پنجشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۶

آوای دل‌نشين و زندگی‌بخش

در دفاع از آزادی و حقوق جوانانی که در روز 18 تيرماه دستگير شده‌اند، گروهی از زنان و مادران ايرانی با امضاء بيانيه‌ای، خواستار آزادی داشجويان شدند. اين بيانيه از جهات مختلفی، هم به لحاظ مضمونی که حرکت نوينی را از اين پس نويد می‌دهد، و هم از جهت شکل بيان و رساندن منظور، نسبت به اعتراض‌های مشابه و پيشين، بسيار متفاوت و در عين حال، دل‌نشين و اميدبخش است. عمده‌ترين و مهم‌ترين وجه بيانيه، نگاه و احساس هم‌دلی مادرانه‌ای‌ست با جوانانی که می‌خواهند شعله‌های اميد به فردای به‌تر را، در جامعه‌ای که زخم ديده، ماتم‌زده و نسبت به همه چيز و همه کس بی‌تفاوت و بدبين است، شعله‌ور و زنده نگه دارند.
اين نگاه برگرديده و رجوع به ذات و اصل مادرانه‌ای که مرزی ميان فرزندان خودی و غيرخودی نمی‌شناسند؛ بعد از دو دهه خاموشی و در خفا خون‌ودل خوردن، امروز با فريادهای نسل جديدی از مادران پيوند خورده است که به‌هيچ‌وجه حاضر نيستند نسل آينده، همان سرنوشتی را بيازمايد که آنان آزموده‌اند. واقعن و اگر اين احساسات پاک و لطيف و دوست‌داشتنی در دهه شصت، جوّزده نمی‌شد و ناگهان فروکش نمی‌کرد و محو نمی‌گرديد؛ شايد اکنون ما با جامعه و مردمی به‌مراتب منطقی‌تر و مسئول‌تر روبه‌رو بوديم.
متأسفانه جامعه شناسان ما در اين عرصه هنوز داده‌های همه‌جانبه‌ای ارائه نداده‌اند تا علت آن سکوت فراگير را، به‌طور دقيق فهم و درک کنيم. بسياری از تجربه‌های تاريخی و داستان‌هايی که تاکنون سينه‌به‌سينه نقل شده‌اند، همگی حکايت از آن داشتند که مادران همواره بزرگ‌ترين مانع در برابر گسترش مناقشات و خون‌ريزی، چه در عرصه درگيری‌ها قبيله‌ای و چه در عرصه جنگ‌های ملی بوده‌اند. يک آمارگيری سرپايی و مستخرج از گزارش‌های مختلف روزنامه‌های ايران، آشکارا نشان می‌دهند که در بين قريب‌به‌اتفاق خانواده‌هايی که فرزندان‌شان به دلايل مختلفی به قتل رسيده‌اند، مقدم بر ديگر اعضا، نخست مادران مقتولين هستند که مخالفت‌شان را نسبت به اعدام قاتلين ابراز می‌دارند. مخالفت با خشونت، خون‌ريزی و مرگ، ارتباطی به دانش و آگاهی آن‌چنانی ندارد، بل‌که اين واکنش، جزئی از جوهره و خصلت مادرانه هست. آن‌گونه که بيانيه نيز با صراحتی عامه فهم، بر همين اصل پافشاری می‌کند که: ما زنان اين مرز و بوم، اين جوانان برومند را با خونِ جگر بزرگ کرده‌ايم!
از اين منظر، تحليل‌هايی که سکوت مادرها را در دهه شصت، تحت تأثير فضای سنگين آرمان‌خواهی توجيه و ارزيابی می‌کردند و می‌کنند، به‌نظر تاحدودی تقليل‌گرايانه و به دور از دقت علمی‌ـ‌اجتماعی است. اثبات اين نکته بسيار دشوارست که مادری آرمانخواه، دانسته و آگاه، زندگی و هستی فرزندانش را به کام مرگ و نيستی بدهد. حتا در فرهنگ شيعه‌ای که فرهنگی است سراپا آرمان‌خواهانه، می‌بينيم که زينب بعنوان سنبل زنان آرمان‌خواه شيعه، مخالف حضور و شرکت برادرزاده‌های خود [قاسم و علی‌اکبر] در جنگ روز عاشوراست. اين نگاه انسانی‌ـ‌مادرانه و زندگی‌بخش، به‌هيچ‌وجه منافی نگاه آرمان‌خواهانه نيست. نگاهی که تنها خون و مرگ و نيستی را می‌بيند و يا در برابر رويدادهای خونين، چشم می‌بندد و سکوت می‌کند؛ نگاهی است برگريز و از خودبيگانه! خودبيگانگی هم، جزء ناشمار و استثناءهای تاريخی هستند. آن‌چه را که تاريخ از دوره‌های مختلف زندگی ثبت کرده است، آرمان مادری، يعنی عشق‌ورزی، مهرورزی و زندگی بخشيدن. حقيقتی که در بيانيه زنان نيز ملموس و برجسته است: ما آنان [جوانان] را بزرگ کرده‌ایم تا با شور و ایمان لایزال‌شان به احقاق حق و آزادی، برای سرزمین‌شان خوشبختی و عدالت به ارمغان آورند؛ تا زندگی ساز شوند، تا ارزش‌های زیبای برابری انسان‌ها را پاس بدارند، تا شعله‌های امید به فردای به‌تر را زنده نگه دارند. پس چرا باید مورد ضرب و شتم قرار گیرند و زندانی شوند و از آموخته‌های انسانی مادران‌شان در «اعتراف نامه‌ها»، به «توبه» مجبور شوند؟
دادخواهی مادران، که امروز از طريق بيانيه به گوش ما می‌رسد، صدايی‌ست بسيار جدی و اميدوار کننده. در پس اين صدای گرم، نيروی بی‌شماری را می‌شود مشاهده کرد، به تعداد تک‌تک خانه‌ها و خانواده‌های موجود در ايران زمين. صدای مادران، اگرچه امروز با بُردی کوتاه و در ابعادی محدود پخش شدند ولی، انکار نمی‌شود کرد که اين صدا در جامعه، از هر لحاظ ماديّت دارد و می‌تواند بصورت امواجی سراسری و ضد خشونت، در تأمين آزادی و امنيت جوانان ايرانی، فراگير شود و خواهد شد. فراموش نکنيم صدای محدود و نارسای مادران شيليايی را که در سال 1974، عليه پينوشه فرياد می‌کشيدند. صدای مادران شيليايی در آن روزها، بسيار ضعيف‌تر و کم‌رنگ‌تر از صدايی است که امروز مادران ما، در خطاب به مسئولين جمهوری اسلامی فرياد می‌کشند: این موج خشونتی که امروز راه انداخته‌اید، خواهی نخواهی مادران این مملکت را در برابر خودتان قرار داده‌اید!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بلاگ نیوز به این مطلب شما لینک داد .
خسته نباشید آقای درویش پور.