باجدهی يا انتخاب تحميلی
هدف از مراجعه و نقبزدن به گذشته، يعنی «پسانديشی» و تعمق در بارۀ رويدادهای مبهم. مادامیکه يکسری از رويدادهای مهم و تأثيرگذار بهطور همه جانبه شفاف و قابل تصرف نگردند، طول زمان حال و نابسامانی حاکم بر زندگی کنونی ما طويلتر، و ورود به جهان آينده اگر نگويم غيرممکن، دستکم با دشواریهايی روبهرو است. البته ناگفته نماند که «ما برحسب نحوۀ ارتباطمان با يک رويداد میتوانيم آنرا «گذشته» يا «آينده» بخوانيم. يک نحوۀ ارتباط ما با يک امر صرفاً امکان مطلع شدن از آن امر است و در اين صورت آن امر «گذشته» است. نحوهی ديگر ارتباط ما با يک امر امکان تصرف در آن امر است و در اين صورت آن امر «آينده» است».(1)
اعلام نامزدی کروبی تقريبا همين معنا را میرساند که مردم نسبت به يکسری از رويدادهای تأثيرگذار گذشته، فاقد يک ديد روشن و دقيق هستند. آن هم در ارتباط با نامزدی که شايعه دستداشتن در کشتارها، يکی از اتهامهايی است که در بارۀ او طرح میکنند. اينکه آن شايعهها و اتهامها تا چه اندازه مبتنی بر واقعيت هستند، نوشته حاضر میکوشد با بررسی ريشۀ اختلافها و عواملی که موجب بروز و رواج آنها در درون جامعه گرديد، با استناد به مدارک منتشر شده، حقيقت ماجرا را تاحدودی آشکار سازد. روی همين اصل نخست برمیگرديم به پرسش کليدی بخش پيشين نوشته که: آيا میشود ميان سخنان ولی فقيه در حمايت از رئيس جمهور با اعلام نامزدی پيشهنگام کروبی پُلی زد و ارتباطی برقرار کرد؟ يعنی کُنش کروبی را بهنوعی تداوم و تحقق عملی سياست رهبری ارزيابی نمود؟
بعد از اعلام نامزدی، سخنگوی «حزب اعتماد ملی» در پاسخ به پرسش خبرنگاری که میپرسد: «آيا به نظر شما زمان فعلی برای طرح مسأله کانديداتوری آقای کروبی مناسب بود؟»، میگويد: «ما به هر حال حزب هستيم. حزب يعنی برنامه دارد، میداند چه زمانی بايد کانديدای خود را معرفی کند. ...[از جهتی ديگر] آقای کروبی يک شخصيت فراحزبی هم هستند، بايد با بعضی مقامات در نظام جلساتی داشته باشند و با آنها مشورت کنند و نظرات آنها را بگيرند». به زبانی سادهتر، بدون چراغ سبز رهبری، کروبی دست به چنين کاری نمیزد. البته اين مشورت و تشويق دلايل مختلفی دارد که يک دليل آن میتواند موضوع روانشناسی عمومی باشد.
از منظر روانشناسی عمومی، ارجحيتدادن نامزد معمم بر نامزد مکلا، نوعی پسروی در شرايط کنونی محسوب میشود. اثبات اين موضوع دشوار نيست که مردم در انتخابات آينده، بهرغم وجود نارضايتیهای بسيار از سياستهای احمدینژاد، او را نسبت به کروبی، رفسنجانی و بخصوص نسبت به خاتمی ترجيح خواهند داد. چنين روحيهای از فردای انقلاب، در ميان مردم قابل لمس و شناسايی بود. مخالفت آقای خمينی با نامزدی دکتر بهشتی در اولين دورۀ انتخابات رياست جمهوری نيز، از همين منظر قابل بررسی است. اما چه دليلی داشت که مردم در سال شصت آقای خامنهای را بهعنوان رئيس جمهور برگزيدند؛ پاسخ آن مستلزم تحليل و توضيح چند عامل است: نخست، حاکم بودن فضای استثنايی و احساسی ناشی از ترورها و بمبگذاریها بر شرايط انتخابات؛ دوم، عدم وجود يک رقيب قدر؛ سوم، بی در و پيکر بودن حوزههای انتخابات و يکطرفه بودن شمارش آراء.
در هر حال شخص کروبی بارها و بهمناسبتهای مختلف در ملاءعام توضيح داد که او تابع فرمان رهبری است نه تابع قانون. بههمين دليل بعد از انتخاب دائمی او در رأس مجلس و بزرگنمايی رسانهها که «شيخ اصلاحات» بر کرسی رياست مجلس قرار گرفت؛ اعتراض نيروهای آگاه در محافل دانشگاهی، هنری و ... و حتا در جمعهای مختلف سياسی نسبت به چنين انتخابی، جنبه علنی به خود گرفت. پاسخ کليشهای و از پيش تعيين شده ولی مبهم اصلاحطلبان هم روشن بود: چنين انتخابی به ما تحميل گرديد؟! اين جمله را چگونه میتوانيم فهم و تحليل کنيم؟ بهزعم من با کمی توجه و دقت در جدول آمار زير، مقولۀ تحميل تاحدودی آسان فهم خواهد شد:
جدول بالا را آقای تاجزاده مسئول انتخابات، با انگيزه اهميت انتخابات مجلس ششم و مقايسه آن با مجلس پيشين منتشر ساخت. انتشار همين آمار در بهترين حالت ذهنيت سادهنگر اصلاخطلبان را به روشنی نشان میدهد. آنها بهجای اينکه به کيفيت آماری و کيفيت انتخاب مردم توجه داشته باشند و کارنامه واقعی انتخاب مردم را در برابرشان بگيرند؛ روی کميّت «مندرآوردی» انگشت گذاشتند و با اين عمل، ذهنيت انتخابکنندگان را گرفتار اغتشاش و پارهای ترديدها نمودند. چگونه؟ لطفاً برای لحظهای روی ستون متوسط آرای هر يک از نمايندگان در جدول بالا مکث کنيد. اين ستون، آرای واقعی کروبی را که تقريباً يکدهم متوسط آراءست، برابر با رأی نفر اوّل منتخب تهران محمدرضا خاتمی (که آرای ريخته شده به نام او، تقريباً يکچهارم آرای متوسط است) میگيرد. نام او که در رديف بيستوسوم ليست منتخبان تهران ثبت گرديده است و ظاهراً بايد خارج از متوسط نامهای نوشته شده در تعرفه (بهطور متوسط هيجده نفر هست) قرار داشته باشد، تا سطح هيجده نفر اول انتخاب کنندگان بالا کشيده شد. حتا در مقايسه با نامهای هادی خامنهای و مجيد انصاری که در رديفهای چهارم و پنجم ليست منتخبان تهران قرار گرفتهاند، بهجرأت میشود چنين استنباط کرد که آخرين نام نوشته شده در برگه تعرفه طرفداران ليست انتخاباتی مجمع روحانيون مبارز، نام کروبی بود. اما آيا افکار عمومی باديدن جدول بالا میتواند اين قبيل مسائل را از همديگر تفکيک و تحليل کند؟ تاجزاده هر انگيزهای که داشت بهجای خودش ولی با انتشار جدول آمار بالا، برای کروبی اعتبار خريد.
