دوشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۶

انتخابات فرانسه و بحران دموکراسی

روز گذشته مردم فرانسه از ميان دو گزينه و دو بينش کاملا متفاوت، به‌رغم دشواری‌ها و ترديدهای بسيار، سرانجام نيکولا سارکوزی را برای مقام رياست جمهوری برگزيدند. مطابق جدول زير، برنامه «اصلاحات بنيادين اقتصادی» او، در به‌ترين شرايط، مورد استقبال تقريبن 31 درصد رأی‌دهندگان [يعنی همان رأی‌دهندگان دور نخست] قرار گرفت و همين آرای اندک، بيان‌گر آيندهِ دشواری‌‌ست که سارکوزی پيش رو دارد.


انتخابات رياست جمهوری

کل شرکت

کنندگان

آرای سارکوزی

درصد

آرای روايال

درصد

احزاب ديگر

درصد

دور نخست

۳۶/۵ ميليون

۳۱

۲۵

۴۴

دور دوم

۳۶/۵ ميليون

۳۱+۲۲

۲۵+۲۲

-


اما مسئله مهم‌تر در انتخابات اخير و آينده فرانسه، نقش و تأثير امواجی است که پيش از انتخابات به‌راه افتاده بود و هم‌چنان تداوم دارد. امواجی که قادرست در شرايط‌های بحرانی، اشکال هندسی جوامع موزائيکی را از نظر رأی و انتخاب تغيير دهد. متأسفانه خانم «سگولن روايال» تنها رقيب سارکوزی، جنس و ماهيت چنين امواجی را که مختص عصر جهان ارتباطات و مبادله اطلاعات است، بخوبی درک نکرد. آن‌را برابر با آشوب‌های آينده و پيش‌بينی نشده گرفت و گفت: "موجی به راه افتاده که باز نخواهد ايستاد".
کانديداهای فرانسه، هنوز نقش و عناصر تأثيرگذار جهانی را در انتخابات فرانسه، يا واقعن نمی‌بينند و يا آن‌را بسيار ناچيز و گذرا ارزيابی می‌کنند. اين نوع ارزيابی در حالی‌است که مردم فرانسه معتقدند هميشه حساسيت‌هايی نسبت به انتخابات فرانسه وجود داشت. مردم خاورميانه و شمال افريقا که تاحدودی زندگی و سرنوشت‌شان با تحولات داخلی فرانسه گره خورده بود، سنتن توجه ويژه‌ای به مبارزات انتخاباتی و اين که چه کسی رئيس جمهور آينده فرانسه خواهد شد، داشتند و هنوز هم دارند. همين‌طور در جهان دو جبهه‌ای قرن گذشته، رُخ‌دادها و تحولات سياسی کشور فرانسه، همواره در بورس توجه طيف‌های مختلفی از نيروهای چپ‌انديش قرار داشت. پاندول‌ها و غيرنرم بودن سياست فرانسه بستری را فراهم آورد بود تا گروهی آن‌را پاشنه آشيل امپرياليسم و يا سوسيال امپرياليسم ارزيابی می‌کردند و معتقد بودند که می‌توان از اين نقطه، جهان سرمايه‌داری يا جهان سوسيال امپرياليسم را گرفتار بحران‌های جبران‌ناپذيری ساخت.
اگرچه شرايط جهانی تغيير کرد ولی، به‌يک معنا درجه حساسيت‌ها در جهان فزونی يافت. فرايند زندگی جهان‌شهروندی به‌گونه‌ای است که نه تنها موجب تشويق چنين حضوری‌ست بل‌که، با استنباط و وام‌گيری از نظرات «فون هايک»، می‌توان گفت که برخلاف قرن گذشته، امروز، جامعه جهانی مجهز به يک‌سری ابزارهای «خودصافی‌مانند» برای حذف پاره‌ای اعتقادات و ارزش‌های نامتناسبی است که در عرصه‌های ملی‌ و از جمله در کشور فرانسه تظاهر می‌يابند. اين عوامل بازدارنده، مختص اين يا آن کشور خاص نمی‌گردد، امری‌ست جهانی. همان‌گونه که در اين دور از مبارزات انتخاباتی، شاهد تغييرات بارزی در فرانسه بوديم و برای نخستين‌بار، هم گستره توجه از مرزهای سنتی فراتر رفتند، و هم عوامل و عناصر تازه‌ای در انتخابات دخالت داشتند که می‌توانيم آن‌ها را زير عناوين «عوامل ايکس» و «نسل دات کام» شناسايی و نام‌گذاری کنيم.
اما مهم‌تر از اين، غفلت و عدم توانايی مسئولين امور سياسی فرانسه است. گويا در دور اول انتخابات، دو عامل فوق به‌هيچ‌وجه مورد پيش‌بينی و محاسبه قرار نگرفته بودند. اگرچه آن‌ها ناتوانی خود را با اين تحليل که تمايل به تغيير شرايط کنونی موجب گرديد تا بيش از اندازه روی خواست‌ها و واکنش‌های داخلی حساسيت نشان ‌بدهيم، توجيه می‌کنند ولی، واقعيت‌های سياسی روزمره نشان می‌دهند، دولت‌مردان فرانسه، نسبت به خصلت همگانی و عمومی بودن بسياری از مسائل و پديده‌های سياسی‌ـ‌اجتماعی، که از ويژه‌گی‌های عصر کنونی است، عصری که مضمونن مرزهای ملی نمی‌شناسند، اساسن بی‌توجه و بی‌تفاوت‌اند.
فرانسه گرفتار بحرانی‌ست که از منظر فرهنگ سياسی، به آن "بحران دموکراسی" می‌گويند. معضلی که سياست‌گذاران و برنامه‌ريزان آن‌را نمی‌بينند و نمی‌توانند ارزيابی دقيقی از اين بحران ارائه دهند. اين عدم آگاهی موضوع خاص و پوشيده‌ای نيست. طيف‌های مختلف فرانسويان معتقدند که از بسياری جهات، مسئولين، از مردم عقب‌ترند. آن‌ها اگرچه نويد تغييرات و اصلاحات داده‌اند [که چاره‌ای غير از اين هم نيست] ولی، وعده‌های داده‌شده [هم از جانب سگولن روايال و هم از طرف نيکولا سارکوزی] درمان دردها نيست. مسئله عمده‌ای که سياست‌مداران نسبت به آن بی‌توجه‌اند مقوله دموکراسی کلاسيک است، که پاسخ‌گوی مشکلات کنونی نيست. اگر خود را آلوده احساسات جناحی چپ و راست نکنيم، ساختار سياسی فعلی و ظرفيت گردانندگان امور به‌گونه‌ای‌ست، که توان‌مندی تحلیلی آنان به‌هيچ‌وجه متناسب با زمان و سرعت مبادلات اطلاعاتی در جهان نيست. هم راه ورود افراد توان‌مند به درون ساختار بسته هست و هم درک آن‌ها نسبت به مشارکت، عقب‌مانده و معتقد به تحليل از بالاست. با چنين شرايطی، اصلاحات بنيادين اقتصادی، فقط می‌تواند شکاف‌ها را گسترش دهد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.متاسفانه،سياستمداران،بدنبال جلب آرا هستند و هميشه برای آينده نزديک برنامه ريزی ميکنند،شايد هم برای همين هست که دنيا از بد به بدتر سير ميکند.