نجيب محفوظ مصری، يکی از برجستهترين نويسندگان خاورميانه،
صبح امروز در شهر قاهره درگذشت!
اگر بخواهم بعنوان فردی علاقهمند به ادبيات، فردی که با نگاه غيرحرفهای و بدور
از تخصص کتابها را ورق میزند و بيش از هرچيز میخواهد برداشتهای حسی
خـود را واگـويی کند؛ درباره نجيب و آثار او، تنـها میتوانم يک جمـله بنـويـسم:
نجيب محفوظ، بالزاک خاورميانه بود! مردی که تفکر و فرهنگ قومیـعربيت را،
در هر شرايطی به چالش میطلبيد و به نقد میکشيد.
شايـد اين تعـريف و مقـايسه، از جهاتی تعريف واقعبينانهای نباشد. منطـق
حکم میکند که اهـل نظـر و نخبگان ادبيات، در باره آثار او، به خصوص در باره
رويکردها، گرايشها و جهتگيریهای مختلف ادبیاش، بررسی کنند و توضيح
دهند. با اين وجود و بهزعم من، تصويری را که محفوظ در مدت نيم قرن
ـاگرچه در قالب طنزی تلخـ در برابر چشمان بهخواب رفته مصريان گرفت، تصويری جز چهره واقعی انسانی و تاريخی مصر نبودند. تاب و بیتابیهاش نيز، محصول تاب و بیتابیهای تاريخی مصر بود. مصری که روزگاری فرعونی بود و زمانی قبطی و امروز عربی!
نجيب محفوظ، به مفهوم واقعی کلمه، نويسندهای بود بومی. او از عمر 95 سالهای را که پشت سرنهاد، حتا 95 روزش را در مسافرت بسر نبرد. تمام عمر را در ميان مردم خويش گذراند و با آنها آميخت. از نويسندهای که آثارش جهانی شد، چنين برخوردی بعيد است، چرا؟ دليل واقعیاش را بطور دقيق نمیدانم و تا اين لحظه هم مطلبی که بخواهد در اين زمينه و از زبان نجيب توضيح دهد، برخورد نکردهام. اما با شناخت نسبیای که از فرهنگمان دارم، توضيح اين کار دشوار نيست. محفوظ میخواست اثبات کند که آنچه مینويسم برگرفته از متن جامعه و تمايل مردم ما است، نه اينکه تحت تأثير تهاجم فرهنگی و نگاه بیگانه هستم! حربهای که در خاورميانه عليه دگرانديشان و منتقدان بکار میگيرند.
وقتی شروع به نوشتن کتاب «بچههای محله» کرد، هنوز هيچکدام از جنگهای اعراب و اسرائيل در تاريخ عصر ما ثبت نشده بودند. هنوز نسل ما بهدرستی شناختی از توان و ويرانگری انواع ايدئولوژیها نداشتند. نه تنها در کشورهای عربی، بلکه همان زمان در ايران ما، در شهر کوچکی که من در آنجا زندگی میکردم، هم گوشمان و هم چشممان بدنبال حرف و حرکت اهل محله بود. چرا که حرف و منافع محله، مهمتر از منافع مردم شهر، استان و منافع ملیمان بود.
از اين منظر نجيب خوب میدانست که با زبان اهالی يک محله، تمام آن چيزهايی را که ايدئولوژی از آنها پنهان میساخت، در برابر چشمان مردم خود بگيرد و آشکار سازد. میخواست ثابت کند که وقتی حرفها و اعتقادهای محلیمان رنگ و بوی سياسی میگيرند، به آسانی میتوانند شعلهِ آتش جنگهای ويرانگر و خانمان سوز را برافروزند! بیسبب نيست که او شهامت نشان میدهد و در حمايت از انورسادات، آينده را در صلح و همزيستی با کشور اسرائيل توصيف میکند.
او مرد صلح و خواهان بازگشت آرامش به خاورميانه بود. اما صدايش در پس ديوارهای شانتاژ پنهان ماند! اين نوشتم که بگويم اگر تا ديروز، جامعه ادبی و سياسی خاورميانه تحت تأثير ايدئولوژیهای مختلف بودند، و صلحطلبی نجيب محفوظ را به باد انتقادهای تند و بیرحمانهای میگرفتند؛ اکنون پوزش بزرگی را به او مديوناند. شايد در غياب او، جامعه خاورميانه واقعيتی را بهپذيرد که هيچ ضايعهای، مهمتر و اسفبارتر از مرگ يک انسان صلحطلب نيست!
۳ نظر:
به این مطلب شما در بلاگ نیوز لینک داده شد
سلام آقاي درويش پور. روز وبلاگ مبارك. ما كه از كار شما "استادها"ي وبلاگستان چيزي سردرنياورديم. يك زمان آنقدر آدم را تحويل ميگيريد و شصت تا شصت تا لينك ميكنيد، آدم فكر ميكند خود نجيب محفوظ است!! يك زمان ناسلامتي رويم به ديوار جلويمان استخوان سگ! هم پرت نميكنيد آدم با خودش فكر ميكند نكند زده آدمي كشته كاري كرده اينطوري بي محلي ميبيند! به هر حال يك وبلاگستان است و يك استاد درويشپور! صفاي شما
!کوروش عزيز
می دانی که خيلی دوستت دارم و اگرچه ديگر خبرچينی نيست برای لينک دادن ولی،آن علاقه و جايگاه تو هميشه در قلب من، محفوظ و عزيز هست!
!برايت موفقيت و پيروزی آرزومندم
ارسال یک نظر