حکومتهای ايران و فرانسه،
بازندگان اصلی انتخابات
محافظه کاران، ذوق زده از شرکت و حضور پنجاه درصدی مردم در پای صندوق های رأی، و در حاليکه با شوری وصف ناپذير در تدارک جشن پيروزی خود بودند، واکنش و اخطار به موقع «آدام ارلی» سخنگوی دولت آمريکا، مبنی بر اينکه انتخابات مجلس هفتم غير منصفانه و نا عادلانه بوده و در راستای تمايلات واقعی مردم ايران نيست؛ آنان را غافل گير کرد.
اگر چه موضوع سخن درباره ايران بود، اما مخاطب اصلی و واقعی آدام ارلی، نه حکومت ايران، بلکه دولت فرانسه است. دولتی که به محافظه کاران ايران قول داده بود که پس از پيروزی در انتخابات اخير، تلاش خواهد کرد تا از طريق جلب موافقت اتحاديه اروپا، رأی و نظر دولت آمريکا را نسبت به حکومت کنونی ايران از اساس تغيير دهد. از اين نظر، واکنش سخنگوی دولت آمريکا، شادکامی اولين شب پيروزی محافظه کاران را به تلخ کامی بی فرجام مبدل ساخت.
حکومت های فرانسه و ايران، تقريباً دردهای مشترکی دارند. اولی، عليرغم سرمايه گذاری فراوان در عراق، خود را بازنده اصلی جنگ می داند، و دومی، به رغم دلبستن به تلاشهای نيروهای افراطی ـ مذهبی در درون خاک عراق، مرگ سياسی خويش را نزديک می بيند. هر دو دولت واقفند که استقرار و تثبيت يک حکومت مردمی و منتخب در عراق، با توجه به بافت اجتماعی و قبيله ای آن کشور، موجب بسياری از ديگرگونی ها در منطقه خواهد شد و به تبع آن، موقعيت دولت آمريکا را بعنوان منجی دموکراسی و آزادی، بيش از پيش در منطقه و در باور مردم تُهيدست و چشم انتظار، تثبيت خواهد کرد. اما آنچه در اين ميان حائز اهميت بسيارند نه واکنشهای جمهوری اسلامی، که دفاع آن حکومت از موجوديت و بقاء خود امريست طبيعی؛ بلکه استراتژی لجوجانه ی دولت فرانسه است که سياست خويش را در اين دور، با تمايلات افراطی ترين، سنتی ترين و عقب مانده ترين قشر اعراب و از جمله ايران، همگام و هم جهت ساخته است.
گُليست های پير، بی توجه به تمايلات و نيازهای مردم منطقه به آزادی و دموکراسی و صلح، و حتی چشم بستن در برابر نظام های سياسی ارتجاعی که در شرايط کنونی مانع اصلی کسب و کار و رونق اقتصاديند؛ اراده خويش را جزم کرده اند تا از اين پس با کارت ايران، وارد بازی جديدی با آمريکا شوند. در ظاهر آنها، و يا اگر دقيق تر گفته شود در ديپلماسی جديد فرانسه، آنچه را که رسانه های جهانی از نارضايتی های مردم ايران بازتاب می دهند، پيش از اينکه بيانگر واقعيت های داخلی و خواستهای مردم باشند، بيشتر آنان را انعکاس دهنده نظرات و تمايلات جنگ طلبانه ساکنان کاخ سفيد و وزارت دفاع آمريکا می داند. از اين زاويه، دولت ژاک شيراک با بازگشت به عقب، و با بازسازی ذهنی از مبارزات چهل ـ پنجاه سال پيش مردم الجزاير و انطباق آن با شرايط کنونی عراق و بزرگنمايی از اعمال تروريست ها، می کوشد تا سياستگذاران وزارت خارجه آمريکا را دچار شک و ترديدهای جدّی سازد.
