسبات نوين اقتصادی توضيح بدهم، دستکم بدين معناست که مديريت ارزيابی، جانشين مديريت بازاريابی پيشين شدهاند. چگونه؟ مثلاً در گذشته، توليدکنندگان همواره محتاج بازارياب بودند تا بهطريقی اجناسشان را به مشتری قالب کنند. برعکس، امروز بهدليل ارتقای فرهنگ مصرف و نقش مصرفکنندگان در تعيين ستارههای کيفيت توليد و خدمات در سطح بينالمللی، آنان نيازمند ارزيابها هستند. يعنی توليدکننده پيش از توليد، اطلاعات مناسبی در بارۀ تمايلها، سليقهها و ذائقههای مصرفکنندگان دارد و متناسب با اين اطلاعات، برنامهريزی میکند.
در دنيای مجازی و در فضای وبلاگستان نيز کموبيش اوضاع بدين صورت بود. اگر اهل خردهگيری نباشيد، میتوانيم «بلاگرولينگ» را بهعنوان ابزاری بازارياب که در خدمت توليدکنندگان است، در نظر بگيريم. اصطلاح «تبادل لينک» و جمله «من شما را لينکيدم» _يعنی در انتظار معامله پاياپای هستم_ تلاشی بود در جهت بازاريابی. تبادل لينک در واقع يک استراتژی دو منظوره بود. بلاگرها [البته نه همه] از يکسو معتقد بودند که هر چه بر تعداد لينکهايی داده شده به او توسط وبلاگهای ديگر افزايش يابد، به همان نسبت ممکن است تعداد کليکها نيز افزايش بيابند و خوانندگان بيشتری جذب وبلاگ او گردند؛ اما از سوی ديگر، هر يک از آنان با سازماندهی يک ستون «لوله کباب» از لينکهای بیشمار در وبلاگ خود، تلاش میکردند تا آنجا را به يک پايگاه دايمی برای خوانندگان ثابت مبدل نمايند. خوانندگانی که وبلاگ او را سکويی برای رفتن به وبلاگهای ديگر بدانند.
در اين بازاريابی، دو مسئلۀ مهم کيفيتها و سهم و نقش مصرفکنندگان در بالابردن سطح بحثها، نظرها و دادهها، از اساس ناديده گرفته میشد. خوشبختانه خيلی زود بلاگرها متوجه شدند که وزن مصرفی و وبگردی بلاگرها، بسيار حجيمتر و سنگينتر از وزن توليدات تکتکشان است. همين توجه کوچک سبب شد تا بلاگرها با راهاندازی ستون لينک به مطالب ديگران، آن نقص را تا حدودی جبران کردند. حالا هم میتوانيم با همين نگاه _يعنی از دريچه نگاه مصرفکننده و نقش او در تعيين ستارههای کيفيت توليد_ با وسيلهای مانند «گودر» برخورد بکنيم. اما هر برخوردی مستلزم داشتن حداقل شناختی است. ظهور کامپيوتر و رسانههای جديد ارتباطی و در يک کلام انفجار اطلاعات، از يکسو موجب جهش کيفی در درون جوامع مختلف گرديد اما از سوی ديگر، طرفداران انحصار اطلاعات را به واکنش واداشت که آخرين نمونه آن خبر مسدود شدن پنج ميليون سايت اينترنتی است که به نقل از عبدالصمد خرمآبادی، مشاور قضایی دادستان کل کشور اعلام کردند.
اگر قرار است بهقول «بیل گیتس» جریان اطلاعاتی به خون حیات بخش انسان مبدل گردد، بايد ابزارهايی مانند خبرخوان را ساخت که توان دولتها را در کنترل آگاهی و دانايی، از هر لحاظ محدود کرد و تقريباً به صفر رساند. در واقع اين نوآوری بيشتر در خدمت مصرفکنندگان است تا توليدکنندگان. اما اين «در خدمت بودن» هنوز بطور آشکار وظايفی را که هر مصرفکننده در قبال توليدکننده دارد، مشخص نمیکند. روی همين اصل اوّل بايد اين نوآوریها را شناخت. مثلاً گودر چيست؟ يک خبرخوان! چرا نمیگوئيم «خبرگير» و تفاوتش مثلاً با تلکس چيست؟
سادهترين پاسخ اين است که خواندن، تمايلی است انتخابی و اختياری و گرفتن [از راه «تلهتايپ» يا «تلکس»]، غيراختياری. اگر من سايت يا وبلاگ «ايکس» را بر سايت يا وبلاگ «زد» ترجيح میدهم و «فيد» آن را در خبرخوانم میگذارم، حتماً دلايل خاصی دارم. همينجا بگويم که بحث بر سرِ قوتـضعف يا درستیـنادرستی دلايل نيست بلکه، موضوع بر سر تمايلها، کششها و همسويیهاست. وقتی شما مطلبی را میپسنديد، مسئوليت مدنیتان در قبال آن نوشته چيست؟ علیرضا مجيدی نويسنده وبلاگ «يک پزشک» توصيه میکند از کامنتهايی استفاده کنيد تا در خبرخوان قابل رؤيت و کارکرد باشد. اين پيشنهاد عالی که بهزعم من منطق فشردهگی زمان و مکان را کاملاً در نظر دارد متأسفانه و با توجه به تجربهای که در اين چند سال اخير از کامنت و کامنتگذاران داريم، نتيجه مطلوبی نخواهد داشت.
آيا بهتر نيست در اين مورد مشخص از قوانين بازار و نقش مهم مصرفکننده در تعيين کيفيتها، پيروی کنيم؟ اتفاقاً خبرخوان هم براساس قانون منطقی توليدـمصرف بازار شکل گرفت و عرضه شد و برخلاف تلکس يا ديگر ابزارهای رسانهای جهان صنعت _راديو، تلويزيون و روزنامهها_ که يکسويه، عمودی و از بالا به پائين هستند؛ وسيلهای است دو سويه و مطابق قانون بازار، اختيار، تنظيمگری و ساختاربندی را برعهده مصرفکنندگان میگذارد. يعنی نيازمند مصرفکنندگان فعال است! مسئوليت مدنیای که خوانندگان در قبال بالا بردن سطح کيفيتها و استانداردها دارند، با يک کليک عادی روی هر مطلب مورد پسند، میتوانند به بلاگرها علامت مثبتی بدهند که مثلاً مطلب اخير شما را بيشتر میپسنديم. آيا انجام چنين کاری در شرايط کنونی واقعاً ضروریست؟ بهزعم من، آری! چرا که بلاگرها بمثابه بخشی از گروه اجتماعی در معرض نظارت دائمی خوانندگان ثابت خود قرار میگيرند و خوانندگان با همين يک کليک ساده، به او اطمينان میدهند که گفتارش مورد تأييد است. البته اگر خوانندگان از زاويه نود درجه به اصل قضيه نگاه کنند. زاويهای که سهم کيفی مصرف و توليد را به يک اندازه میگيرد و به تساوی تقسيم میکند. تغيير در زاويه ديد، مثلاً وقتی از زاويه «سیوپنج درجه» به خبرخوان بنگريد، ممکنست تعريف و استنباط ديگری داشته باشيد، مثل تعريف زير:
«گودر خوب است، گودر فان است، گودر گيج كننده است، گودر مهاجم است، گودر پيامبر است، گودر عذاب آور است، گودر كنايهبر است، گودر فی.لتر شكن است، گودر مافيا ساز است، گودر بی سر و ته است، گودر لجباز است، گودر "صفر هرگز نمیشوم" است، گودر خانمان برانداز است، گودر سك.س پيوستهی بی ارگا.سم است».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر