تو چه فکر می کنی؛
ما اشتباه کرديم؟
در فضای التهاب آور سياسی، يعنی در شرايطی که ملت متعارض دولت است و هر دو، عليه يکديگر صف آرائی کرده اند؛ تنها دولتمردان نيستند که مرتکب خبط و خطاء می شوند، واکنش های مردم نيز عصبی و شتاب زده اند. اگر التهاب به حد نهايی شدت خود برسد که حکومت به خشونت و سرکوب متوسل گردد، مردم نيز در پاسخ، به تخريب و ضربه زدن روی خواهند آورد. در اين تقابل، آنچه که نابود می شوند، ثروتهای ملی و معنوی است؛ آنچه باقی می ماند فقر و فاقه و فاقعه اند؛ و آنچه مورد کم توجهی قرار ميگرد، سرنوشت آيندگان و کودکانی است که در مخالفت با اين درگيری ها، نمی توانند تأثيرگذار باشند.خصوصاً جامعه ای که گرفتار رکود، گرانی، بيکاری و در يک کلام درگير با فقر اقتصاديست، نبايد انتظار داشت که «حافظه تاريخی»، بعنوان يک کتاب مرجع و راهنمای عمل، مورد توجه مردم قرار گيرد.
بعد هيجده سال از انقلاب، يعنی بعد از هيجده سال گذر از سختی های جانگداز و روان سوز، و تحمل آن همه رنج هايی که يادآوری آنها نفرت انگيزند و کينه برانگيز، معجزه ای در ميهن رُخ داد. دقيق تر بگوئيم، از بعد حمله اعراب به ايران، اولين بار بود که در فضای سياسی ميهن، قمر در عقرب شد. ايرانيان بجای شورش و قيام عليه حکومت، به مدارائی با حکومت و اصلاح از درون روی آوردند. اما حاکمان پيدا و پنهانی که عمود اسلام را در ميهن ما استوار نگه ميدارند، نشان داده اند که از حداقل عقل، منطق و ظرفيتی که لازمه ی زمامداريست، برخوردار نيستند. بدون کوچکترين ملاحظه ای، که تنها از روانی بيمار و هيستريک انتظار میتوان داشت، دست رد به خواست و تقاضای بيست و دو ميليون رأی دهنده زدند، کاری که حتی در سنت ديکتاتورهای جهان نيز بيسابقه بود.
با چنين حکومتی غيرعقلايی و غير انسانی چگونه بايد رفتار کرد؟ حميد رضا جلائی پور معتقد است: تنها راهکار در شرايط کنونی ايستادگی مدنی است. [1] دقت می کنيم تا بفهميم که مبارزه بديع و تنها راهکار مورد نظر ايشان از چه جنسی است. جامعه شناس جوان ما توضيح ميدهد: اين راهکار پوفيوزی سياسی را نمی پذيرد؟!
نمی خواهم وارد بحثی شوم چرا فردی که او را بعنوان يکی از صاحبنظران بنام اصلاحات معرفی می کنند، برای اثبات تئوری خود، از واژه ی پوفيوز بهره گرفت؟ شايد، حضور اين واژه در ادبيات سياسی اصلاح طلبان مسلمان، مبتنی بر دلايلی است و يا هم بقول آخوندها، مصلحت چنين بود. اما، موضوعی که در اين ادبيات بيشتر جلب نظر می کند، چرا ايشان بجای استفاده از سياستمدار پوفيوز، از صفت مبهم و آنهم به شيوه سنتی بهره گرفت؟ اين نحوه از بيان را تا در ذهن خوانندگان، مفاهيم مبهمی را جا بياندازد، چگونه بايد تفسير کرد؟
وقتی می بينيم که آقای جلائی پور دو راهکار (اصلاح از درون و نافرمانی مدنی) مختلف از يک ايده (طرفداری از جمهوری اسلامی) را بصورت دو ايده (ايده های يک و چهار) متفاوت و مختلف به خوانندگان معرفی می کند، معلوم است که هدف نگارنده، نه تغيير شرايط کنونی، بلکه بعنوان يکی از رهبران سياسی وابسته به دولت، قصد دارد جهت حرکت مردم را تغيير دهد. پيش از او نيز آقای سعيد حجاريان، يکی از تئوريسين های معروف اصلاح طلب، برای انحراف افکارعمومی که داشتند علت حادثه ی هيجدهم تيرماه و عدم حمايت اصلاح طلبان را پيگيری ميکردند؛ برگ ايرانيان مقيم خارج از کشور را رو کرد که: «عناصری از کشور رفتند که هيچ علاقه ای به اين زاد و بوم نداشتند».
اينگونه تنگ نظری ها و خود محور بينی ها جزئی از فرهنگ اسلامی است و تاحدودی در اخلاق و منش ما ايرانيان نيز تأثير نهاده است، و اگر هموطنان اصلاح طلب مسلمان ما دوست دارند با پيروی از اين منش، بار خطاهای سياسی خود را بر شانه های «ما» بگذارند، می گوئيم بخاطر مصالح ملی باکی نيست و مثل گذشته تحمل خواهيم کرد.
و ليکن هرآن کس گزيداين منش
ببايـد شـنيدش بسی سـرزنـش
اما وقتی می بينيم که دشمنی آشکار عليه ايرانيان مقيم خارج از کشور، بصورت يک راهکار سياسی عرضه ميگردد و يا دقيق تر بگويم که می خواهند اين باز توزيع را با نفرت و خشونتی که ياد آور سالهای دهه 60 هستند، امکان پذير سازند؛ نبايد بی دليل باشد. حتماً رازی در پس آن پنهان است. حداقل برداشت اين است که انديشه های برون مرزی، به افکار عمومی دست يافتند و از اينطريق می روند تا مناسبات خود را بهبود بخشند و تأثيرگذار باشند. ولی قبل از پرداختن به اين موضوع، پاسخ به پرسشی که مدتهاست در محافل مختلف ايرانيان مطرح می شوند را، ضروری می بينم : با وجودی که آگاه برتنگ نظری آنان بوديد، يا با وجودی که ميدانستيد اگر ذره ای شرايط تغيير کند، آنها جنايتکار ترين محافظه کار را برشما ترجيح خواهند داد؛ چرا به حمايت از اين جماعت برخاستيد؟
تو چه فکر می کنی؛ آيا در حمايت از اصلاح طلبان، ما اشتباه کرديم؟
ادامه دارد.
________________________________________
[1] - اصل نوشته ايشان را می توانيد در ستون مقاله های همين صفحه بخوانيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر