قسمت دوم
با کمی تأمل و بررسی در ادبيات سياسی گذشتهنگر و رايج در ايران کنونی، شايد دليل بسياری از شبيهسازیها و اينکه چرا انتخابات و همينطور راهپيمايیها و مراسم خاکسپاری را با رفراندوم همانند میگيرند، تا حدودی آسان فهم گردند. بهطور مشخص و با توجه به شناخت و تجربهای که از نيتها و شيوه برخورد دولتمردان در دست است، تکرار و روزآمد کردن رفراندوم در کليت خودش معنای ويژهای را میرساند و آن: تلاشی است هدفمندانه که بار ديگر میخواهند خاطرۀ جمعی و متعلق به گذشته را، در شرايط روز، با نظام ارزشی پيوند بزنند.
چرا میگويم «معنای ويژه»، به اين دليل که در پس واژه رفراندوم، يکسری نشانههای کلامی و غيرکلامی پنهاناند. وقتی دولتمردی روی واژه رفراندوم انگشت میگذارد، ما تنها میتوانيم بهکمک يکسری واسطهها [ يعنی خاستگاه اجتماعی، وابستگی حزبیـجناحی و غيره]، معنای واقعی و نيت اصلی او را بفهميم. اساساً خاصيت شبيهسازی همين است که چون گوينده، مخاطب را به زمان گذشته ارجاع میدهد، منظور واقعی او در لحظه ناپيداست. بايد آنرا شناخت و کشف کرد. مثلاً وقتی رفسنجانی مراسم خاکسپاری آيتاله خمينی را برابر با رفراندوم میگيرد، رفراندوم همزمان میتواند هم بيانگر نمادی باشد که مشروعيت ابدی نظام اسلامی را میرساند؛ هم میتوان از آن بعنوان يک ابزار سياسی، که تقويتکننده خاطرۀ جمعی تودهها است استفاده نمود. وسيلهای که مردم را ارجاع میدهد به خاطرهای که 2/98 درصدتان با فراگذشتن از انقلاب ضد سلطنتی و ضد استبدادی، به جمهوری اسلامی رأی آری دادهايد؛ و همينطور، هم میشود از درون آن يک ايده سياسی خاص را بهمنظور خاموش ساختن رقيب جناحی، بيرون کشيد و به کار گرفت.
حال بحث بر سر همين ايده سياسی است. اگر رفراندوم بهعنوان سياست نمادين و يک رويداد خاصِ مربوط به گذشته و غيرقابل تکرار، بيانگر ايدهها، باورها و ارزشهای مختلفی در ميان جناحهای سياسی است، پس هر جناحی میتواند برداشتها و معانی خودش را بر پيشانی آن بچسباند. يادآوری آن در منازعه جناحی، میتواند کارکردهای متفاوتی داشته باشد. به همين دليل نخست بايد زبان و ادبيات سياسی رايج در ميان جناحها را خوب شناخت. مثلاً، در آستانه انتخابات دورۀ هشتم مجلس، وزارت کشور کل آمار انتخاباتی را که در سی سال گذشته انجام گرفت، يکجا منتشر ساخت. البته اين نوع اطلاعرسانی عملی است بسيار پسنديده ولی، در ارتباط با بحث ما پاسخ به يک پرسش الزامی است که در پس انتشار آن، چه هدفی پنهان بود؟ من از درون اين آمار چهار انتخابات مهم سال 58 را دستچين کردم. سالی که هنوز ميزان شور و شوق انقلابی بینهايت بالاست اما، مشارکت مردم يک سير نزولی تأسفباری را نشان میدهد.
بديهی است که اصولگرايان برای بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی آن را منتشر نساختند. اين عمل پاسخی بود به اصلاحطلبان دولتی. چرا که آنها برای اولين بار انتخابات رياست جمهوری هفتم را، برابر با رفراندوم گرفته بودند. اين بدعتگذاری نوعی حربه و شانتاژ عليه رقيبی حزبی بود و با تاکتيکهای تهاجمی دو سال اول تولدشان نيز همخوانی داشت. آنها میخواستند از اينطريق به محافظهکاران بفهمانند که همانگونه در اعتلای انقلاب سهم و نقش کليدی داشتند و انقلاب و رفراندوم بعد از آن را سازماندهی کردند؛ اگر بخواهند، آينده جمهوری اسلامی را هم میتوانند مطابق خواست و سليقه خود سازماندهی و هدايت کنند. در واقع اصلاحطلبان با بزرگنمايی رفراندوم، میخواستند سهم بيشتری را مطالبه کنند. حالا اصولگرايان با انتشار اين آمار در خطاب به آنها میگويند: برويد کشکتان را بسابيد! تفسير شما از گذشته، از اساس غلط و توهّمی بيش نيست. شرکت گسترده مردم در رفراندوم تعيين نظام سياسی جديد، ناشی از يک عامل روانیـامنيتی است. علتی که سابقه و دليل تاريخی دارد. اما اگر ما از انتخابات دورۀ هفتم و هشتم مجلس بمثابه رفراندومی ديگر ياد میکنيم، دليلاش همان عامل روانیـامنيتی است که مردم میدانند زير سايه قدرت کداميک از جناحها، چنين آرزويی تأمين میگردد!
با کمی تأمل و بررسی در ادبيات سياسی گذشتهنگر و رايج در ايران کنونی، شايد دليل بسياری از شبيهسازیها و اينکه چرا انتخابات و همينطور راهپيمايیها و مراسم خاکسپاری را با رفراندوم همانند میگيرند، تا حدودی آسان فهم گردند. بهطور مشخص و با توجه به شناخت و تجربهای که از نيتها و شيوه برخورد دولتمردان در دست است، تکرار و روزآمد کردن رفراندوم در کليت خودش معنای ويژهای را میرساند و آن: تلاشی است هدفمندانه که بار ديگر میخواهند خاطرۀ جمعی و متعلق به گذشته را، در شرايط روز، با نظام ارزشی پيوند بزنند.
چرا میگويم «معنای ويژه»، به اين دليل که در پس واژه رفراندوم، يکسری نشانههای کلامی و غيرکلامی پنهاناند. وقتی دولتمردی روی واژه رفراندوم انگشت میگذارد، ما تنها میتوانيم بهکمک يکسری واسطهها [ يعنی خاستگاه اجتماعی، وابستگی حزبیـجناحی و غيره]، معنای واقعی و نيت اصلی او را بفهميم. اساساً خاصيت شبيهسازی همين است که چون گوينده، مخاطب را به زمان گذشته ارجاع میدهد، منظور واقعی او در لحظه ناپيداست. بايد آنرا شناخت و کشف کرد. مثلاً وقتی رفسنجانی مراسم خاکسپاری آيتاله خمينی را برابر با رفراندوم میگيرد، رفراندوم همزمان میتواند هم بيانگر نمادی باشد که مشروعيت ابدی نظام اسلامی را میرساند؛ هم میتوان از آن بعنوان يک ابزار سياسی، که تقويتکننده خاطرۀ جمعی تودهها است استفاده نمود. وسيلهای که مردم را ارجاع میدهد به خاطرهای که 2/98 درصدتان با فراگذشتن از انقلاب ضد سلطنتی و ضد استبدادی، به جمهوری اسلامی رأی آری دادهايد؛ و همينطور، هم میشود از درون آن يک ايده سياسی خاص را بهمنظور خاموش ساختن رقيب جناحی، بيرون کشيد و به کار گرفت.
حال بحث بر سر همين ايده سياسی است. اگر رفراندوم بهعنوان سياست نمادين و يک رويداد خاصِ مربوط به گذشته و غيرقابل تکرار، بيانگر ايدهها، باورها و ارزشهای مختلفی در ميان جناحهای سياسی است، پس هر جناحی میتواند برداشتها و معانی خودش را بر پيشانی آن بچسباند. يادآوری آن در منازعه جناحی، میتواند کارکردهای متفاوتی داشته باشد. به همين دليل نخست بايد زبان و ادبيات سياسی رايج در ميان جناحها را خوب شناخت. مثلاً، در آستانه انتخابات دورۀ هشتم مجلس، وزارت کشور کل آمار انتخاباتی را که در سی سال گذشته انجام گرفت، يکجا منتشر ساخت. البته اين نوع اطلاعرسانی عملی است بسيار پسنديده ولی، در ارتباط با بحث ما پاسخ به يک پرسش الزامی است که در پس انتشار آن، چه هدفی پنهان بود؟ من از درون اين آمار چهار انتخابات مهم سال 58 را دستچين کردم. سالی که هنوز ميزان شور و شوق انقلابی بینهايت بالاست اما، مشارکت مردم يک سير نزولی تأسفباری را نشان میدهد.
بديهی است که اصولگرايان برای بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی آن را منتشر نساختند. اين عمل پاسخی بود به اصلاحطلبان دولتی. چرا که آنها برای اولين بار انتخابات رياست جمهوری هفتم را، برابر با رفراندوم گرفته بودند. اين بدعتگذاری نوعی حربه و شانتاژ عليه رقيبی حزبی بود و با تاکتيکهای تهاجمی دو سال اول تولدشان نيز همخوانی داشت. آنها میخواستند از اينطريق به محافظهکاران بفهمانند که همانگونه در اعتلای انقلاب سهم و نقش کليدی داشتند و انقلاب و رفراندوم بعد از آن را سازماندهی کردند؛ اگر بخواهند، آينده جمهوری اسلامی را هم میتوانند مطابق خواست و سليقه خود سازماندهی و هدايت کنند. در واقع اصلاحطلبان با بزرگنمايی رفراندوم، میخواستند سهم بيشتری را مطالبه کنند. حالا اصولگرايان با انتشار اين آمار در خطاب به آنها میگويند: برويد کشکتان را بسابيد! تفسير شما از گذشته، از اساس غلط و توهّمی بيش نيست. شرکت گسترده مردم در رفراندوم تعيين نظام سياسی جديد، ناشی از يک عامل روانیـامنيتی است. علتی که سابقه و دليل تاريخی دارد. اما اگر ما از انتخابات دورۀ هفتم و هشتم مجلس بمثابه رفراندومی ديگر ياد میکنيم، دليلاش همان عامل روانیـامنيتی است که مردم میدانند زير سايه قدرت کداميک از جناحها، چنين آرزويی تأمين میگردد!
۲ نظر:
سلام، با اجازه در بلاگ نیوز لینک داده شد
سلام.راستش اینها(هر دو گروه)مردم را فرستاده اند که کشکمان را بسابیم.اگرچه گاهی دوره کشک سابی هم بسر میاید.چنین باد
ارسال یک نظر