شيراک، دقيقاً نيک ميدانست که توجيه ديپلماسی دفاع از حاکميت اسلامی در پس سياست تغييرات گام به گام، قبل از آمريکا، اعضای اتحاديه اروپا را عليه خويش بسيج خواهد کرد. مضافاً چنين سياستی بعد از صدور قطعنامه، که از سرگيری مذاکرات و تحکيم روابط با ايران را، مشروط به روشن شدن وضعيت برنامه های هسته ای، مبارزه با تروريسم، عدم مخالفت با روند صلح دولت فلسطين با اسرائيل و خلاصه رعايت و بهبود حقوق بشر موکول کرده اند، بسيار دشوار می نمايد. به همين دليل از مدت ها پيش، فرانسه ابتداء با بزرگنمايی «باتلاق عراق» و جنگ فرسايشی، قصد داشت اروپا را مجاب سازد که هرگونه تأخير و خللی در روابط تجاری اتحاديه اروپا با ايران، هرچه بيشتر توان رقابتی اتحاديه را نسبت به کشورهای آمريکا، ژاپن و چين در منطقه تقليل خواهد داد و طبيعتاً به زيان آينده اقتصادی اروپا تمام خواهد شد. بازنگری روابط تجاری ايران و اتحاديه، گام اول استراتژی فرانسه بود و از اين نظر اميد داشت که تا اجلاس ماهيانه وزرای خارجه در روز چهارم اسفندماه، با تحقق حداقل دو پيش شرط در ايران، فرانسه بتواند مرحله دوم استراتژی خود را مبنی بر تاييد انتخابات بمعنای پايان بحران سياسی، به اجراء گذارد.
سياستگذاران فرانسوی، شرايط پيش از انتخابات مجلس و تقابل رئيس جمهور با ولی فقيه را بر سر تحقق ايده های اصلاحات، با دوره سالهای 41 ـ 39 و درگيری امينی با شاه، شبيه سازی ميکنند. آنها معتقدند که به دليل عدم وجود احزاب قدرتمند و مردمی در کشور، ساختار سياسی، صرف نظر از اينکه حکومت دينی است يا سکولار، تنها از بالا و به خواست و اراده شخصيت مستقر در رأس هرم، قابل تغيير و تحولند. در چنين شرايطی منطق سياست حکم می کند تا کشورهای اروپايی، بجای دنباله روی از سياستهای نوسانی رئيس جمهور، تمام نيروی خويش را در جهت ترغيب و تشويق خامنه ای به پذيرش و تحقق اصلاحات، بسيج کنند. سياستگذاران فرانسوی، با استناد به نظرات و ديدگاههای پاره ای از محافل ايرانی نزديک به قدرت، نتيجه می گيرند که قدرتمندان ايرانی به اين مهم واقفند که در شرايط کنونی، راههای بازگشت [باز سازی سالهای اول انقلاب] و پيش رو [مهاجرت] در برابر آنها بسته است و چاره ای جز تن دادن به اصلاحات و تغيير مناسبات کنونی با آمريکا نداشته و ندارند.
نگاه دولت فرانسه به بحران کنونی و فرآيند اصلاحات در ايران، دقيقاً با تمايلات و ذائقه سياسی محافظه کاران و در رأس آنان ولی فقيه، همخوانی هايی داشت و روشن بود که دست اندرکاران قدرت، با آغوش باز از آن استقبال خواهند کرد. اما شيراک، در ديدار با حسن روحانی نماينده تام الختيار قدرت پنهان، جلب رضايت اتحاديه اروپا را موکول به تحقق حداقلی از شروط و تضمين قطعی درباره ديگر بندهای قعطنامه دانست. محافظه کاران برای تحقق پيش شرط ها، نه تنها همه تسهيلات لازم را برای بازرسان آژانس بين المللی مهيا ساختند و حتی آمار رأی دهندگان را تا سطح پنجاه درصد بالا بردند، بلکه ولی فقيه، در آخرين سفر خود به مشهد و در مشورت با طبسی، بر سر مهمترين موضوع اختلاف شان با شيراک، اينکه رئيس جمهور آينده از ميان روحانيت برگزيده نشود؛ به نتايج تازه ای رسيد که در روز اخذ رأی، روحانی برای وزرای خارجه اروپا پيام فرستاد که تمايلی برای نامزدی در انتخابات رياست جمهوری ندارد.