من علت اين پديده را بمعنای نوعی باج دهی به کروبی میفهمم. شکی نيست که تعدادی از اصلاحطلبان درون مجلس، دارای يکسری نقاط ضعف مشخصی بودند. اما درد اينجاست که محافظهکاران دقيقاً روی همان نقطهضعفهايی انگشت گذاشتند که قشر آگاه جامعه دانسته و بخاطر تغيير شرايط کنونی و ورود به فضايی نسبتاً باز، مدنی و چند صدايی، کموبيش، آنها را ناديده گرفته بودند. فکر میکنم با اين توضيح هم معنای تحميل تا حدودی روشن شده باشد و هم هياهوی آماری آنها. واقعاً اگر معنا و کيفيت آمارها و پشتوانهی عمومی انتخابکنندگان برای آنان قابل طرح و ارزش بود، آيا زير بار چنين تحميلی میرفتند؟
پانوشت:
1 ـ در اين زمينه مراجعه کنيد به: آرامش دوستدار؛ ملاحظات فلسفی در دين و علم؛ صص 84 ـ 82
هدف از مراجعه و نقبزدن به گذشته، يعنی «پسانديشی» و تعمق در بارۀ رويدادهای مبهم. مادامیکه يکسری از رويدادهای مهم و تأثيرگذار بهطور همه جانبه شفاف و قابل تصرف نگردند، طول زمان حال و نابسامانی حاکم بر زندگی کنونی ما طويلتر، و ورود به جهان آينده اگر نگويم غيرممکن، دستکم با دشواریهايی روبهرو است. البته ناگفته نماند که «ما برحسب نحوۀ ارتباطمان با يک رويداد میتوانيم آنرا «گذشته» يا «آينده» بخوانيم. يک نحوۀ ارتباط ما با يک امر صرفاً امکان مطلع شدن از آن امر است و در اين صورت آن امر «گذشته» است. نحوهی ديگر ارتباط ما با يک امر امکان تصرف در آن امر است و در اين صورت آن امر «آينده» است».(1)
اعلام نامزدی کروبی تقريبا همين معنا را میرساند که مردم نسبت به يکسری از رويدادهای تأثيرگذار گذشته، فاقد يک ديد روشن و دقيق هستند. آن هم در ارتباط با نامزدی که شايعه دستداشتن در کشتارها، يکی از اتهامهايی است که در بارۀ او طرح میکنند. اينکه آن شايعهها و اتهامها تا چه اندازه مبتنی بر واقعيت هستند، نوشته حاضر میکوشد با بررسی ريشۀ اختلافها و عواملی که موجب بروز و رواج آنها در درون جامعه گرديد، با استناد به مدارک منتشر شده، حقيقت ماجرا را تاحدودی آشکار سازد. روی همين اصل نخست برمیگرديم به پرسش کليدی بخش پيشين نوشته که: آيا میشود ميان سخنان ولی فقيه در حمايت از رئيس جمهور با اعلام نامزدی پيشهنگام کروبی پُلی زد و ارتباطی برقرار کرد؟ يعنی کُنش کروبی را بهنوعی تداوم و تحقق عملی سياست رهبری ارزيابی نمود؟
بعد از اعلام نامزدی، سخنگوی «حزب اعتماد ملی» در پاسخ به پرسش خبرنگاری که میپرسد: «آيا به نظر شما زمان فعلی برای طرح مسأله کانديداتوری آقای کروبی مناسب بود؟»، میگويد: «ما به هر حال حزب هستيم. حزب يعنی برنامه دارد، میداند چه زمانی بايد کانديدای خود را معرفی کند. ...[از جهتی ديگر] آقای کروبی يک شخصيت فراحزبی هم هستند، بايد با بعضی مقامات در نظام جلساتی داشته باشند و با آنها مشورت کنند و نظرات آنها را بگيرند». به زبانی سادهتر، بدون چراغ سبز رهبری، کروبی دست به چنين کاری نمیزد. البته اين مشورت و تشويق دلايل مختلفی دارد که يک دليل آن میتواند موضوع روانشناسی عمومی باشد.
از منظر روانشناسی عمومی، ارجحيتدادن نامزد معمم بر نامزد مکلا، نوعی پسروی در شرايط کنونی محسوب میشود. اثبات اين موضوع دشوار نيست که مردم در انتخابات آينده، بهرغم وجود نارضايتیهای بسيار از سياستهای احمدینژاد، او را نسبت به کروبی، رفسنجانی و بخصوص نسبت به خاتمی ترجيح خواهند داد. چنين روحيهای از فردای انقلاب، در ميان مردم قابل لمس و شناسايی بود. مخالفت آقای خمينی با نامزدی دکتر بهشتی در اولين دورۀ انتخابات رياست جمهوری نيز، از همين منظر قابل بررسی است. اما چه دليلی داشت که مردم در سال شصت آقای خامنهای را بهعنوان رئيس جمهور برگزيدند؛ پاسخ آن مستلزم تحليل و توضيح چند عامل است: نخست، حاکم بودن فضای استثنايی و احساسی ناشی از ترورها و بمبگذاریها بر شرايط انتخابات؛ دوم، عدم وجود يک رقيب قدر؛ سوم، بی در و پيکر بودن حوزههای انتخابات و يکطرفه بودن شمارش آراء.
