چند شب پيش وقتی برای ديدن گزارش خبرهای جهان تلويزيون را روشن کردم، کانال يک آلمان داشت درباره دستگاه جديدی که به تازهگی در آلمان ساخته شده بود توضيح میداد. دستگاه جديد، شبيه و اندازه يک دستگاه فتوکپی معمولی بود. اما قبل از اينکه گزارشگر توضيحی درباره کارکرد آن بدهد، دوربين به مدت چند ثانيه، يکی از اتاقهای اداره امنيت و اطلاعات آلمان دموکراتيک سابق [آلمان شرقی] را نشان داد که اسناد و مدارک پاره و ريز ريز شده و ريخته در آن اتاق، تا ساق پا میرسيد.
يکی از مسئولين توضيح داد: ما ديديم اگر بخواهيم تکههای مختلف هر يک از اين سندها را از نظر شکل ظاهری، نوع دستخط، تايپ و جنس کاغذ و موضوع، يک به يک جستوجو کنيم و تطبيق دهيم؛ صرفنظر از نيروی انسانی و انرژيی که برباد میرود، حداقل به بيست سال زمان نيازمندیم. تازه، اسناد کشف شده معتبر هم نيستند، بايد دهها بار توسط کارشناسان فنی مورد آزمايش قرار بگيرند تا صحت آنها از هر لحاظ تأييد گردد. اما با ساختن اين دستگاه، يک تکه از کاغذها را بعنوان سند اصلی و مورد جستوجو، در مخزن اصلی و حافظه آن قرار میدهيم و مآبقی کاغدها را از دستگاه عبور داده و هر برگ از آن خرده کاغذها، چه از نظر جنس، خط و غيره شبيه با اصل سند باشند، جذب دستگاه شده و پس از تکميل، يک برگ فتوکپی از آن را ارائه خواهد داد.
يک نمونه را که تلويزيون نشان داد، واقعن بینظير بود. بینظير از اين لحاظ که هم از نظر نوع شناسايی و هم از اين که چگونه بعد از شناسايی، موقعيت هر تکه از کاغذها را متناسب با نوع برشی که داشتند، بهراحتی در درون کادر «آـ4» تعيين میکرد و قرار میداد. وقتی اين صحنه را ديدم، به ياد 28 سال پيش و صحنههايی از تسخير سفارت آمريکا توسط دانشجويان خط امام افتادم. صحنههايی که دانشجويان روی زمين نشسته بودند و داشتند کاغذهای بجا مانده از ماشين کاغذبری را، بامهارتی کمنظير، بههمديگر میچسباندند تا سندسازی کنند. و الحق و الانصاف سندهای بینظيری هم ساختند!