اما روند کنونی انتخابات همراه با توقيف دو روزنامه، موجب شدند تا قبل از اينکه آمريکا بخواهد واکنشی نشان دهد، مطبوعات و پارلمانهای غربی، پيشاپيش همه تلاشهای دولت فرانسه را برای بهبود روابط اتحاديه با ايران، ناکام بگذارند. اگرچه فرانسه در پيشبرد سياست خود عقب ننشست و حتی در برابر انتقادهای گرهارد شرودر صدراعظم آلمان، واکنشی از خود نشان نداد اما، با توجه به بحران کنونی، چه کسانی بازندگان اصلی بازی هستند؟
---------------------------------------------------------------------
متن بيانيه ای که علت دستگيری فرشاد قربانپور
دبير بخش بين الملل و اقتصاد روزنامه گيلان امروز شد.
به نام خداوند جان و خرد
كنگرة سراسري حزب كمونيست اتحاد شوروي بود و «نيكتا خروشچف» رئيس جمهور شوروي در حال گزارش دادن بود، او كه پس از «استالين» رئيس جمهور شده بود در حرفهايش زبان به اعتراض گشود و جنايتهاي استالين را تقبيح كرده و دوران او را سياه توصيف كرد،
در همين زمان از انتهاي سالن يك نفر داد زد: شما كه انتقاد مي كنيد در همان موقع كجا بوديد. خروشچف پرسيد: چه كسي اين حرف را زده است؟ و كسي از جايش برنخاست. خروشچف دوباره پرسيد، باز هم كسي برنخاست. و سپس خروشچف با لبخند گفت: من آن موقع در جاي شما بودم،
اما اكنون بيائيد جاي آنكس كه داد ميزند و مخفي ميشود نباشيم بيش از چهل سال پس از آن تاريخ، در كشور ايران مقدمات هفتمين دورة انتخابات مجلس شوراي اسلامي در حال اجراست و همه البته بسيار سرد هستند، تريبونهاي رسمي نظام و برخي نهادها تهديد ميكنند كه مردم حتماً بايد در انتخابات شركت كنند و بعضاً ميگويند عدم شركت آنها در انتخابات برايشان گران تمام ميشود، اينكه اصلاً نبايد اعتراض كرد حرف دموكراتمنشانهاي نيست،
اينكه هركسي انتخابات را تحريم كند مورد پيگرد قرار ميگيرد، از مشخصههاي حكومتهاي ديكتاتوري است. اگر اعتراض ميكنيم بايد منطقي باشد، مردم بايد بدانند كه هيچكس و هيچ قدرتي نميتواند آنان را وادار به شركت در انتخابات كند، در حاليكه عملاً آنان كه تائيد شدهاند توانائي كافي ندارند.
مجلس هفتم اگر به همين شكل تشكيل شود، يقيناً مجلس بيمانندي خواهد شد، چراكه در مقابل اين مجلس انتصابي در واقع بسياري از مجالس دوران قبل از انقلاب و حتي زمان مشروطه آرماني به نظر ميرسند، بيائيد يكبار هم كه شده با عدم شركت در انتخابات ثابت كنيم كه كشورمان يعني همين ايران كهن را دوست داريم.
باور كنيد رأي دادن يا رأي ندادن نه هيچ ربطي به شرعيات دارد و نه هيچ ارتباطي به ثواب اخروي، بنابراين هيچ كسي قاعدتاً نبايد كسي را كه رأي نداده است با چوب شرع تكفير كند، پس بيائيد نه براي خدا، نه براي دين و نه براي خودمان بلكه براي ايران راي ندهيم.
