دوستداشتن و عشق ورزيدن، اولین و مهمترين پادزهر جنگ است! اما بدون نزديکی و شناخت، نه امکان دوستی وجود دارد و نه هيچ عشقی جوانه میزند.
ناتوانی در برقراری ارتباطی نزديک و عدم تحمل ديگران، عمدهترين و بزرگترين مشکل مردم خاورميانه است. نگاه ما به زندگی و به انسانها، نگاهی است حاکی از ترس و وحشت. مثل انسانهای اوليه که با ديدن آتش و گرما و روشنايی فراری شدند، ما نيز از همنشينی و همزيستی با ديگران میترسيم!
واقعا چرا از معاشرت و نزديکی میترسيم؟ چرا همواره حضور ما را با عدم حضور ديگران پيوند میزنيم و بود ما را با نابودی ديگران؟ آيا چنين نگرشی ريشه در باورهای دينی و مذهبی ما دارند؟ شايد! اما به باور من اين ضعف، پيش از اينکه نشانههای اختلافات دينی باشند، بيشتر برگرفته از فرهنگ قبيلهای است. فرهنگی که خود را هميشه جدا و برتر میخواهد.
اکنون صورت مسئله روشن و مشخص است. پدران ما هر آشی را که تاکنون پختهاند، دستشان درد نکند. اما ما اجازه نداريم با گسترش جنگ و نفرت و کينه، آينده و سرنوشت فرزندانمان را به لجن بکشيم! مسلمانی که برای فرزندان خود حق و حقوقی قائل است، حتما حقوق فرزندان يهودی را محترم خواهد شمرد.
و
خلاصه آخرين پرسش اينکه آيا ما در خاورمیانه رنگ صلح، عشق و محبت را
خواهيم دید؟ چنين آرزويی زمانی تحقق میيابد که جوانان
ما آگاهانه سنت جداسازی قومی را زيرپا
نهند و بیتوجه به تابوتهايی که عدهای برای جداسازی هموارۀ برشانههایشانه میکشند؛
آزادانه در ملاءعام، آغوش گرم خويش را برای يکديگر بگشايند و شهامت بوسيدن يکديگر
را پيدا کنند!
۳ نظر:
سلام
چه شود این بند آخر! آقا جان راه حل بهتری نبود.
به این مطلب شما دربلاگ نیوز لینک داده شد
SALAM.HAMIN HAMIN,ZENDE BAD MOHABAT VA MEHR BINE HAME MARDOM DONYA.
ارسال یک نظر