داستان ما و زمين، شبيه داستان آن مردی
است که برشاخهای نشسته بود و
داشت بُن میبُريد. البته با اين تفاوت که اگر در قالب قديمی داستان ما با افراد
عادی و عامی سر-و-کار داشتيم، در فُرم جديد، نيروهايی که چنين وظايفی را به گردن
گرفتهاند، متأسفانه قشرهای فرادست و باصطلاح آگاه جامعه هستند که پائينترين مدرک
تحصيلیشان، دکترا است.
اگر پدران ما با ابزارهای سنتی خود (مانند تبر، داس و ارّه)،
تنِ عزيز زمين را مضروب و مجروح میکردند، امروز برادران ما
با ابزارهای مُدرن هستهای، آنچنان بحران زيستمحيطی را
دامن زدند که بهدشواری میتوان در کوتاه مدت راهی جُست
و به نجات بومشناختی زمين کمکی کرد.
من بر اين اعتقاد نيستم که ريشهی همه مصائب و مشکلات جهان کنونی از سر ناآگاهی است. امروز، هر دانش آموز دبستانی میداند که ريختن فاضلآبِ خانهها و کارخانهها به درون رودخانهها، يعنی انسانها و طبيعت را با هم نابود ساختن. يا هر نوجوانان مدرسه راهنمايی میداند که نام حقوقی و اجتماعی اين قبيل اعمال در جامعه، جنايت و فاجعه است! همين مثال ساده را میشود در ابعادی گستردهتر و تا سطح توليدات نظامی و استراتژيک، از جمله در ارتباط با نيروگاههای هستهای توليد برق [که يکی از معضلات اساسی ايرانيان نيز هست] گسترش و تعميم داد.
شکی نيست که شيوه برخورد غلط اجداد ما با طبيعت، از سر ناآگاهی بود. ترديد آنجاست که بعضیها حاضر نيستند بپذيرند که تداوم آن ناآگاهیها تا عصر ما، ديگر ناآگاهی نيست، بلکه نوعی عادت فرهنگی فرار از مسئوليتپذيری و مهمتر، برگرفته از بعضی از باورهای دينی-اعتقادی است. بیسبب هم نيست که مذهبیترين کشور جهان [يعنی آمريکا]، با توليد روزافزون گاز دیاکسيد کربن [موضوع گازهای گلخانهای]، با تشعشات فراوان راديواکتيوش [به دليل گسترش نيروگاههای هستهای] و با انبوهی از زبالههای اتمی؛ بزرگترين و مهمترين تهديدگر و عامل نابودی طبيعت و زمين بشمار میآيد.
ممکن است بعضیها عادتهای فرهنگیـايدئولوژيکی را طبقهبندی، يا بهقولی طبقاتی و چاق و لاغر کنند، و سرمايهداران را بزرگترين عاملان نابودی زمين بشناسند. اينکه مقصر چه کسانی هستند، تنها به تعدادی از افراد بسنده میکند، در حالیکه شناسايی و فهم انگيزهها و علت تقصير، مهمتر از شناسايی افرادند. در هر صورت، اين قبيل عادتها در کليت خود ريشه در باوری دارد که حاضر نيست زمين را بهچشم «مادرِ» همه انسانها بنگرد. بديهیست که تفاوت ميان دو نگرش، يعنی نگاه انسانی که زمين را بهچشم زاينده و منبع تغذيه مینگرد و آن را تنها بهشت ازلی و ابدی بشر میشناسد، با نگاه انسانی که منبع و اصل زايش و رزق را در جايی ديگر میبيند؛ بنحوی بيانگر برخورد متفاوت انسانها با محيطزيست نيز هست. انسان چه دارا و چه فقير وقتیکه زمين را بهچشم کاروانسرای موقت میبيند، و بیتوجه به ابتدايیترين اصول انسانی که بعد خود، ديگرانی نيز در اين مکان اقامت خواهند گزيد، عملاً نمیتواند مسئوليت حفاظت از محيط زيست را بپذيرد. بههمين دليل در روز اختصاصی زمينـمادر، بحث و توضيح در بارۀ انواع نگرشها، بسيار مهمتر و ارجحتر از توصيههای ايمنی است.
۴ نظر:
آقای درویشپور وبلاگتان در فایرفاکس درست دیده نمیشود...شاید هم ایراد از کامپیوتر منه.
نه. فقط این نگاه فرهنگی یا ایدئولوژیک نیست که باعث می شود آدمها آگاهانه تن به تخریب محیط زیستشان بزنند، خیلی وقتها تلاش برای دستیابی به قدرت بیشتر خیلی جیزها را تحتالشعاع قرار میدهد. یکیش هم محیط زیست
گيلدای عزيز اطلاع دارم ولی هنوز نمی دانم چه کار بايد کرد
! آقا سالار با شما موافقم
ارسال یک نظر