فرشاد قربانپور / مرتضي گلشاهي / صادق جم / آرش بهمني
بازندگان اصلی انتخابات
محافظه کاران، ذوق زده از شرکت و حضور پنجاه درصدی مردم در پای صندوق های رأی، و در حاليکه با شوری وصف ناپذير در تدارک جشن پيروزی خود بودند، واکنش و اخطار به موقع «آدام ارلی» سخنگوی دولت آمريکا، مبنی بر اينکه انتخابات مجلس هفتم غير منصفانه و نا عادلانه بوده و در راستای تمايلات واقعی مردم ايران نيست؛ آنان را غافل گير کرد.
اگر چه موضوع سخن درباره ايران بود، اما مخاطب اصلی و واقعی آدام ارلی، نه حکومت ايران، بلکه دولت فرانسه است. دولتی که به محافظه کاران ايران قول داده بود که پس از پيروزی در انتخابات اخير، تلاش خواهد کرد تا از طريق جلب موافقت اتحاديه اروپا، رأی و نظر دولت آمريکا را نسبت به حکومت کنونی ايران از اساس تغيير دهد. از اين نظر، واکنش سخنگوی دولت آمريکا، شادکامی اولين شب پيروزی محافظه کاران را به تلخ کامی بی فرجام مبدل ساخت.
حکومت های فرانسه و ايران، تقريباً دردهای مشترکی دارند. اولی، عليرغم سرمايه گذاری فراوان در عراق، خود را بازنده اصلی جنگ می داند، و دومی، به رغم دلبستن به تلاشهای نيروهای افراطی ـ مذهبی در درون خاک عراق، مرگ سياسی خويش را نزديک می بيند. هر دو دولت واقفند که استقرار و تثبيت يک حکومت مردمی و منتخب در عراق، با توجه به بافت اجتماعی و قبيله ای آن کشور، موجب بسياری از ديگرگونی ها در منطقه خواهد شد و به تبع آن، موقعيت دولت آمريکا را بعنوان منجی دموکراسی و آزادی، بيش از پيش در منطقه و در باور مردم تُهيدست و چشم انتظار، تثبيت خواهد کرد. اما آنچه در اين ميان حائز اهميت بسيارند نه واکنشهای جمهوری اسلامی، که دفاع آن حکومت از موجوديت و بقاء خود امريست طبيعی؛ بلکه استراتژی لجوجانه ی دولت فرانسه است که سياست خويش را در اين دور، با تمايلات افراطی ترين، سنتی ترين و عقب مانده ترين قشر اعراب و از جمله ايران، همگام و هم جهت ساخته است.
گُليست های پير، بی توجه به تمايلات و نيازهای مردم منطقه به آزادی و دموکراسی و صلح، و حتی چشم بستن در برابر نظام های سياسی ارتجاعی که در شرايط کنونی مانع اصلی کسب و کار و رونق اقتصاديند؛ اراده خويش را جزم کرده اند تا از اين پس با کارت ايران، وارد بازی جديدی با آمريکا شوند. در ظاهر آنها، و يا اگر دقيق تر گفته شود در ديپلماسی جديد فرانسه، آنچه را که رسانه های جهانی از نارضايتی های مردم ايران بازتاب می دهند، پيش از اينکه بيانگر واقعيت های داخلی و خواستهای مردم باشند، بيشتر آنان را انعکاس دهنده نظرات و تمايلات جنگ طلبانه ساکنان کاخ سفيد و وزارت دفاع آمريکا می داند. از اين زاويه، دولت ژاک شيراک با بازگشت به عقب، و با بازسازی ذهنی از مبارزات چهل ـ پنجاه سال پيش مردم الجزاير و انطباق آن با شرايط کنونی عراق و بزرگنمايی از اعمال تروريست ها، می کوشد تا سياستگذاران وزارت خارجه آمريکا را دچار شک و ترديدهای جدّی سازد.
