پُشت همهی ضربالمثلهای ما، داستان و تاريخی پنهان است. قصههايی که تا حدودی عيارِ سنجشاند. هر يک از آنها گوشهای از چگونگی نگاه، فهم و برداشت پيشينيان از زندگی، روابط اجتماعی و قضاوتهای عمومی و رايجی که در عصرشان طرح بودند و بهکار میبردند را آشکار میسازند.
در ميان تمثيلهای پايدار و جانسخت، تمثيلهايی که همچنان رايجاند و مورد مبادله قرار میگيرند؛ بهنظر مکث و تعمق در باره ضربالمثلی که میگويد: بيرونی گودی میگی لنگاش کن!؟ تا حدودی الزامیست. چرا که يکی از شاخصترين مثالهايی است که نوع و سطح قضاوت عمومی و حتا وارونه نگریها را در جامعه ايران گذشته و امروز، بهخوبی نشان میدهد.
ماجرای اين داستان از آنجايی شروع میشود که دو پهلوان در میانهی گود «زورخانه» در حال کُشتی گرفتناند. يعنی دو نيرو و دو جريانی که برای اثبات حقانيت و برتری خود، تن به رقابتی سالم، عريان و قانونمند داده بودند. قانونی که اساس و هدفاش مبتنی بر رقابت بود و راه را به روی شکستخوردگان هرگز نمیبست. اما اين شروع فقط در حد اشارهای است گذرا. چرا که تمايل و خواست دو پهلوان، نه بنيان داستان را شکل میدهد و نه جامعه چنين سنتی را میپذيرد. نقش اصلی را افرادی برعهده گرفتهاند که خارج از گود هستند. تمام داستان بر محور تمايلات دو گروه از تماشاگرانی میچرخد که در ظاهر دوستداران و حاميان دو پهلوان رقيباند ولی، در باطن، میخواهند از قَبلِ چنين رقابتی، با همديگر تسويه حساب و عقدهگشايی کنند.
پهلوانان مورد پسند آنها نيز، ناگزيرند يکی از دو گزينه را انتخاب کنند: يا مرگ، يا پيروزی! معادلهای که همواره تماشاگر را ارضا میکند. بیسبب نيست که آنها در طول مبارزه، بهجای تشويق و تقويت روحيهی دو رقيب، تند و تند و با تحکم، فرمان صادر میکنند. چرا که اصل تسويه حسابها و عقدهگشايیهای خارج از گودی، هميشه بعد از پايان يک مرحله از رقابتها آغاز میگردند. آغازی که تماشاگر، همواره سهم و نقش خويش را از طريق شرکت در تشييع و حمل تابوت میتواند ببيند و بههمين دليل، خواهان تکرار و بازتوليد چنين پايانی است.
بديهی است که مجموعه نيروهای درون جامعه را، هرگز نمیتوانيم بهصورت دو گروه مختلف سياه و سفيد تقسيم کنيم. انسانهای واقعبين و منصف، در همهی دورههای تاريخی در ميهن ما حضور، سهم و نقش داشتند. اما چنين حضوری، در تغيير توازن نيروهای درون جامعه بیتأثير بود. يعنی به تجربه میتوان ثابت کرد که آنها نيروی اندکی بودند. نيرويی که تنها کلام بود و میبينيم فرجام داستان نيز، بیتوجه به تأثير کلام، فقط با نقل و قولی از اين گروه به پايان میرسد: بيرون گودی میگی لنگاش کن!؟
ادامه دارد
در ميان تمثيلهای پايدار و جانسخت، تمثيلهايی که همچنان رايجاند و مورد مبادله قرار میگيرند؛ بهنظر مکث و تعمق در باره ضربالمثلی که میگويد: بيرونی گودی میگی لنگاش کن!؟ تا حدودی الزامیست. چرا که يکی از شاخصترين مثالهايی است که نوع و سطح قضاوت عمومی و حتا وارونه نگریها را در جامعه ايران گذشته و امروز، بهخوبی نشان میدهد.
ماجرای اين داستان از آنجايی شروع میشود که دو پهلوان در میانهی گود «زورخانه» در حال کُشتی گرفتناند. يعنی دو نيرو و دو جريانی که برای اثبات حقانيت و برتری خود، تن به رقابتی سالم، عريان و قانونمند داده بودند. قانونی که اساس و هدفاش مبتنی بر رقابت بود و راه را به روی شکستخوردگان هرگز نمیبست. اما اين شروع فقط در حد اشارهای است گذرا. چرا که تمايل و خواست دو پهلوان، نه بنيان داستان را شکل میدهد و نه جامعه چنين سنتی را میپذيرد. نقش اصلی را افرادی برعهده گرفتهاند که خارج از گود هستند. تمام داستان بر محور تمايلات دو گروه از تماشاگرانی میچرخد که در ظاهر دوستداران و حاميان دو پهلوان رقيباند ولی، در باطن، میخواهند از قَبلِ چنين رقابتی، با همديگر تسويه حساب و عقدهگشايی کنند.
پهلوانان مورد پسند آنها نيز، ناگزيرند يکی از دو گزينه را انتخاب کنند: يا مرگ، يا پيروزی! معادلهای که همواره تماشاگر را ارضا میکند. بیسبب نيست که آنها در طول مبارزه، بهجای تشويق و تقويت روحيهی دو رقيب، تند و تند و با تحکم، فرمان صادر میکنند. چرا که اصل تسويه حسابها و عقدهگشايیهای خارج از گودی، هميشه بعد از پايان يک مرحله از رقابتها آغاز میگردند. آغازی که تماشاگر، همواره سهم و نقش خويش را از طريق شرکت در تشييع و حمل تابوت میتواند ببيند و بههمين دليل، خواهان تکرار و بازتوليد چنين پايانی است.
بديهی است که مجموعه نيروهای درون جامعه را، هرگز نمیتوانيم بهصورت دو گروه مختلف سياه و سفيد تقسيم کنيم. انسانهای واقعبين و منصف، در همهی دورههای تاريخی در ميهن ما حضور، سهم و نقش داشتند. اما چنين حضوری، در تغيير توازن نيروهای درون جامعه بیتأثير بود. يعنی به تجربه میتوان ثابت کرد که آنها نيروی اندکی بودند. نيرويی که تنها کلام بود و میبينيم فرجام داستان نيز، بیتوجه به تأثير کلام، فقط با نقل و قولی از اين گروه به پايان میرسد: بيرون گودی میگی لنگاش کن!؟
ادامه دارد
۱ نظر:
فهرست وب ایرانی : نمابه ها
ارسال یک نظر