آيا چنين احتمالی وجود دارد که بهدور از هرگونه قيدوبندهای
نظریـگرايشی، دقايقی از زمان را در فضايی که فارغ از همۀ
پيشداوریها و جانبداریهاست بگذرانيم؟ اگر پاسخ مثبت
است، پس با همان حال و نگاه فقط چند لحظه، به عکس
مقابل و فيگور آرتيستی يکی از برادران عضو نيروهای حماس
خيره و دقيق شويد؛ حالا بگوئيد برداشتتان چيست؟
اگر زمانی از سر درد و تجربه نوشتم که «در خاورميانه، واقعيت را برعکس ببينيد»، خلاف و غيرواقعی ننوشتم! اين جوان مسلمان چيزی از جنگ و مرگ و آوارهگی و سرنوشت ملی نمیفهمد. يعنی نيازی هم ندارد بفهمد. عشقاش چيز ديگریست! در پس آن نگاه عاشقانه و مغرورانهاش به فيگورهای همرزمان و مقايسه ميان خود و آنها، هزارويک رمز و راز و ميل و تمنا پنهان است. نياز و ابرازی که برای ايرانيان آشناست و ملموس. همه ما در سی سال اخير، نمونههايی از اين دست را بارها در خيابانها، ميادين، ادارات و ... شاهد بوديم و به چشم ديديم.
کسی که خواهان آزادسازی فلسطين بهعنوان کشوری مستقل،
با مرزهای جغرافيايی مشخص و تاريخی ملیست؛ هرگز نمیتواند
مثل اين برادر نقابدار عکس مقابل، شخصيتهای ملی خويش را
ناديده بگيرد و زيرپا بگذارد.
اينکه ياسر عرفات چگونه میانديشيد و تا کجا با او موافق و
همراه بوديم يا مخالف، بهجای خود ولی، آيا میتوان نام و نقش
او را در تاريخ مبارزات فلسطين ناديده گرفت و انکار کرد؟
چه خوشمان بيايد و چه نيايد او الگوی مبارزين شرقی بود.
همهی مدعيان رنگارنگ امروزين و دکانداران سياسی ـحتا
عرضه کنندگان کالاهای سنتی؛ بهنحوی زندگی و موقعيت
کنونی خويش را مديون نام او هستند و مهمتر، کسی نمیتواند حقيقت عريانی را که نشان میدهد عرفات الگو و نماد واقعی يک سياستمدار شرقی پايبند به سنت در قرن بيستم بود، به آسانی نفی و انکار کند. با توجه به اين مؤلفهها وقتی میبينيم نيروهای حامی سنت، تصوير شخصيت ملی خود را آشکارا و بدور از هرگونه ملاحظهای، چنين لگد مالی میکند، واقعن میتوانيم از آنان انتظار داشته باشيم که دلی برای مردم، کشور و آيندگان داشته باشند؟ من يکی بعيد میدانم!
البته فلسطين برای من بهانهای بيش نيست. بهانهای برای بازانديشی و بررسی سرمنشأ فرهنگی که بهمدت سه دهه در کشورم، به تخريب شخصيتهای ملی پرداخت. بازنگری همه علتها و عواملی که سبب از خود بيگانگی و رویبرگردانی از تمام مؤلفههايی که میتوانستند موجب ارج، ورج و ورجاوندی ما در جهان گردند.