شيراک، دقيقاً نيک ميدانست که توجيه ديپلماسی دفاع از حاکميت اسلامی در پس سياست تغييرات گام به گام، قبل از آمريکا، اعضای اتحاديه اروپا را عليه خويش بسيج خواهد کرد. مضافاً چنين سياستی بعد از صدور قطعنامه، که از سرگيری مذاکرات و تحکيم روابط با ايران را، مشروط به روشن شدن وضعيت برنامه های هسته ای، مبارزه با تروريسم، عدم مخالفت با روند صلح دولت فلسطين با اسرائيل و خلاصه رعايت و بهبود حقوق بشر موکول کرده اند، بسيار دشوار می نمايد. به همين دليل از مدت ها پيش، فرانسه ابتداء با بزرگنمايی «باتلاق عراق» و جنگ فرسايشی، قصد داشت اروپا را مجاب سازد که هرگونه تأخير و خللی در روابط تجاری اتحاديه اروپا با ايران، هرچه بيشتر توان رقابتی اتحاديه را نسبت به کشورهای آمريکا، ژاپن و چين در منطقه تقليل خواهد داد و طبيعتاً به زيان آينده اقتصادی اروپا تمام خواهد شد. بازنگری روابط تجاری ايران و اتحاديه، گام اول استراتژی فرانسه بود و از اين نظر اميد داشت که تا اجلاس ماهيانه وزرای خارجه در روز چهارم اسفندماه، با تحقق حداقل دو پيش شرط در ايران، فرانسه بتواند مرحله دوم استراتژی خود را مبنی بر تاييد انتخابات بمعنای پايان بحران سياسی، به اجراء گذارد.
سياستگذاران فرانسوی، شرايط پيش از انتخابات مجلس و تقابل رئيس جمهور با ولی فقيه را بر سر تحقق ايده های اصلاحات، با دوره سالهای 41 ـ 39 و درگيری امينی با شاه، شبيه سازی ميکنند. آنها معتقدند که به دليل عدم وجود احزاب قدرتمند و مردمی در کشور، ساختار سياسی، صرف نظر از اينکه حکومت دينی است يا سکولار، تنها از بالا و به خواست و اراده شخصيت مستقر در رأس هرم، قابل تغيير و تحولند. در چنين شرايطی منطق سياست حکم می کند تا کشورهای اروپايی، بجای دنباله روی از سياستهای نوسانی رئيس جمهور، تمام نيروی خويش را در جهت ترغيب و تشويق خامنه ای به پذيرش و تحقق اصلاحات، بسيج کنند. سياستگذاران فرانسوی، با استناد به نظرات و ديدگاههای پاره ای از محافل ايرانی نزديک به قدرت، نتيجه می گيرند که قدرتمندان ايرانی به اين مهم واقفند که در شرايط کنونی، راههای بازگشت [باز سازی سالهای اول انقلاب] و پيش رو [مهاجرت] در برابر آنها بسته است و چاره ای جز تن دادن به اصلاحات و تغيير مناسبات کنونی با آمريکا نداشته و ندارند.
نگاه دولت فرانسه به بحران کنونی و فرآيند اصلاحات در ايران، دقيقاً با تمايلات و ذائقه سياسی محافظه کاران و در رأس آنان ولی فقيه، همخوانی هايی داشت و روشن بود که دست اندرکاران قدرت، با آغوش باز از آن استقبال خواهند کرد. اما شيراک، در ديدار با حسن روحانی نماينده تام الختيار قدرت پنهان، جلب رضايت اتحاديه اروپا را موکول به تحقق حداقلی از شروط و تضمين قطعی درباره ديگر بندهای قعطنامه دانست. محافظه کاران برای تحقق پيش شرط ها، نه تنها همه تسهيلات لازم را برای بازرسان آژانس بين المللی مهيا ساختند و حتی آمار رأی دهندگان را تا سطح پنجاه درصد بالا بردند، بلکه ولی فقيه، در آخرين سفر خود به مشهد و در مشورت با طبسی، بر سر مهمترين موضوع اختلاف شان با شيراک، اينکه رئيس جمهور آينده از ميان روحانيت برگزيده نشود؛ به نتايج تازه ای رسيد که در روز اخذ رأی، روحانی برای وزرای خارجه اروپا پيام فرستاد که تمايلی برای نامزدی در انتخابات رياست جمهوری ندارد.
اما روند کنونی انتخابات همراه با توقيف دو روزنامه، موجب شدند تا قبل از اينکه آمريکا بخواهد واکنشی نشان دهد، مطبوعات و پارلمانهای غربی، پيشاپيش همه تلاشهای دولت فرانسه را برای بهبود روابط اتحاديه با ايران، ناکام بگذارند. اگرچه فرانسه در پيشبرد سياست خود عقب ننشست و حتی در برابر انتقادهای گرهارد شرودر صدراعظم آلمان، واکنشی از خود نشان نداد اما، با توجه به بحران کنونی، چه کسانی بازندگان اصلی بازی هستند؟
---------------------------------------------------------------------
متن بيانيه ای که علت دستگيری فرشاد قربانپور
دبير بخش بين الملل و اقتصاد روزنامه گيلان امروز شد.
به نام خداوند جان و خرد
كنگرة سراسري حزب كمونيست اتحاد شوروي بود و «نيكتا خروشچف» رئيس جمهور شوروي در حال گزارش دادن بود، او كه پس از «استالين» رئيس جمهور شده بود در حرفهايش زبان به اعتراض گشود و جنايتهاي استالين را تقبيح كرده و دوران او را سياه توصيف كرد،
در همين زمان از انتهاي سالن يك نفر داد زد: شما كه انتقاد مي كنيد در همان موقع كجا بوديد. خروشچف پرسيد: چه كسي اين حرف را زده است؟ و كسي از جايش برنخاست. خروشچف دوباره پرسيد، باز هم كسي برنخاست. و سپس خروشچف با لبخند گفت: من آن موقع در جاي شما بودم،
اما اكنون بيائيد جاي آنكس كه داد ميزند و مخفي ميشود نباشيم بيش از چهل سال پس از آن تاريخ، در كشور ايران مقدمات هفتمين دورة انتخابات مجلس شوراي اسلامي در حال اجراست و همه البته بسيار سرد هستند، تريبونهاي رسمي نظام و برخي نهادها تهديد ميكنند كه مردم حتماً بايد در انتخابات شركت كنند و بعضاً ميگويند عدم شركت آنها در انتخابات برايشان گران تمام ميشود، اينكه اصلاً نبايد اعتراض كرد حرف دموكراتمنشانهاي نيست،
اينكه هركسي انتخابات را تحريم كند مورد پيگرد قرار ميگيرد، از مشخصههاي حكومتهاي ديكتاتوري است. اگر اعتراض ميكنيم بايد منطقي باشد، مردم بايد بدانند كه هيچكس و هيچ قدرتي نميتواند آنان را وادار به شركت در انتخابات كند، در حاليكه عملاً آنان كه تائيد شدهاند توانائي كافي ندارند.
مجلس هفتم اگر به همين شكل تشكيل شود، يقيناً مجلس بيمانندي خواهد شد، چراكه در مقابل اين مجلس انتصابي در واقع بسياري از مجالس دوران قبل از انقلاب و حتي زمان مشروطه آرماني به نظر ميرسند، بيائيد يكبار هم كه شده با عدم شركت در انتخابات ثابت كنيم كه كشورمان يعني همين ايران كهن را دوست داريم.
باور كنيد رأي دادن يا رأي ندادن نه هيچ ربطي به شرعيات دارد و نه هيچ ارتباطي به ثواب اخروي، بنابراين هيچ كسي قاعدتاً نبايد كسي را كه رأي نداده است با چوب شرع تكفير كند، پس بيائيد نه براي خدا، نه براي دين و نه براي خودمان بلكه براي ايران راي ندهيم.
فرشاد قربانپور / مرتضي گلشاهي / صادق جم / آرش بهمني
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر