قسمت اوّل
بنا به تجربه، از روز شنبه بار ديگر شاهد يکسری جدلهای حوزهای در رسانهها خواهيم بود که آيا مرحله دوم انتخابات مجلس اسلامی را میشود برابر با رفراندوم گرفت؟ دقيقاً شبيهی جدلهايی که پيرامون «آب کُر» در حوزهها بهراه میاندازند، گروهی تأييد میکنند و گروهی هم میگويند غلط میکنند!
سر نخ چنين بدعتگذاری توهّمآميز و بدآموز را بايد در دوران اصلاحات دولتی دنبال کرد. در اين دورۀ بود که دولتمردان ايرانی، از هر قماش و جبههای، گاه و بیگاه دم از رفراندوم میزدند و هر حرکتی را _حتا يک راهپيمايی هزينهبر و از قبل سازماندهی شده را_ در مقايسه با آن میسنجيدند و بهنام رفراندوم، بر مردم عادی قالب میکردند. پيش از اين دورۀ و تا آنجايی که به خاطر دارم هاشمی رفسنجانی شايد آخرين فردی بود که غيرمستقيم، مراسم خاکسپاری آيتاله خمينی را برابر با رفراندوم گرفته بود. آنرا بهعنوان بيعتی دوباره (واژه فقهی معادل با رفراندم) با ديدگاههای امام و تجديدعهد (واژه مذهبیـسياسی معادل با رفراندوم) با جمهوری اسلامی دانست. دليل اصلی رواج چنين پنداربافیها در جامعه چيست؟
اما قبل از پاسخ، دانستن يک نکته حائز اهميت است که آيا ما مجازيم تا در بارۀ هر پديدهای از اين دست تفسير دلبخواهی ارائه دهيم؟ از منظر جامعهشناسی سياسی، واژگان حقوقیـسياسیای که در رديف مقولات خاص مورد توافق عمومی قرار گرفتهاند، همواره در يک ساخت مفهومی مشخص قابل درک و معنا هستند. انتخابات، رفراندوم و يا حتا انقلاب را، به اين دليل که نيازمند حرکت جمعی و مشترک انسانهاست، میتوانيم در يک رديف طبقهبندی کنيم و باز (مطابق جدول زير) بهنسبت خصايص همگون يا ديگر وجوهات متشابه از جمله به نتايجی که ممکن است بعدها منجر گردد، میشود درجه فواصل آنان را در همان طبقه و بطور تقريبی تعيين کرد؛ اما امکان انطباق آنان در حيطه قدرت ما نيست.
مطابق جدول بالا از نظر شکل مشارکت، صفهای انتخابات و رفراندوم به صندوق آراء منتهی میگردند و نتايج بدست آمده نيز منوط است هم به تعداد و سطح شرکت مردم و هم به نوع انتخاب آنان. اما از نظر محتوايی، هدفهايی را که رفراندوم در پاسخ به معضلات اساسی و عينيت بخشيدن آنها در جامعه دنبال میکند؛ انتخابات، فاقد چنين مضمونی است. يعنی هر واژهای از اين دست، مفهوم و کاربرد ويژه خود را داشته و دارد. بههمين دليل بهرهگيری از اين کلمات، اختياری و دلبخواهی نيست تا هرکسی مطابق ذوق و سليقهی فردی، هر زمان که اراده نمود آن را در بازار سياست عرضه کند.
بديهی است که سياستمداران جوامع گوناگون، هموارۀ با امواجی از تمايلها و سليقههای مختلف، متفاوت و متضاد مردمشان روبهرويند. آيا وظيفه سياستمدارانی که در ارتباط با افکار عمومی قرار دارند، بازتاب همان تمايلات است يا استريزه و استاندارد کردن آنها؟ مسئله اين نيست که چهکسی منبع و عامل توهّمپراکنی در درون جامعه است، بل هدف مشخص کردن مرزها است و توضيح اين نکته که تمايل گروهی از نخبگان و دستاندرکاران سياست و حتا انتظاری را که مردم از يک انتخابات عادی دارند، يک چيز است و فرآيندی که آن خواست و تغييرات در آن صورت میگيرد چيزی ديگر. يعنی ما به کل مجموعه (روند) و نتايج فرجامی آن توجه داريم. بهطور مثال، انقلاب اگرچه مفهوم جابهجايی در قدرت را میرساند اما، آن جابهجايی به تنهايی و بیتوجه به منشأ اجتماعی، ايدئولوژی و سياست گروه تسخيرکننده، نارسا و بیمعنی است. روی همين اصل، همه کسانی که از انتخابات «دوم خرداد» بهعنوان انقلاب ياد میکردند و يا میکنند، در واقع قصد دارند جامعه را بسمت مفاهيم رمانتيک، احساسی و غير تعقلی سمت دهند. وقتی فردی سخن از انقلاب میگوید، شنونده میفهمد که هدف و منظور او نوع خاصی از منازعه سياسی است، چرا که هر منازعه سياسی منجر به انقلاب نخواهد شد. هدف از بيان آن کوششی است برای تسهيل فهم يک پديده اجتماعی، شرايطی که منجر به گذاری خاص، تغيير و جابجايی قدرت از دستی به دست ديگر میگردد.
