جمعه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۶

روی خـط چــه خبــــــر

چگونگی و نوع ارتباط‌گيری و تعامل روزانه ميان دو انسان در همه‌ی جهان، تابع يک‌سری عوامل و شرط‌هاست. شرط‌ها، نانوشته‌اند و به تناسب نوع و سطح پيش‌رفت ابزارهای رسانه‌ای و ارتباط‌گيری در جامعه، جزئی از فرهنگ مراودات عمومی می‌شوند و به همان نسبت نيز گفت‌وگوهای مردم فرم تازه‌ای می‌گيرند. يعنی بسياری از جملات و واژه‌های کليدی در مراودات و مکالمات روزمرۀ، بی‌آن‌که خود بدانيم يا بخواهيم، متأثر از نوع و سطح ابزارهايی‌ست که در تسهيل ارتباطات نقش دارند.
مثلن در عصری که نامه تنها وسيله ارتباط‌گيری و پيام رسانی‌ست، برخوردهای خيابانی ميان دو نفر نيز، دقيقن منطبق بر همان سبک و سياق هست: حال شما خوب هست؟ خانواده سلامت هستند؟ بچه‌ها بزرگ شدند؟ از بابا و مامان خبری داری؟ و ... . و طرف مقابل هم انگار پاسخ نامه‌ای را می‌نويسد، می‌گويد: باری، اگر از احوال اينجانب و اهل بيت خواسته باشی، به حمداله تن‌درست و سلامتيم و ملالی در بين نيست به‌جز دوری و بی‌خبری از شما... . همين‌طور بعدها با گسترش شهرها و الزام به جابه‌جايی و مهاجرت، نقش «تلگرام» برجسته می‌شود. اما تلگرام هزينه‌بر بود و برای هر کلمه، حتا آدرس‌ها، دو ريالی مطالبه می‌کردند. کم کردن هزينه و مختصر نويسی، موجب رواج فرهنگی گرديد که در برخوردهای روزانه، ديگر نيازی به بيرون کشيدن شجره‌نامه‌ها و احوال پرسی‌های يک‌ساعته نبود. زمان گفت‌وگو صرف تبادل اطلاعاتی می‌گرديد که طرفين در شهرهای بزرگ به آن نياز داشتند. بد نيست گريزی بزنم و يکی از به‌ترين و موجزترين تلگرام‌های دهه بيست را در اينجا معرفی کنم. يکی از هم‌شهری‌ها ما به علت بيماری در تهران بستری بود. از آن‌جايی که سطح هزينه‌های درمان، هتل و اياب و ذهاب بالا بود، با ارسال تلگرام زير، از خانواده طلب کمک میکند: رشت، سرای سرمد؛ حاج حسن عبادت! من علی عبادت، بادفتقم درآمد، الان هتل کرامت، پول علی کم آمد.
آيا تا اين لحظه توجه کرده‌ايد وقتی با موبايل کسی تماس برقرار می‌کنيد اولين پرسش‌تان اين است: الان کجايی؟ پيش از رواج تلفن همراه، چنين رسمی در مکالمات اصلن وجود نداشت. همين‌طور برعکس، وقتی شما با تلفن ثابتی [تلفن‌های منازل] تماس برقرار می‌کنيد؛ اگر از آن‌سوی تلفن صدای «الو» به گوش برسد؛ ذهن‌تان خبردار می‌شود که طرف هنوز هم در عصر تلفن‌های «هندلی» به‌سر می‌برد. تنها در اين دوره واژه کليدی اتصال، کلمه «الو» بود. دليل‌اش هم روشن است چرا که کارمندان مخابرات، واسطه مستقيم ميان دو اتصال بودند. با رشد تکنيک و همين‌طور بالا رفتن سطح فرهنگ شهری، فرهنگ مکالمه نيز تغيير کرد و طرفين قبل از هر سخنی، ابتدا خود را معرفی می‌کنند.
همين‌طور پيش از عصر اينترنت، از آن‌جايی که سيستم ارتباط‌گيری و خبررسانی محدود بود و مورد کنترل؛ وقتی دو نفر به هم می‌رسيدند، آهسته می‌پرسيدند چه خبر؟ جمله چه خبر، هم نشانه نيازمندی بود و هم معنای خاصی را می‌رسانيد. همان زمان هم می‌دانستی که طرف مقابل‌ اهل مطالعه است، دست‌کم روزی يک روزنامه می‌خواند و هدف از اين پرسش، کسب اخبارهای زيرزمينی است. خبرهايی که به‌هيچ‌وجه قابل انتشار و پخش نبودند. اما با گسترش اينترنت و انواع رسانه‌ها و علنی شدن ابعاد مختلف زندگی، دست‌رسی به بسياری از خبرها نيز آسان گرديد. چنين گسترشی، نه تنها موجب رواج فرهنگ نوشتاری در سطح جامعه است بل‌که، جمله «فلان خبر را خوانده‌ای» در مراودات و مبادلات روزمرۀ، آرام آرام جانشين جمله «چه خبر» می‌گردد. کسی که امروز می‌پرسد چه خبر؟ معنايش اين است که اصلن اهل مطالعه نيست. چنين فردی وقتی طلب‌کارانه و دو دستی يقه شما را می‌چسبد که چه خبر؟ شيوه برخورد منطقی چيست؟
عصر ما، عصر ارائه برداشت‌ها و تبادل نظرات است نه تبادل خبر! بايد يادبگيريم درباره هر پديده و اتفاقی، بدون هيچ واهمه‌ای، برداشت‌ها و استنباط‌مان را برای مبادله و اصطکاک در محدوده زندگی خويش ارائه دهيم. حداقل حُسن چنين کاری اين است که نخست مردم عادت تقليد کورکورانه را ترک خواهند کرد؛ دوم، افکار عمومی در جامعه، ثبات بيش‌تری می‌گيرد و احتمال پاندول‌زدن‌ها کاهش می‌يابد؛ سوم، راه تحقق دموکراسی هموارتر می‌گردد؛ و خلاصه چهارم، چنين مؤلفه‌هايی زمانی متحقق می‌گردند که هر فردی بطور سيستماتيک، اخبار رسانه‌ای را [اعم از شنيداری يا نوشتاری] دنبال کند. يعنی وقتی در برابر پرسش «چه خبر» قرار می‌گيريم، بجای توضيح اصل خبر، منطقی اين است که به شيوه بلاگرها و ستون لينک‌های وبلاگ‌ها، آدرس‌ها را بگوئيم تا خودشان بروند دنبال خبرها :)