جمعه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۲

دو ديدگاه، در زير يک شعار

مـن، آمـــــــــده ام!


امروز، من از اين تريبون محدود و کوچکم، و رهبری از پشت تريبون نماز جمعه، به وسعت ايران زمين؛ اگرچه با چند ساعت فاصله اما، هر دو با يک شعار، قصد داريم که بگوئيم: من آمده ام!
من آمده ام تا به مهمانان و بازديد کنندگان وب لاگم بگويم که اگر ديديد در چند روز اخير غيبتی داشتم، علتی موجه داشته و ناشی از يکسری مشکلات فنی و تهاجم ايميل های حامل ويروس بوده اند که با از کار افتادن تنها وسيله ی ارتباطی با شما، ناخواسته چنين غيبتی بر من تحميل گرديد. معذالک از همه شما دگربار پوزش می خواهم و بر اساس همان فرهنگ ملی و باستانی مان می گويم که بر من منت گذاشته ايد!
رهبر می آيد تا بگويد ای ملت! اگر در راهپيمايی روز 22 بهمن غيبتی داشتيد، مرتکب خطايی جبران ناپذير و گناهی نابخشودنی گشته ايد. من می دانم که عدم شرکت شما ناشی از ويروس های آزادی و دمکراسی است که چند سالی به ميهن اسلامی ما هجوم آورده اند. عوامل وابسته به بيگانگان، که چهره کريه خود را در پشت اصلاحات پنهان ساخته اند، مروجّان اصلی چنين ويروسی هستند. تفکر مخرب و خانمانسوز غربی را که دشمنان اسلام، انقلاب و امام، با اين هدف در جامعه تبليغ می کنند تا شايد ذهن وفکر جوانان ما را نسبت به حکومت الهی و رهبری اسلامی آن بد بين سازند. اگر چه ملت مان در مقاطع مختلف نشان داده اند که مطيع رهبری و فرامين الهی اند، معذالک اگر می خواهيد برشما منت بگذارم و اين عمل خلافتان را ناديده بگيرم، آخرين اخطار شرعی خود را تکرار می کنم که عدم شرکت در انتخابات مجلس هفتم، حرام است و حرام!
راستی چرا امروز رهبری نعلين به پا کرد و از بيت خود بيرون زد؟ کدام عامل خوابش را در اين روزها آشفته می سازند؟ ايشان که از يک سال پيش درباره انتخابات مجلس و رياست جمهوری آينده، استراتژی مشخصی داشتند که از ميان دو گزينه ی مشارکت گسترده مردم و تصاحب کرسی ها، نتيجه صد در صدی را برگزيده بودند. مگر قرار است چه اتفاقی رُخ دهد؟
بنظر من دو عامل، علت چنين برآشفتگی هاست. تا روز اوّل اسفند، برای اوّلين بار در رُبع قرنی که گذشت، عقربه ی دقيقه شمار، در برابر چشمان بی تاب آقايان، به کُندی حرکت می کند. همه نظر سنجی های رسمی و غير رسمی، نه تنها نشان از عدم مشارکت مردم در انتخابات است، بلکه هرچه به روز انتخابات نزديک می شويم، ميزان کم مشارکت شهروندان در نظر سنجی ها چشمگيرتر می شوند. عامل دوم، عدم مشارکت مردم در انتخابات، بمعنای پايان قدرت رهبريست و به همين دليل، بيش از ديگران، او ولايت خود را اولين سنگری می بيند که مورد تهاجم رقبا و يا مردم قرار خواهند گرفت.
-----------------------------------------

همسايه هايت چه شدند؟



شعری از محسن بافکر ليالستانی [روزنامه نسيم]


صدايت را می خواهم
های ... ای رفيق يکساله ام
در روزهای جوانی و سربازی
و سال درّه ی دوران چهل دختر و گردنه های خوش ييلاق
های ... ای همراه روزهای چهار فصل من
در زير درختان سنجد و زرد آلو
با عطر پونه های کنار رودخانه
می خواهم برای لحظه ای هم اگر شد در کنارت باشم
حالا پس از گذشت ربع قرن فاصله
از خاطره هايی که با تو فراهم کردم ياد می آورم
در آسايشگاه و اردوگاه و حتی بازداشتگاه سربازخانه
از ميان ساک و مرخصی هايت از بم
خرما و « قوتّو » می آوردی
و من هم چای و بادام از جمعه های لاهيجان
تا در ميان آواز غريبی هايمان
پناهمان باشد
کوتاه می کرديم
آن وقت ها روزهای بلند سرباز خانه را
با ياد رنجهای پدران و مهربانی های مادران مان
و از خانه های کوچکی می گفتيم
پناهگاه خواهران و برادران بسيارمان
بعد از آن هيچگاه از فرزندانمان حرفی نزديم
فرصتی نشد تا از نوه هايمان بگوئيم
هيچگاه همديگر را نديديم
... و آيا بازهم تو را خواهم ديد
ای رفيق روزهای تمرّد و فرار
ای همنشين کوتاه جوانسالی
آيا بعد از آوار خونين بم
اگر مانده باشی، حوصله ی شناختنم را داری؟
راستی، همراه روزهای سربازی
چه بر سر برادران و خواهرانت آمد؟
همسايه هايت چه شدند؟

*ـ قوتّو، نوعی معجون غذايی اهالی بم است.

هیچ نظری موجود نیست: