🔸 باور به سکولاریسم یا دقیقتر، پایبندی به فلسفهی عام سکولاریسم، یعنی تلاش در جهت کاهش و زدایش
نقش و دخالت و مرجعیت دین در حوزههای عمومی است. به زبانی دیگر سکولاریسم، هدایتگر امام و رهبر و
مراجع تقلید و همراه با دینشان، از تمامی حوزههای عمومی به سوی حوزه خصوصی است.
🔸 حوزههای عمومی نیز مشمول امور اجتماعی، سیاسی، حقوقی، روابط بینالملل، آموزشی، هنری و
امنیتی/نظامی میگردند که معمولن در حیطهی وظایف دولت قرار دارند. از این منظر سکولاریسم در سادهترین
بیان یعنی: "عدم دخالت دین در دولت".
🔸 اما این خلاصه تعریف «عدم دخالت دین در دولت» از سکولاریسم، از ۱۲۰ سال پیش در ایران، یک سری پیش
زمینهها را برای سوء برداشت و سوء تعریف مهیّا کرد. اکثریت مراجع تقلید [باصطلاح مراجع سنتی] عدم دخالت
دین در دولت را برابر با عدم حضور روحانیت در «کابینهی دولت» یا عدم نامزدی خود برای حضور در «مجلس
شورای ملی» معنی میکردند. همین سوءبرداشتها سبب شدند تا زنده یاد «حسن تقیزاده» در ۱۰۱ سال
پیش در یک سرمقالهی ترویجی در مجله «کاوه»، بهطور مشخص در بارۀ شعار راهبردی «جدایی دین از دولت و
سیاست» را توضیح دهد.
🔸 اگرچه روحانیت مسلمان در ایران همواره سد راه توسعه و تحول بودند ولی، نقش روشنفکران «میانه باز» و
سوء تعریفی که از سکولاریسم ارائه میدادند را نباید نادیده گرفت. این گروه [که در درون حکومت پهلوی
دوّم نیروی کمشماری هم نبودند] سکولاریسم را بهمعنای نوعی شیوۀ ادارۀ دولت تعریف میکردند که هدف از
این اصطلاح بههیچوجه اصطکاک با دین و محدودکردن دستگاه دینی و مراجع تقلید نمیباشد. در ظاهر،
حکومت سکولار حاکم بود ولی، خط و ربطها را آیتالهها تدوین میکردند که مثلن، مجلس مؤسسان حق
ندارد که مذهب رسمی شیعه را در قانون اساسی پاک کند؛ مدارس حق ندارند درس موسیقی داشته باشند؛
تعلیمات دینی شیعه باید جزو دروس اصلی کشور باشد و غیره.
🔸 شاید باورتان نشود که همین نگاه بیتفاوت به دخالتهای دینی در امور عمومی، چگونه راه تسخیر قدرت را
برای روحانیان کشور هموار کرد. بهعنوان مثال، وقتی «شریف امامی» با همین نگاه و تعریف در شهریور ماه سال
۵۷ در رأس دولت قرار گرفت؛ در نخستین سخنرانی خود در مجلس چنان حکومت باصطلاح سکولار را مثله
کرد که هیچ آخوندی توانایی چنین کاری را نداشتند. او گفت: من متعلق به خانواده مسلمانی هستم که پدرم
آیتاله بود و در طول زندگی گذشتهام، نه از دین و مراجع دینی فاصله گرفتهام و نه سد راه رهنمودهای
خیرخواهانهی آنان شدم. از این پس نیز من رئیس دولتی خواهم بود که بهمعنای واقعی پاسدار دین مبین اسلام
است [نقل به معنا].
🔸 البته برداشتهای گوناگون یا سوءتعریفها از اصطلاحهای مختلف اجتماعی و سیاسی و فلسفی، تنها
مربوط به دوران گذشته نیستند. امروز نیز بعضیها بدون توجه به خاستگاه و مبانی سکولاریسم، برداشتهای
غیرشفافی از آن ارائه میدهند اما، تأثیر چندانی بر روند عمومی ندارند. چرا که تفاوت جامعه امروز با جامعهی
تماشاگر یا دنبالهروی رهبران کاریزماتیک دیروز، در این است که خط و ربطها از پائین در حال شکلگیری و
تدوین هستند. جوانان امروزی با انتخاب شعارهای راهبُردیی مانند #زن_زندگی_آزادی، یا با رفتارهای کاملن
فکرشده و محاسبه شدهشان، معنا و مفهوم «حکومت سکولار» را در عمل بخوبی نشان دادهاند. مثلن: در
خیزشهای شش ماههی گذشته، همهی ما میدانیم که واکنشهای خشن و جنایتکارانه حکومت اسلامی
حد و مرزی نداشتند؛ بیش از ۵۰۰ کودک، نوجوان و جوان کشته شدند؛ دستکم ۲۲هزار نفر دستگیر، تعدادی
اعدام و بیش از ۶۰۰۰ تن از نوجوانان دختر در سراسر کشور مسموم شدند. رژیم میخواست با ایجاد رُعب،
همه را خانهنشین کند و به تبعیت از احکام اسلامی وادارد. اما نتیجه چه شد؟ شب پیش همین که خیل بیشمار
جوانان به بهانه «چهارشنبه سوری» از خانه بیرون زدند؛ نخستین واکنششان به حکومت، انداختن روسریها
به درون شعلههای آتش بود. این رفتار از منظر جامعهشناسی تنها یک معنا دارد و آن نفی آشکار مرجعیت خدا و دین
و امام از تمامی امور زندگیشان است. به زبانی دیگر، آنان با همین برخورد ساده، فلسفهی عام سکولار را برای
همگان توضیح دادهاند و میدانم موفق هم خواهند شد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر