جمعه، تیر ۲۹، ۱۳۸۶

چشم‌انداز و اهداف اعترافات اخيرـ ۱


شائول بخاش، همسر هاله اسفندياری درباره شوی تلويزيونی
دو شب گذشته می‌گويد: وزارت اطلاعات ايران تنها يک تئوری
دارد و همواره هم در جهت اثبات آن تئوری‌ست. به سختی
می‌شود فهميد که ايران چه تهديدی را در اين بين حس می‌کند.
اگر آن‌ها فکر می‌کنند که تبادلات تحقيقاتی می‌توانند منجر
به سرنگونی رژيم اسلامی گردند، پس بايد نتيجه گرفت
که آنان خيلی از وضعيت کنونی خود نامطمئن هستند!
جان لاین، خبرنگار بی‌بی‌سی در تهران می‌گوید این اظهارات چه آزادانه ادا شده باشد چه به اجبار، به سختی می‌توان بر آن نام اعتراف گذاشت. خبرنگار بی‌بی‌سی می‌گوید آنچه این برنامه واقعا موفق شد نشان دهد، هراس زمامداران امروز ایران از آسیب‌پذیری دقیقا در مقابل چنین انقلابی [مخملی] بود.

اضطراب و خشم سياسی
هم‌سو با نقل‌قول‌های بالا، گفتارها و تحليل‌های ديگری نيز وجود دارند که در مجموع روی يک نکته بسيار مهم روانی، يعنی اضطراب سياسی انگشت گذاشته‌اند. اضطراب [چه سياسی يا عادی]، نشانه‌ی لمس و درک خطری‌ست که فرد يا نهاد سياسی و قدرت، پيشاپيش احساس می‌کند. اين احساس که برگرفته از اوضاع و احوال مغشوش و آشفته‌اند، به تناسب ظرفيت، توان تحليلی و سطح و درجه انعطاف و انطباق مسئولين امور با اوضاع پيش آمده؛ ممکن است به يک‌سری واکنش‌های خشم‌آميز يا سازگاری با خطرها منجر گردد.
مصاحبه اخير که در راستای سياست اعتراف‌گيری تهيه و پخش شدند، در ظاهر نشانه‌ی است از واکنش خشم‌گينانه عريان. اما هنوز جهت واکنش و مضمون آن، به‌رغم اشاره‌های گاه‌وبی‌گاه از عوامل خارجی و فيلم‌های ميان‌پرده‌ای از انقلاب مخملی؛ تاحدودی ناگويا و مبهم است. برهمين اساس، نخستين پرسش کليدی اين است که آيا آن خشم سياسی‌ای که منجر به خشونتی غير انسانی گرديد، خشونتی که آشکارا حثيت و شخصيت علمی‌ـ‌اجتماعی گروهی از نخبگان جامعه را لگدمالی می‌کند؛ واقعن نوعی واکنش عليه عوامل خارجی بود، آن‌گونه که مسئولين و برنامه‌ريزان مصاحبه تبليغ می‌کردند؟ يا نه، کنشی است عادی و منطبق بر سرشت قدرت و خصلت بنيانی گردانندگان آن؟
وقتی سخن برسر اضطراب‌های سياسی است، ساده‌ترين تعريف و برداشتی که می‌شود ارائه داد مواجه شدن با تزلزل‌های امنيتی است. يعنی تمام آن چارچوب‌ها و مکانيسم‌های پيشين تضمين امنيت، از اساس در حال تغيير و يا در حال شکستن هستند. به اعتقاد فرويد، اضطراب چه جنبه عادی و فردی داشته باشد و چه جنبه سياسی، موضوع خارجی ندارد. يعنی اين واکنش‌های شتاب‌زده و اعتراف‌گيری بظاهر کارشناسانه و متمدنانه، بيش‌تر بيانگر خطرهای دورنی هستند تا تهديدهای خارجی! تجربه زندگی روزمرۀ انسان‌ها هم نشان می‌دهد که مردم نسبت به عامل درونی ـ‌فاميلی و خانواده‌گی‌ـ حساسيت بيش‌تری از خود نشان می‌دهند.
در حوزه سياست نيز اگر می‌بينيم مسئولان سياسی يا امنيتی خشمگين‌اند، آن خشم عريان شده را نخست، در حوزۀ مسائل داخلی بايد پی‌گيری و فهم کرد؛ و دوم، خشم سياسی در بسياری از موارد ريشه در شيوۀ متلاشی شدن قدرت سنتی دارد و از آن تغذيه می‌کند! بدين معنا که گردانندگان قدرت در برابر يک‌سری الزامات غافل‌گيرکننده قرار می‌گيرند که از جانب نزديکان و نيروهای خودی وابسته به قدرت، برای عقب‌نشينی فراهم می‌گردد.
اين الزامات چيست؟ شايد فشار بخشی از نيروهای خودی برای مذاکره مستقيم با آمريکا؛ محدود کردن شعارهای کودکانه‌ای چون «حق مسلم ما»؛ و برنامه‌ريزی در مورد بحران بنزين که اکنون در بين مقامات سياسی به آرامش قبل از طوفان تعبير می‌شوند؛ و ده‌ها نمونه‌های ديگر. اين فشارهای مکرر، بی‌آن‌که ارتباطی به تهديدهای خارجی داشته باشند، دولت و حاميان او را واداشت تا درهم‌شکستگی روانی خود را از طريق «شوی اعترافات» به نمايش بگذارند. ولی آيا کل ماجرا فقط همين‌هاست؟ يا مسئولين امنيتی اهداف خاص ديگری را هم دنبال می‌کنند؟
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: