«بعنوان عضوی از جامعه آلمان، سراپای وجودم بلرزه میافتند هر زمان،
که کشتار يهوديان را بخاطر میآورم».
يوهانس رائو
يوهانس رائو
يوهانس رائو رئيس جمهور اسبق آلمان، بعد 55 سال تلاش و فعاليت سياسی، امروز در سن 75 سالگی، برای هميشه با مردمش بدرود گفت. مرگ انسانهای دوستداشتنی، انسانهايی که دلی برای بشريت دارند؛ هميشه دردآور و کُشنده است. و امروز، ميليونها دل، متأثرند و غمگين از اينکه چرا قلب مهربانی که برای همه میتپيد، از حرکت باز ايستاد.
رائو جوان و آرمانخواهی که از طريق کتابفروشی در سال 1950، وارد روابط اجتماعی شده بود، در آرزوی تحقق آرمان خويش برای استقرار دولتی تمام خلقی، از سال 52 قدم به عرصه مبارزات سياسی نهاد و به عضويت حزب تودهای (GVP) در آمد. بعد چند سال عضويت، در سال 57، وارد حزب سوسيال دموکرات (SPD) شد. حزب سوسيال دموکرات، به دليل محبوبيتی که رائو در بين مردم داشت، در سال 58 او را بعنوان نامزد حزب در انتخابات ايالتی نورد راين وستفالين (NRW) معرفی میکند.
رائو، از سال 58 که برای اولين بار وارد پارلمان ايالتی گرديده بود، تا سال 78 که برای اولين بار در جايگاه رياست دولت فدرال آن استان قرار گرفت؛ و از آن تاريخ تا سال 98 ، يعنی بعد از چهل سال فعاليت حزبی و مسئوليت اجرائی و اداره استان؛ زمانی که داشت خود را باز نشسته میکرد، برخلاف مسئولين و نمايندگان جامعه ايران، که بعد يک دوره انتخاب، مردم رغبتی به انتخاب مجدد آنان نشان نمیدهند؛ رائو، همچنان فردی محبوب بود و نماينده اکثريت مردم نورد راين وستفالن.
رائو جوان، اگرچه آرمانخواه بود، ولی او بهتناسب مسئوليتهايی که میپذيرفت و قدمهايی که برمیداشت، به همان نسبت نيز چشمانش را در برابر واقعيتهای زمانه و زندگی میگشود و گامبهگام، شرايط نوين و مفيدتری را برای بهبود زندگی مردمش مهيّا میساخت. گويی مردم و احزاب نيز ـحتا حزب بنيادگرای سبزـ اين حقيقت را لمس کرده بودند و در قدردانی از رائو، و رنج و مشقتی را که برای ساختن آلمانی نوين کشيده بود، راضی نشدند تا او دوران بازنشستگی را در گوشهی منزل سپری سازد. رائو بازنشسته، دوباره وارد عرصه مبارزه سياسی شد و در انتخابات 99 ، به مقام رياست جمهوری رسيد.
او در اين مقام، بار ديگر انديشههای گذشتهنگر و واکشها و مبارزات سياسی برخاسته از آن را در ارتباط با برنامه و مديريت دولتمردان و مسئولين اداری و حزبی کشور مورد بررسی قرار داد و در سخنرانی معروف و جنجال آفرين برلين (ماه مه 2004 ) زير عنوان هُشداری ـکه درواقع وصيتنامه سياسیاش محسوب میگردد؛ برزبان آورد. تصويری که انگار، چهره يک جامعه جهان سومی را نشان میدهد، و نشان میدهد که در زير مُدرنترين ساختارها، چگونه فرهنگها و خلق و خوی سنتی، هنوز جاندارند و لانه کردهاند:
«من مسئولين و دستاندرکاران هيچ کشوری را در جهان نمیشناسم، که بهاندازه دولتمردان آلمانی، عليه کشور خودشان بدگويی کنند!».
۶ نظر:
سلام برادرم ، آقای درویش پور..... در رابطه با قسمت " حاشیه " کامنت می گذارم، جالب بود، باز هم می گویم، خیلی ریز بینانه و دقیق مسائل را دنبال و بازبینی می کنید
سلام !
حق با شماست ! مسئولين و نمايندگان جامعه ايران (حال و گذشته ستم شاهی ) رغبتی به گذشتن و رفتن نشان نمیدهند؛
بازم جای شکرش برای امثال ایشان باقیه .. چون نیومدند تا ببینند که هیچ قشر تحصیل کرده و فرهیخته ای مثل سوادآموختگان ایرانی به مسئولین و دست اندرکاران کشورشان ( حال و گذشته ) بدگویی کنند !!؟
شیوه جالبی برگزیدید ! کامنت ها را گزینشی رو می کنید ؟ چرا آقای دکتر !!؟
!يوسف خان
اين شيوه برخورد، نه بخاطر گزينشی کردن کامنت ها است، بل که يکی راه گم کرده بود و در اينجا می خواست عقده اش را بيرون بريزد. اين شيوه را هم بخاطر احترام به شما خواننده عزيز برگزيدم که با کامنت های سراسر فحش (که هيچ هم به صاحب اين وبلاگ ارتباط نمی يابد) روبرو نگردی
موف باشی برادر
سلام.نميدانم که ايشان حرفهای دولتمردان ايرانی را در باره مردم ما شنيده بودند يا نه٫که همه زنان را بدکاره و مردان را بی غيرت!ميدانند.به هر حال پس از مرگ تنها همين ميماند که با يادآوری نام ما آيا لبخندی بر لب می آورند يا با انزجار٫سعی ميکنند به چيز ديگری فکر کنند.
با سلام.... خانم زیتا ما که در ایرانیم ، اینگونه جسارتی از دولتمردان خود ندیده ایم و به قول منقول آنقدر هم بی غیرت نیستیم که اجازه دهیم چنین سخن پراکنی کنند ولی خوب ما که بجز احترام گذاشتن این ظالمان قرن !!!!! - به قول شماالبته - به تمام مردم ایران و مخصوصآ عزیزان خارج از کشور - هرچند لفظی!! - چیزی دیگر ندیدیم . خوب مثل همیشه این را نیز از گردن هموطنان ساقط کرده و گناهش را به گردن رسانه های مدعی حقوق بشر غربی می گزاریم..... من مدتی است که در عین حالی که همیشه این وبلاگ را مطالعه می کنم ، اما از گذاشتن کامنت خودداری می کنم ، و دلیلش هم به طرز فکر نویسنده ی این وبلاگ که احترام زیادی هم برای ایشان قائلم بر می گردد .. چرا که ایشان فقط از یک دریچه می بیند و آن دریچه هم چیزی جز خصومت متعصبانه با این حکومت نیست... برادر خوبم ممکن است شما با این حکومت خیلی مخالف باشید ولی بدانید که در این دوره از ریاست جمهوری بیش از 25000000 نفر در انتخابات شرکت کردن و به آن رای دادند ... پس بدانید که مردم ایران عزیز شما خواهان این حکومت هستند.... گرچه می دانم در پست بعدی خود این مطلب را با استهزا گرفته و مردم این خطه را به نداشتن شعور و درک دمکراسی و عقب ماندگی متهم خواهید کرد..... اینکه این کامنت را می گزارم فقط به خاطر حرف یوسف است و اینکه یوسف هم بداند من با نظرش موافقم ..... پیروز باشید
ارسال یک نظر