در هر حال شخص کروبی بارها و بهمناسبتهای مختلف در ملاءعام توضيح داد که او تابع فرمان رهبری است نه تابع قانون. بههمين دليل بعد از انتخاب دائمی او در رأس مجلس و بزرگنمايی رسانهها که «شيخ اصلاحات» بر کرسی رياست مجلس قرار گرفت؛ اعتراض نيروهای آگاه در محافل دانشگاهی، هنری و ... و حتا در جمعهای مختلف سياسی نسبت به چنين انتخابی، جنبه علنی به خود گرفت. پاسخ کليشهای و از پيش تعيين شده ولی مبهم اصلاحطلبان هم روشن بود: چنين انتخابی به ما تحميل گرديد؟! اين جمله را چگونه میتوانيم فهم و تحليل کنيم؟ بهزعم من با کمی توجه و دقت در جدول آمار زير، مقولۀ تحميل تاحدودی آسان فهم خواهد شد:
جدول بالا را آقای تاجزاده مسئول انتخابات، با انگيزه اهميت انتخابات مجلس ششم و مقايسه آن با مجلس پيشين منتشر ساخت. انتشار همين آمار در بهترين حالت ذهنيت سادهنگر اصلاخطلبان را به روشنی نشان میدهد. آنها بهجای اينکه به کيفيت آماری و کيفيت انتخاب مردم توجه داشته باشند و کارنامه واقعی انتخاب مردم را در برابرشان بگيرند؛ روی کميّت «مندرآوردی» انگشت گذاشتند و با اين عمل، ذهنيت انتخابکنندگان را گرفتار اغتشاش و پارهای ترديدها نمودند. چگونه؟ لطفاً برای لحظهای روی ستون متوسط آرای هر يک از نمايندگان در جدول بالا مکث کنيد. اين ستون، آرای واقعی کروبی را که تقريباً يکدهم متوسط آراءست، برابر با رأی نفر اوّل منتخب تهران محمدرضا خاتمی (که آرای ريخته شده به نام او، تقريباً يکچهارم آرای متوسط است) میگيرد. نام او که در رديف بيستوسوم ليست منتخبان تهران ثبت گرديده است و ظاهراً بايد خارج از متوسط نامهای نوشته شده در تعرفه (بهطور متوسط هيجده نفر هست) قرار داشته باشد، تا سطح هيجده نفر اول انتخاب کنندگان بالا کشيده شد. حتا در مقايسه با نامهای هادی خامنهای و مجيد انصاری که در رديفهای چهارم و پنجم ليست منتخبان تهران قرار گرفتهاند، بهجرأت میشود چنين استنباط کرد که آخرين نام نوشته شده در برگه تعرفه طرفداران ليست انتخاباتی مجمع روحانيون مبارز، نام کروبی بود. اما آيا افکار عمومی باديدن جدول بالا میتواند اين قبيل مسائل را از همديگر تفکيک و تحليل کند؟ تاجزاده هر انگيزهای که داشت بهجای خودش ولی با انتشار جدول آمار بالا، برای کروبی اعتبار خريد.
من علت اين پديده را بمعنای نوعی باج دهی به کروبی میفهمم. شکی نيست که تعدادی از اصلاحطلبان درون مجلس، دارای يکسری نقاط ضعف مشخصی بودند. اما درد اينجاست که محافظهکاران دقيقاً روی همان نقطهضعفهايی انگشت گذاشتند که قشر آگاه جامعه دانسته و بخاطر تغيير شرايط کنونی و ورود به فضايی نسبتاً باز، مدنی و چند صدايی، کموبيش، آنها را ناديده گرفته بودند. فکر میکنم با اين توضيح هم معنای تحميل تا حدودی روشن شده باشد و هم هياهوی آماری آنها. واقعاً اگر معنا و کيفيت آمارها و پشتوانهی عمومی انتخابکنندگان برای آنان قابل طرح و ارزش بود، آيا زير بار چنين تحميلی میرفتند؟
پانوشت:
1 ـ در اين زمينه مراجعه کنيد به: آرامش دوستدار؛ ملاحظات فلسفی در دين و علم؛ صص 84 ـ 82
۱ نظر:
سلام.من هم از این آمار و ارقام سر در نمیآورم.بازهای سیاسی و انتخابی امروزه آنقدر کمپلیکت شده که واقعن تنها میتونیم حدس و گمانه بزنیم.خواسمان میرود به حرکات انگشت روغن فروش و آخرش آنکه مرد رند تر است برنده میشود
ارسال یک نظر