هوشيار زيباری وزير امور خارجه عراق، صبح امروز وارد تهران شد تا نظر مسئولين جمهوری اسلامی را برای شرکت در اجلاس شرمالشيخ، جلب و تأمين کند.
هدف از برپايی اجلاس شرمالشيخ، تلاش برای بازگشت و تضمين آرامش در کشور عراق است. مقولهای که دقيقن با منافع و امنيت ملی کشور ما و ديگر همسايگان کشور عراق گره خورده است. هم مسئولين کشور ما و هم ديگر کارگزاران جهان سياست، به اين حقيقت واقفاند که خشونتهای کنونی، ممکن است به يک جنگ داخلی تمام عيار مبدل گردد. اگر چنين جنگی رُخ دهد، آنوقت نه تنها عراق را، بلکه کل منطقه را يکجا به آشوب خواهد کشاند.
فرايند خشونت و ابعاد خطرناک آن، ظاهرن بايد نوع نگاه و تحليل مسئولين جمهوری اسلامی را تغيير میداد. بجای اتخاذ سياستهای افراط و تفريط، واقعبينی پيشه میکردند و بخاطر حفظ نظام اسلامی [منافع و امنيت ملی به جهنم]، بدون توجه به مکان اجلاس يا ترکيب شرکت کنندگان، و بدون هيچ شرط و شروطی، فعالانه در اجلاس شرمالشيخ شرکت کنند. اما ديديم تا صبح امروز چنين نبود و هنوز «متکی» وزيرخارجه ايران، پاسخی مثبت به تقاضای همتای عراقی خود نداد! چرا و دليل اين همه ناز و کرشمه و کارشکنی چيست؟
واقعيت تلخ و غمانگيز ديگری هم وجود دارد. گروهی در ايران [که اتفاقن اهرمهای قدرت را هم در اختيار دارند] همسو با گروههای افراطی درون عراق؛ معتقدند که درگير شدن عراق در جنگ داخلی به سود ايران است. آنها با فرستادن نيرو و ارسال اسلحه و رساندن آن بدست هر دو گروه درگير [اعم از شيعه و سنی]، میکوشند تا آتش جنگ را شعلهور سازند و دامنهی آن را گسترش دهند.
همينکه دولت ايران حضور خود را مشروط به آزادی پنج تن از نيروهای سپاه پاسدارانی که در شهر اربيل عراق دستگير شدهاند نمود، بدين معناست که دولت کنونی ايران، مخالف بازگشت آرامش در کشور عراق است. البته اين خواست جزئی از وظايف و حق دولت ايران است که از حقوق اتباع خود، در تمام جهان دفاع کند. اما همرديف قرار دادن اين دو موضوع چه ارتباطی با همديگر دارند؟ خصوصن وقتی که میبينيم آزادی پنج نفر برابر و يا حتا برتر از منافع عمومی و امنيت ملت ايران گرفته میشوند؟ معلوم است هدف اصلی سياستهای خارجی ايران نوعی سنگاندازی است.
با اين وجود در ارگانهای تصميمگيری، گروهی نيز مخالف ارتباط دادن دو موضوع حضور در اجلاس و آزادی پاسداران دستگير شده هستند. نگرانی آنها از آينده، همسوست با نگرانیهای عمومی. پشتيبانی از اين نيرو بهنفع امنيت عمومی است. سياستمداران جهان و همه کسانی که به موقعيت ويژه ژئوپلتيک و ژئواستراتژيک ايران توجهی خاص دارند؛ در تلاشاند تا اين نيروی درون حاکميت را در شرايط کنونی حمايت و تقويت نمايند. اتفاقن زيباری با توجه به همين واقعيت و با ارائه پيشنهادی تازه مبنی براخراج اعضای سازمان مجاهدين خلق از عراق، وارد خاک ايران شد. پيشنهادی که هم در راستای تحقق صلح داخلی در عراق است و هم در ايران زمينهی مادی دارد و تاريخچهاش به پيش از جنگ آمريکا و عراق برمیگردد:
پيش از جنگ، زمانی که برسر تفسير و تحليل مقوله مشخصی، يعنی حفظ امنيت ملی، گسلی را که در سطح جهان ايجاد گرديد و مردم در دو صف مختلف مخالفين و موافقين جنگ، در برابر همديگر قرار گرفته بودند؛ در ایران، بعنوان اولین کشور استثناء درجهان، اهداف مختلف و دقیقن متضادی، قرینه ساز نیروهای نامتقارن گشت و صفوف حاکمیت و مردم را پنهان از چشم جهانيان، برهم انطباق داد. اگرچه در اين مدت شعارهای متفرقه، تکراری و بظاهر ضد آمريکايی، گاهگاهی رونق بخش نمازهای جمعه بودند، ولی قرار داد نانوشتهای بین بالاییها و پایینیها در این جنگ بچشم میخورد که نخست، هر دوی آنان موافق حملهی بوش به عراق و سرنگونی صدام حسين بودند؛ دوم، هر دوی آنان مخالف قدرتگیری شعیان [البته هر کدام با نگاه خويش] در خاک عراق بودند؛ و سوم، هر دوی آنان میخواستند برای هميشه از شّر يک جريان مسلح و مزاحم، در کنار مرزهای کشور خلاصی يابند.
از اين پيشنهاد حمايت کنيم و مشوق سياست حضور دولت ايران در اجلاس شرمالشيخ باشيم!