قسمت دوم
بنا به تجربه، از روز شنبه بار ديگر شاهد يکسری جدلهای حوزهای در رسانهها خواهيم بود که آيا مرحله دوم انتخابات مجلس اسلامی را میشود برابر با رفراندوم گرفت؟ دقيقاً شبيهی جدلهايی که پيرامون «آب کُر» در حوزهها بهراه میاندازند، گروهی تأييد میکنند و گروهی هم میگويند غلط میکنند!
سر نخ چنين بدعتگذاری توهّمآميز و بدآموز را بايد در دوران اصلاحات دولتی دنبال کرد. در اين دورۀ بود که دولتمردان ايرانی، از هر قماش و جبههای، گاه و بیگاه دم از رفراندوم میزدند و هر حرکتی را _حتا يک راهپيمايی هزينهبر و از قبل سازماندهی شده را_ در مقايسه با آن میسنجيدند و بهنام رفراندوم، بر مردم عادی قالب میکردند. پيش از اين دورۀ و تا آنجايی که به خاطر دارم هاشمی رفسنجانی شايد آخرين فردی بود که غيرمستقيم، مراسم خاکسپاری آيتاله خمينی را برابر با رفراندوم گرفته بود. آنرا بهعنوان بيعتی دوباره (واژه فقهی معادل با رفراندم) با ديدگاههای امام و تجديدعهد (واژه مذهبیـسياسی معادل با رفراندوم) با جمهوری اسلامی دانست. دليل اصلی رواج چنين پنداربافیها در جامعه چيست؟
اما قبل از پاسخ، دانستن يک نکته حائز اهميت است که آيا ما مجازيم تا در بارۀ هر پديدهای از اين دست تفسير دلبخواهی ارائه دهيم؟ از منظر جامعهشناسی سياسی، واژگان حقوقیـسياسیای که در رديف مقولات خاص مورد توافق عمومی قرار گرفتهاند، همواره در يک ساخت مفهومی مشخص قابل درک و معنا هستند. انتخابات، رفراندوم و يا حتا انقلاب را، به اين دليل که نيازمند حرکت جمعی و مشترک انسانهاست، میتوانيم در يک رديف طبقهبندی کنيم و باز (مطابق جدول زير) بهنسبت خصايص همگون يا ديگر وجوهات متشابه از جمله به نتايجی که ممکن است بعدها منجر گردد، میشود درجه فواصل آنان را در همان طبقه و بطور تقريبی تعيين کرد؛ اما امکان انطباق آنان در حيطه قدرت ما نيست.
مطابق جدول بالا از نظر شکل مشارکت، صفهای انتخابات و رفراندوم به صندوق آراء منتهی میگردند و نتايج بدست آمده نيز منوط است هم به تعداد و سطح شرکت مردم و هم به نوع انتخاب آنان. اما از نظر محتوايی، هدفهايی را که رفراندوم در پاسخ به معضلات اساسی و عينيت بخشيدن آنها در جامعه دنبال میکند؛ انتخابات، فاقد چنين مضمونی است. يعنی هر واژهای از اين دست، مفهوم و کاربرد ويژه خود را داشته و دارد. بههمين دليل بهرهگيری از اين کلمات، اختياری و دلبخواهی نيست تا هرکسی مطابق ذوق و سليقهی فردی، هر زمان که اراده نمود آن را در بازار سياست عرضه کند.
بديهی است که سياستمداران جوامع گوناگون، هموارۀ با امواجی از تمايلها و سليقههای مختلف، متفاوت و متضاد مردمشان روبهرويند. آيا وظيفه سياستمدارانی که در ارتباط با افکار عمومی قرار دارند، بازتاب همان تمايلات است يا استريزه و استاندارد کردن آنها؟ مسئله اين نيست که چهکسی منبع و عامل توهّمپراکنی در درون جامعه است، بل هدف مشخص کردن مرزها است و توضيح اين نکته که تمايل گروهی از نخبگان و دستاندرکاران سياست و حتا انتظاری را که مردم از يک انتخابات عادی دارند، يک چيز است و فرآيندی که آن خواست و تغييرات در آن صورت میگيرد چيزی ديگر. يعنی ما به کل مجموعه (روند) و نتايج فرجامی آن توجه داريم. بهطور مثال، انقلاب اگرچه مفهوم جابهجايی در قدرت را میرساند اما، آن جابهجايی به تنهايی و بیتوجه به منشأ اجتماعی، ايدئولوژی و سياست گروه تسخيرکننده، نارسا و بیمعنی است. روی همين اصل، همه کسانی که از انتخابات «دوم خرداد» بهعنوان انقلاب ياد میکردند و يا میکنند، در واقع قصد دارند جامعه را بسمت مفاهيم رمانتيک، احساسی و غير تعقلی سمت دهند. وقتی فردی سخن از انقلاب میگوید، شنونده میفهمد که هدف و منظور او نوع خاصی از منازعه سياسی است، چرا که هر منازعه سياسی منجر به انقلاب نخواهد شد. هدف از بيان آن کوششی است برای تسهيل فهم يک پديده اجتماعی، شرايطی که منجر به گذاری خاص، تغيير و جابجايی قدرت از دستی به دست ديگر میگردد.
قسمت دوم
۱ نظر:
سلام، با اجازه در بلاگ نیوز لینک دادم. نصب لوگوی ما در وبلاگتان نشان حمایت معنوی شما، از بچه های بلاگ نیوز است.
ارسال یک نظر