بعضیها بنا به عادت يا به تبعيت از سنت، به سرزمين خاوران میگويند: گورستان خاوران! اين نامگذاری در ظاهر و دستکم از منظر نگاه گويندگان، موضوعی است عادی و مورد پسند عمومی. اما از آن طرف هم بارها مشاهده و تجربه کردم وقتی فضای واقعی خاوران را برای مردم عادی توصيف میکنی، همان مردمی که گورستان هم بخشی از اعتقاداتشان را تشکيل میدهد؛ ذهن آنان بعد از شنيدن واژه گورستان، درگير پارهای ترديدها و ابهامها میگرديد و ناخواسته طرح میکردند: گورستان بدون گوراب؟ قبرستان بدون قبر؟
گورستانهای جهان، صرف نظر از تفاوتهای فرهنگی و دينی، همهی آنها دارای يکسری ويژهگیهای عمومی و استاندارد هستند. خاوران، نه تنها چنين ويژهگیهايی را دارا نيست بلکه برعکس، سرزمينی است هموار و بدون آب و علف و گل. مثل همهی بيابانهايی که ديدهايم و يا شنيدهايم! اما اصل سخن بر سر تفاوتهای ظاهری نيست. در قبرستانهای عمومی، حواسها بيشتر متوجه اشخاص است. متوجه سنگ نبشتهها، طول عمرها، وابستگیها و تا حدودی علت مرگ. ولی در خاوران، از آنجايی که شما وارد سرزمين بینام و علايم و نشانهای میگرديد، ذهن پس از لحظهای عکسبرداری از اطراف، ناخواسته روی معانی تمرکز میکند. فهم اين نکته مشکل نيست که وارد سرزمين معناها گشتهای! در فضای موّاج مفاهيم و مقولاتی که فراتر از آمر و عامل و قربانی، در برابرت رژه میروند و به تو چشمک میزنند. بمحض ورود، صرف نظر از اينکه تازه وارد انسانی است بیتفاوت يا جانبدار، حتا فرض کنيم همان برادران لباس شخصی _اعم از پيادگان يا موتورسواران_ که مأموريت دارند تا مانع ورود خانوادهها به آن محوطه گردند؛ بعد از دقايقی، با پرسشهای پيچيدهای روبهرو خواهند شد که بههيچطريقی هم نمیشود آن پرسشها را با توجيهات شرعی ماستمالیاش کرد.
يکی از آن معانی که جزئی از واقعيتهای فرهنگیـتاريخی ما ايرانيان و تقريباً اکثريت مردم جهان است، اصطلاح آخرين منزلگاه يا به زبان عاميانه، خانه آخرت است. البته روشنفکران آزادند به اين قبيل مسائل توجه نداشته باشند ولی اين مقولات هنوز جزئی از افکار عمومی را تشکيل میدهند. همهی اعضای جامعه از همان سنين کودکی با چنين مضمونی آشنا میگردند. همين پيش زمينه فرهنگی بهسهم خود موجب طرح پرسش میگردد که: اگر مستبدترين و خونخوارترين حکومتها دفاع از حقوق شخصی و اجتماعی و اعتقادی را برنمیتابيدند و جُرم میدانستند، و يا مدافعان حقوقی، فرجامی جز مرگ نداشتند؛ دستکم، هم حکومت، هم جامعه و هم مردم، داشتن يک قبر شخصی را در عمل میپذيرفتند و آن را جزئی از حقوق مردگان بهشمار میآوردند. چگونه است که حکومت اسلامی، همهی آن سنتهای پذيرفته شده را ناديده گرفت و زيرپا نهاد؟ يا چه شد که جامعه ما در اين مورد مشخص، خفقان گرفتند و لال شدند؟
از آنجايی که خمينی با چنين روحيات و تمايلاتی آشنايی کامل داشت، انگيزههای سياسی و تمايلات جنايتکارانه خويش را در درون قالب معنايی جاسازی و بستهبندی کرد و سپس رندانه، آن را با توجيهات شرعی ارائه داد. مجريان فرامين او نيز، توری را که بر سر راه زندگی زندانيان سياسی پهن کردند، تمام اجزای آن از جنس معنايی «محارب» و «مرتد» و «اشداء علی الکفار» تشکيل و بافته شده بود. و باز مطابق اعتقادات خودشان و برداشتی که از روانشناسی عمومی داشتند، فرجام کار را اينگونه تحليل و پيشبينی میکردند: از آنجايی که خاک مرده سرد است، بعد از گذشت يکیـدو سال، اين جنايت فراموش خواهد شد. غافل از اين که از همان لحظه نخست توطئه، نوک نعلين آقا چنان در درون تور خودبافته گير میکند که بعد از گذشته بيست سال، شيعيان او (پيروان خط امام) بهرغم تلاشهای بسيار، بههيچطريقی قادر نيستند فرمان رهبری را تبيين و معنا کنند. دستکم اين موضوع را خوب میفهمند که ديگر ابزار توجيهیای مانند مقتضيات زمان و مکان و خطراتی که انقلاب را تهديد میکرد، در اين مورد مشخص کارساز نيست.