در همين زمينه: چه کسی خطا نکرد؟
هدف از برپايی اجلاس شرمالشيخ، تلاش برای بازگشت و تضمين آرامش در کشور عراق است. مقولهای که دقيقن با منافع و امنيت ملی کشور ما و ديگر همسايگان کشور عراق گره خورده است. هم مسئولين کشور ما و هم ديگر کارگزاران جهان سياست، به اين حقيقت واقفاند که خشونتهای کنونی، ممکن است به يک جنگ داخلی تمام عيار مبدل گردد. اگر چنين جنگی رُخ دهد، آنوقت نه تنها عراق را، بلکه کل منطقه را يکجا به آشوب خواهد کشاند.
فرايند خشونت و ابعاد خطرناک آن، ظاهرن بايد نوع نگاه و تحليل مسئولين جمهوری اسلامی را تغيير میداد. بجای اتخاذ سياستهای افراط و تفريط، واقعبينی پيشه میکردند و بخاطر حفظ نظام اسلامی [منافع و امنيت ملی به جهنم]، بدون توجه به مکان اجلاس يا ترکيب شرکت کنندگان، و بدون هيچ شرط و شروطی، فعالانه در اجلاس شرمالشيخ شرکت کنند. اما ديديم تا صبح امروز چنين نبود و هنوز «متکی» وزيرخارجه ايران، پاسخی مثبت به تقاضای همتای عراقی خود نداد! چرا و دليل اين همه ناز و کرشمه و کارشکنی چيست؟
واقعيت تلخ و غمانگيز ديگری هم وجود دارد. گروهی در ايران [که اتفاقن اهرمهای قدرت را هم در اختيار دارند] همسو با گروههای افراطی درون عراق؛ معتقدند که درگير شدن عراق در جنگ داخلی به سود ايران است. آنها با فرستادن نيرو و ارسال اسلحه و رساندن آن بدست هر دو گروه درگير [اعم از شيعه و سنی]، میکوشند تا آتش جنگ را شعلهور سازند و دامنهی آن را گسترش دهند.
همينکه دولت ايران حضور خود را مشروط به آزادی پنج تن از نيروهای سپاه پاسدارانی که در شهر اربيل عراق دستگير شدهاند نمود، بدين معناست که دولت کنونی ايران، مخالف بازگشت آرامش در کشور عراق است. البته اين خواست جزئی از وظايف و حق دولت ايران است که از حقوق اتباع خود، در تمام جهان دفاع کند. اما همرديف قرار دادن اين دو موضوع چه ارتباطی با همديگر دارند؟ خصوصن وقتی که میبينيم آزادی پنج نفر برابر و يا حتا برتر از منافع عمومی و امنيت ملت ايران گرفته میشوند؟ معلوم است هدف اصلی سياستهای خارجی ايران نوعی سنگاندازی است.
با اين وجود در ارگانهای تصميمگيری، گروهی نيز مخالف ارتباط دادن دو موضوع حضور در اجلاس و آزادی پاسداران دستگير شده هستند. نگرانی آنها از آينده، همسوست با نگرانیهای عمومی. پشتيبانی از اين نيرو بهنفع امنيت عمومی است. سياستمداران جهان و همه کسانی که به موقعيت ويژه ژئوپلتيک و ژئواستراتژيک ايران توجهی خاص دارند؛ در تلاشاند تا اين نيروی درون حاکميت را در شرايط کنونی حمايت و تقويت نمايند. اتفاقن زيباری با توجه به همين واقعيت و با ارائه پيشنهادی تازه مبنی براخراج اعضای سازمان مجاهدين خلق از عراق، وارد خاک ايران شد. پيشنهادی که هم در راستای تحقق صلح داخلی در عراق است و هم در ايران زمينهی مادی دارد و تاريخچهاش به پيش از جنگ آمريکا و عراق برمیگردد:
پيش از جنگ، زمانی که برسر تفسير و تحليل مقوله مشخصی، يعنی حفظ امنيت ملی، گسلی را که در سطح جهان ايجاد گرديد و مردم در دو صف مختلف مخالفين و موافقين جنگ، در برابر همديگر قرار گرفته بودند؛ در ایران، بعنوان اولین کشور استثناء درجهان، اهداف مختلف و دقیقن متضادی، قرینه ساز نیروهای نامتقارن گشت و صفوف حاکمیت و مردم را پنهان از چشم جهانيان، برهم انطباق داد. اگرچه در اين مدت شعارهای متفرقه، تکراری و بظاهر ضد آمريکايی، گاهگاهی رونق بخش نمازهای جمعه بودند، ولی قرار داد نانوشتهای بین بالاییها و پایینیها در این جنگ بچشم میخورد که نخست، هر دوی آنان موافق حملهی بوش به عراق و سرنگونی صدام حسين بودند؛ دوم، هر دوی آنان مخالف قدرتگیری شعیان [البته هر کدام با نگاه خويش] در خاک عراق بودند؛ و سوم، هر دوی آنان میخواستند برای هميشه از شّر يک جريان مسلح و مزاحم، در کنار مرزهای کشور خلاصی يابند.
از اين پيشنهاد حمايت کنيم و مشوق سياست حضور دولت ايران در اجلاس شرمالشيخ باشيم!
در همين زمينه: چه کسی خطا نکرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر