شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۴

دولت‌مردان و سياست خارجی ـ ۱

پيچيدگی بحران هسته‌ای ايران، بيش‌ از هرچيز در چارچوب مسائل روابط بين‌المللی قابل بحث و بررسی است. اگر می‌بينيم در برقراری ارتباط منطقی با اکثريت کشورهای جهان به بن‌بست رسيده‌ام؛ يا اگر می‌بينيم که دولت ايران، به‌دفعات مختلف و با دلايل متفاوت و تماما منفی و خارج از نرم، در بورس اخبار بين‌المللی قرار می‌گیرد؛ معنايش آن‌است که بايد استراتژی‌های سياست خارجی دولت ايران مورد بازبينی مجدد و اصلاح قرار بگيرد.
محکوم کردن دولت‌های مختلف جهان و دادن شعارهای گوناگون و مرگ بر اين و آن، درمان دردهای کُهنه و بيست و هفت ساله نيست. بجای آن‌که بنشينيم و دم از توطئه دشمنان اسلام بزنيم ـ‌انگار نوبرانه‌اش را آورده‌ايم و گويی جز ما، مسلمانی در جهان يافت نمی‌شوند؛ راه منطقی برون رفت از بحران، نخست و مقدم برهرچيزی، مستلزم تغيير و تحول در نحوه و نوع نگاه‌، برداشت‌ها و ارزيابی‌هايی است که از حوزه روابط بين‌المللی ارائه می‌دهيم؛
دوم، اين مهم زمانی قابل تحقق‌اند که مسئولين امور، با زيرپا نهادن غرور کاذب، در صدد جلب و جذب مديران کاردان و نخبگان فکری برآيند. دولت‌مردان ما نشان داده‌اند که در اين عرصه، کم اطلاع و عملا خود را در چارچوب تنگ معذورات ايدئولوژيک زندانی ساخته‌اند. دنيای سياست ـ‌به خصوص حوزه روابط بين‌المللی، با علم، انديشه، تئوری و مديران کارکُشته و منعطف سر و کار دارد. کتاب و سنت و حديث، نه تنها راه‌نما و راه‌گشای مناسبی در اين عرصه‌ها نيستند، بل‌که در شرايط‌های حساس و در لحظه‌های سرنوشت‌ساز، چوب لای چرخه‌ی مناسبات می‌گذارند و آن‌را از گردش طبيعی و ضروری‌اش باز می‌دارند.
اگرچه چنين تغيير و تحولی بيش‌تر به معجزه شباهت دارد ولی، من نه در انتظار معجزه‌ام و نه به آن پايبندم. به باور من، زندگی، گاهی دُگم‌ترين، آرمان‌خواه‌ترين و يک‌سونگرترين انسان را وامی‌دارد تا واقعيت را همان‌گونه که هست، بپذيرد. مثال آقای خمينی و برخورد او با واقعيت، مثال ارزشمندی‌ست. رهبری که بازگشت او به‌معنای احيای سنت‌های صدر اسلام بود، وقتی مسئوليت می‌پذيرد و در ميان فشارهای دو سنگ آسياب قوانين دين و زندگی قرار می‌گيرد، ناخواسته شورای مصلحت نظام را سقط می‌کند و آرام‌ـ‌آرام تن به نوآوری می‌دهد. فقه را غبار زدائی می‌کند و با وارد کردن سه عنصر زمان، مکان و بويژه مصلحت، احکام فقهی را به روز کرده و آن را با شرايط جديد سازگار می‌سازد.
اين تجربه تاريخی، درس بزرگی است برای همه کسانی که امروز مسئوليت رهبری، برنامه‌ريزی و سياست‌گذاری را به‌عهده گرفته‌اند. اگر ولی‌فقيه می‌پذيرد که «معادلات جهانی تجزيه پذير است»، تغيير چنين تعادلی، به اجبار تعادل کشور ما را نيز به‌هم می‌زند. در چنين صورتی، ناچاريم تا بارديگر از جايگاه و توان ملی خود در نظام بين‌الملل، شناخت دقيقی ارائه دهيم. يا حداقل، پاسخ پرسشی را پيشاپيش بدانيم که هدف از طراحی سياست‌های خارجی چيست؟
در ساده‌ترين بيان: سياست خارجی، ادامه و دنباله‌ی سياست‌های داخلی است. يعنی بمنظور کسب و ارتقاء اعتبار ملی و منافع ملی و به تبع آن، حفظ و يا افرايش قدرت در بين ديگر کشورها و ملت‌های جهان طراحی می‌گردند.
اما کسب و ارتقاء اعتبار ملی در زمانه ما ـ‌شرايطی که کشورهای جهان به‌سمت تقسيم، جدايی و رهايی گام برمی‌دارند‌ـ پيش و بيش از همه به توانايی‌های داخلی و ملی هر کشور وابسته است. يعنی به توانايی‌های علمی، فن‌آوری صنعتی و تکنولوژی داده‌پردازی، اقتصادی، تجاری و غيره. در نتيجه، کشوری قادر است در مسائل مختلف جهانی اعمال اتوريته کند، که حداقلی از مراحل مختلف رشد را ـ‌که به او امکان حضور و شرکت در مسابقات و رقابت‌های بين‌المللی را می‌دهد؛ پشت‌سر گذاشته باشد.
وقتی می‌بينيم که شماری از دولت‌ها در مناطق مختلف، يا تعدادی از دولت‌ها در سطح جهان، قدرت اعمال اتوريته را دارا هستند؛ مضمون چنين قدرتی‌، سرکوب‌گری نيست. اگرچه از زاويه نگاه کارشناسی، مقوله قدرت، کسب قدرت و افزايش قدرت، هنوز هم جنبه جهان شمولی دارد ولی، هر دولت‌مردی به اين واقعيت هم واقف است که در شرايط کنونی، نمی‌توان دو مقوله قدرت و توسعه و فرآيند بسيار پيچيده آن‌ها را، از هم‌ديگر تفکيک ساخت. در واقع توسعه، به عنوان يک مفهوم جهان‌ـ‌بشری، تکامل مادی و معنوی هر جامعه‌ای را شکل می دهد و رقم می زند و يک اصل ثابت و تغيير ناپذيری است که براساس آن، نه تنها سياست در عصر ما، و در انطباق با پيشرفت و تحول معنی می‌يابد، بل‌که سنجش مداوم آن در مقايسه با جهان، همواره وظايف تازه‌ای را پيش پای دولت‌مردان و شهروندان آگاهش می‌گذارد.
حال اگر موقعيت و وضعيت سياسی، اجتماعی و اقتصادی کشور را در مقطع بحران کنونی، يعنی بحران هسته‌ای آسيب شناسی کنيم، ما اکنون در شرايطی قرار گرفته‌ايم که هم زمان، و هم سرعت پيشرفت تکنولوژی، برعليه ما است و نه تنها در مقايسه با کشور کره جنوبی، بل‌که در مقايسه با کشور ترکيه، فرسنگ‌ها عقب‌ايم. جامعه ای که با آن موقعيت طلايی ژئوپلتيکی و ژئواستراتژيکی، با منابع ثروت‌های بی‌کران و با نيروی بی‌شمار جوانانش، به جای آن‌که به عنوان نيرويی تأثيرگذار و متعادل‌کننده در منطقه، موقعيتی برتر و مستحکم‌تر نسبت به ساير همسايگان داشته باشد؛ چه شد که اکنون توان و ظرفيت افزايش ثروت ملی را از دست می دهد و هر روز، بيش‌تر از روز قبل، زمينه را برای فرار مغزها از کشور مهيا می‌سازد؟
ادامه دارد....