هدف اين نوشته عريان ساختن تناقضها، دروغها و ردّ توجيههای شرعی و ضد انسانی خمينی نيست. در اين زمينه مطالب مستدلل، مستند و متقن فراوان است. غرض اصلی تمرکز روی نام و معنای خاوران است. چگونه مکانهايی که قتل عامها را در بر میگيرند، خاصيتی پيچيده دارند. تفاوتی هم نمیکند آباد باشند يا مثل خاوران خرابه و بینام و نشان! از لحظهای که سرزمين خاوران را با بيلهايی از جنس معنا شخم زدند، گودالهای عميقی را حفر کندند و انواع نهالهای انديشه را در آن کاشتند؛ خواسته و ناخواسته، ترکيب اوليه و عناصر موجود در خاک را تغيير دادند. خاک خاصيت جوشان پيدا کرد و تحت تأثير غليانهای مداوم، گودالها هرازگاهی دهان باز میکنند و گنجينههای خود را عريان میسازند. با توجه به اين مقدمات، میخواهم متناسب با باور شيعيان که میگويند خاک گورستان سرد است؛ آخرين پرسش را به شکل زير طرح کنم پس چرا خاک خاوران گرم و جوشان است؟ نه تنها بعد از گذشت بيست سال سرد و خاموش و فراموش نشد بلکه، هرچه طول فاصله زمانی بيشتر میگردد، متناسب با آن و با معنايی ويژه و منطقیتر، اتوماتيکوار به روز میشوند؟
شايد _و به احتمال زياد_ گروههای مختلف اجتماعی، پاسخهای متفاوتی برای پرسشهای بالا داشته باشند. بخش عمدهای از آنها، روی مسائل حقوقی و مقولۀ دادخواهی انگشت بگذارند و چنين طرح کنند مادامیکه آمران، مشاوران و عاملان جنايت شناسايی و محاکمه نگردند، اين پديده همچنان زنده و خودترميم خواهد ماند. شايد! تلاش برای تشکيل يک محکمه حقوقی، جزئی از اعتقاد و آرزوی من است. با وجود براين عريان بگويم که باورم اصلیام در حول محور ديگری چرخ میزند و معتقدم که فراتر از آمران و عاملان، اين پديده را بايد در درون جامعه و در گسترۀ وسيعتر و در ارتباط با تکتک ايرانيان، مورد توجه و تأمل قرار داد. خمينی بر بستر دينخويی ما، شهامت صدور چنين فرمانی را يافت. و ما در تأييد و تداوم آن فعل، آيا میدانيد که روزی چند بار، بر مغز و روان انسانهايی که از آن دام گريخته و رهايی يافته بودند، شليک نموديم؟ با نيش زبان، روزی دهها مرتبه آنان را زندهکُش میکرديم؟ و اگر بخواهم از اين نمونهها که فراوانند يکبهيک بگويم، وجداناً و اخلاقاً میپذيريد که چرا سرزمين خاوران همچنان در حال غليان و جوشش است! با من هم رأی خواهيد شد که چرا آنجا سرزمين معنی و مرکز تلاقی معانی مختلفی است؟ يا چرا برای اولينبار در سرزمين خاوران، از خون جوانان وطن، بهجای لاله، خارها دميدند؟ اين خارها بالاخره در چشمان ما خواهند خليد، تا بهخود آئيم و دقيقتر و عميقتر بهخود و به پيرامونمان بنگريم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر