سه‌شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۵

اسلام و تروريسم ـ ۱

در شرايطی که مردم منطقه از بحران امنيتی واحدی در رنج‌اند و گروه‌های خاصی، آرامش و زندگی روزانه آنان را به زير سقف تهديد‌های خونينی کشيده‌اند؛ صدای ديگری با نام و نشان اسلام، برای اولين‌بار در منطقه شنيده می‌شود که از بسياری جهات نيازمند دقت و بررسی است: هفته پيش، آيت‌‏الله يوسف صانعی در ديدار با خانم كريستين امانپور، خبرنگار شبكه خبری CNN آمريكا گفت: اسلام مخالف ترور و تروريسم است!
تناقض ميان گفتار آقای صانعی و رفتاری که گروهی با نام اسلام، مسئوليت بمب‌گذاری‌ها و کشتارهای شهر زاهدان را زير عنوان جُندالله برعهده می‌گيرند؛ چگونه می‌توانيم و می‌شود استدلال کرد و توضيح داد؟ البته بحث تنها بر سر يکی‌ـ‌دو عمل استثنايی، خلاف و ناشی از احساسات کور و مذهبی نيست، بل‌که تهيه ليست بزرگی از ترورها و بمب‌گذاری‌هايی که طی رُبع قرن گذشته در منطقه ما همواره خرابی‌ها و مرگ‌ها به‌همراه داشتند، آن‌قدرها دشوار نيستند.
خُرد و کلان، دقيق می‌دانند که مسئوليت همه‌ی آن‌ها را تا اين لحظه گروه‌هایی مانند ثارالله، حزب‌الله، قدس‌الله، نصرالله، صدرالله و غيره برعهده داشتند؛ طالبان‌ها و بن‌لادن‌های مسلمان، قاعده عمومی زندگی و مبارزه در راه اسلام را، براين پايه و شيوه تعبير و تفسير می‌کنند و به استناد ده‌ها حديث و آيات، نام‌شان را القاعده گذاشته‌اند. آيا افکار عمومی، با توجه به ردّ پايی که تروريست‌های مسلمان در اقصا نقاط جهان از خود برجای نهاده‌اند، چنين حرف و حديثی را می‌پذيرند؟
مقدم بر افکار عمومی، دانستن يک نکته کليدی ديگر حائز اهميت خاصی است که اگرچه گروه‌های تروريست تعلقات مذهبی مختلفی دارند، ولی منبع استناد و الهام آنان، کتاب واحدی است. اشارات و مستندات الظواهری را به‌هيچ‌وجه نمی‌شود نفی و انکار کرد و ساده‌انگارانه گفت، آن‌ها اسلام را خوب نفهميده‌اند! بنا بر اين، پرسش ضروری مشخص است که آيا اين احتمال وجود دارد که آقای صانعی در استنباط‌ها و ارزيابی‌های فقهی خود از اسلام، به خطا رفته باشند و يا اين سخن را از روی مصلحت (تقيه) گفته باشند؟
در بادی امر، نه تنها شواهد و اسناد تاريخی خلاف چنين برداشتی را ثابت می‌کنند، بل‌که فقهای شيعه در همان ايران، هنوز تابع اما و اگرهای شرطی‌ـ‌سنتی و فاقد اجماع نظر در اين زمينه‌اند. کسانی که در گذشته مجوز شرعی ترورها را در ايران صادر کرده‌اند، بدون استثناء فقيه بودند و هم‌رديف با آقای صانعی! آرای فقهای را هم نمی‌توان به‌سادگی نفی کرد و ناديده گرفت. وانگهی، تلقی امروز آنان از دين، عرف‌گرايی و نظم جهانی، تلقی است خاص و متناقض. تحت تأثير همين تلقی و نگاه به قدرت است که منافع امروز فقها، از هر نظر، ناسازگار با منافع توده‌های مسلمان قرار می‌گيرد و به‌سهم خود، بستر انواع ترک‌تازی‌ها و جنايت‌ها را برای گروه‌های افراطی می‌گشايد.
مبارزه در راه اسلام و آن هم در منطقه ما، پديده نوينی است که ناچاريم آن‌را در ظرف زمانه بررسيم. از منطقه کشمير گرفته تا شمال افريقا، و از عربستان سعودی گرفته تا فلسطين، مضمون همه رُخ‌دادها نشان می‌دهند که برخلاف شعارها و ادعاهای ظاهری عليه دارالکفر، علت و انگيزه اصلی همه‌ی کُشتارها و جنايت‌ها، انتقام‌گيری از توده‌های مسلمان منطقه است. توده‌هايی که راه و منافع ديگری را در زندگی دنبال می‌کنند اما، فقه (نه دين) و روحانيت و نيروهای افراطی، سد راه‌شان شده‌اند و در برابر آنان قرار گرفته‌اند.
ادامه دارد

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام آقای درویش پور عزیز
فکر میکنم که در بررسی تان جای مبارزین راه اسلام در مناطق غیر اسلامی و بر علیه دارالکفر خالی است .متغیر انتقام گیری از توده های مسلمان در مورد عملیات تروریستی در مناطق غیر اسلامی نمی تواند موجه باشد.
نی لبک

ناشناس گفت...

آقای درویش پور عزیز
لینک مربوط به نوشته فرید ذکریا درست نیست لطفا کنترل کنید.
نی لبک

ناشناس گفت...

! سلام نی لبک عزیز
الان متوجه شدم که سايت ليبرال دمکرات مقاله در مسير اصلاح مذهبی آقای فرید ذکريا را از هر دو صفحه اول و صفحه ای که لینک داده ام برداشته است