۲ نظر:

ناشناس گفت...

بخشی را به چند بار خواندم . همان جایی که نوشتید به باور من، زندگی، گاهی دُگم‌ترين، آرمان‌خواه‌ترين و يک‌سونگرترين انسان را وامی‌دارد تا واقعيت را همان‌گونه که هست، بپذيرد . می گفتم فلانی نه اینکه جامعه ایرانی را ملی گرا ندانم اما بر این باورم که جامعه ایران جامعه دوران جنگ نیست . می گفتم فلانی پان ایرانیم در برابر پان عربیسم سر فرود نخواهد آورد اما بعید بدانم با اقبال افکار عمومی ایالات متحده در داخل در برابرشان به آسانی آن را بیافشاند .سابق بر این می گفتند که ای آزادی چه که به نام تو مرتکب نمی شوند . امروز باید گفت ای استقلال از برایت آزادی را به جاده پای کوب کرده اند..

ناشناس گفت...

سلام.نميدانم چرا از ضرب المثل ها خوشم میاد.مثلن دوست دارم در اينجا بگويم*تکيه برجای بزرگان نتواند زد٫تا که اسباب بزرگی مهیا نکنی.دوران کشور گشايی و صادرات افکار و ايده ها از راه قلدری و بد اخلاقی گذشته.از طرف ديگر در مورد اينکه گاهی شرايط زمانی و مکانی٫باعث ميشود که آدم باورهای چندين و چند ساله اش را زير پا بگذارد٫با شما کاملن موافقم.حتا خودم اينرا تجربه کردم.من مانند هر شمالی خوب و اصيل٫ماهی اوزن برون و خاويار را خيلی دوست داشتم و دارم.سالها در بندر حسن کياده٫در تابستان٫جای شما خالی٫خانواده ام(تمام فاميل)در ساحل آتش برپا ميکردند و کباب اوزون برون برای شام تهيه ميکردند و صبحها هم خاويار با تخم مرغ.خانم عمويم نميخورد و ميگفت که حرام است و نجس هست و همسر و بچه هايش را واميداشت که دهانشان را پس از غذا(آب بکشند)بعد ها يعنی پس از انقلاب گفتند*که نخير حرام نيست*و ما بچه های آنزمان که ديگر بزرگ شده بوديم واحترام به بزرگتر را سبک ميگرفتيم٫بارها اين موضوع را به خانم عمويم ياد آوری ميکرديم و میپرسيديم*حالا دهانمان را آب بکشيم يا نه).البته ديگر آنموقع ديگر خاويار آنقدر ارزان نبود که بشود همراه با تخم مرغ نيمرو درست کرد و اوضاع هم مناسب نبود که در کنار دريا آتش و کباب برپا کرد.