چهارشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۴

منافع ملی، مهمتر از منافع حزبی است!

برخلاف انتظار عمومی که رأی گيری در کميسيون روابط خارجی سنا را بنفع جان بولتون ميدانستند، روز گذشته، به دليل ابراز عدم آمادگی دو عضو جمهوريخواه، نشست کميسيون و رأی گيری برسر نامزد پيشنهادی رئيس جمهور بوش، به ماه آينده موکول گرديد.
چند وقت پيش، رئيس جمهور آمريکا جان بولتون را که يکی از منتقدين و مخالفين ساختار و عملکرد کنونی سازمان ملل متحد است، بعنوان سفير دائمی آمريکا در سازمان ملل متحد، به کمسيون روابط خارجی سنای آمريکا معرفی، تا پس از تصويب اين انتخاب، راهی محل مأموريت گردد. حزب دموکرات، در همان اولين دقايق پس از انتخاب جان بولتون، نشان داد که چنين انتصابی را برنمی تابد.
مخالفت دموکرات ها، بهيچوجه ارتباطی با نظرات بولتون نداشت. چرا که بسياری از صاحب نظران اين حزب با بولتون و ديگر کارشناسان سياست در امور بين المللی، هم رأی و هم نظرند که ساختار کنونی سازمان ملل متحد، نه تنها متناسب با نيازهای کنونی جهان و موقعيت عصر حاضر نيست، بلکه در بسياری موارد ـ خصوصاً در لحظات حساس و سرنوشت ساز، اين نهاد بجای گره گشايی، نقشی باز دارنده و مخرب را بازی می کند.
برآشفتگی دموکرات ها، مبتنی بر منافع حزبی هم نبود. بديهی است که حزب اکثريت، کادرهای خود را برمی گزيند. آنچه آنها استدلال می کردند، جان بولتون، نمی تواند نماينده سيما و منافع آمريکا در سازمان ملل متحد باشد. ديدگاه او بجای خود، شيوه برخوردش با ديگران بگونه ايست که بجای جلب مخالفين، دوستان را نيز متواری می سازد. اگرچه دموکرات ها در کميسيون روابط خارجی در اقليت بودند، اما دفاع آنان از منافع ملی آمريکا، نمی توانست بی تأثير باشد و به قول سناتور جمهوريخواه جان ووينويچ: «از ابتدای جلسه قصد داشتم به جان بولتون رأی موافق بدهم اما انتقاد پر احساس يک سناتور دموکرات از جان بولتون، مرا در تصميمی که داشتم مردد ساخت».
تصميم کميسيون روابط خارجی سنا و توافق دو حزب مبنی بر تعويق رأی گيری و مطالعه بيشتر درباره سفير منتخب رئيس جمهور، می تواند درس بزرگی برای دولتمردان و سياستمداران ايرانی باشد. برخورد خردمندانه جان ووينويچ و چاک هيگل دو سناتور جمهوريخواه، نه تنها اعتبار آمريکا، بلکه اعتبار حزب جمهوريخواه را در نزد جهانيان افزايش خواهد داد. و اگر اين حرکت را با اعمال و رفتار محافظه کاران ايرانی مقايسه کنيم، که چگونه گروهی از هموطنان ما بخاطر منافع تنگ نظرانه جناحی، قوه مقننه را از مضمون تهی ساختند؛ تازه می فهميم که چرا ناگهان، ارزش و اعتبار سياسی مان در نزد جهانيان کاسته شد. جان ووينويچ . چاک هيگل، برخلاف رفتار غيراخلاقی خاتمی که آرای بيست ميليون انسان را ناديده گرفت، به ملت آمريکا نشان داده اند که شايسته اعتمادند. آرای آنان را محترم می شمارند و به آن وفادارند. يعنی متاعی که در ايران کمياب و دقيق تر، ناياب است.
وفاداری به قانون و پايبندی به اخلاق، دو مؤلفه بسيار مهمی است که آمريکا را در جهان آمريکا کرد. همانگونه که گريز از قانون، و زيرپا نهادن اخلاق، ما ايرانيان را در رِبُع قرن اخير، زبان زده خاص و عام ساخت. البته دولتمردان ما آزادند تا نفرت و ديگر مکنونات قلبی خويش را نثار آمريکا سازند اما، اگر از ملت آمريکا بپرسند، خواهند دانست که آنان هيچوقت از وفاداری و پايبندی ارتدوکسی دولتمردان خود زيانی را متحمل نشدند. آيا ملت ما، از آن همه گريز زدنها و زيرپا نهادن های دولتمردان مسلمان، روحانی و باصطلاح مصلح بشر، کوچکترين سودی هم برده اند؟

هیچ نظری موجود نیست: